میثم قهوهچیان*؛ امید با آینده در هم تنیده شده است. انسان امیدوار نه تنها به دنبال ساختن آینده است، بلکه در مواجهه با بنبستهای موجود، باز راههایی را هم متصور است. امید بازتاب صیرورت مدام جهان در انسان است.
امید در لغت
بر اساس فرهنگ عمید، امید در پهلوی [پهلوی: ōmēt] ‹اومید› آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن و چشمداست است.
در واژهنامه آزاد در مقابل واژه امید نوشته شده است «در زبان فارسی باستان (پارسی هخامنشی و ماقبل آن): «هومائیتی» متشکل از «هو» (بمعنی خوب، خوش، نیکو)+ «مائیتا» (بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت).
دهخدا صورت این واژه در پازند را اُمذ آورده است. فرهنگ معین دو معنای آرزو و چشمداشت را بیان کرده است.
با توجه به ریشه و معنایی که برای امید آمده است، میتوان عناصری مانند آینده، خواسته، فقدان، خوبی، خوشی یا نیکوئی، انتظار، نظر یا آگاهی را با این واژه مرتبط دانست.
امید در نظر
پرسشهایی از قبیل اینکه «ماهیت بنیادین امید چیست؟ پیش شرطهای امید کداماند؟ چه چیزی امید را توجیه میکند؟ مضمون و متعلق امید کدام است؟ کارکرد یا غایت امید چیست؟ و خصوصیت فرد امیدوار چه چیزی است؟» در خصوص این مفهوم میتواند مطرح شود.
امید «را به منزله احساس، انتظار عقلانی، فضیلتی غیرمادی و صورتی از تخیل توصیف کردهاند». سوال مهمی که در این زمینه وجود دارد، میزان عقلانی بودن امید است. در خصوص پیششرطهای امید، پیششرطهای امکان و پیششرطهای استحقاق آن از هم جدا میشوند.
این پرسش که چه چیزی امید را توجیه میکند، با این پرسش که ماهیت آن چیست، در ارتباط است. به بیان دیگر هر چه امید عقلانیتر باشد، قابل توجیهتر است. مضامین مختلفی چون رسیدن به لذت، خوشبختی، تقوا، مساوات، و زندگی پس از مرگ در خصوص مضمون امید مطرح شده است.
در خصوص کارکرد آینده نیز برخی از فیلسوفان در نسبت امید و آینده توجه کردهاند. ارسطو امید را با یادآوری قرین میداند و معتقد است که آینده را به روی انسان میگشاید. هایدگر بر این باور بود که امید با انتقال انسان به آینده، جنبه فانی وجود او را آشکار میسازد. فرد امیدوار ممکن است به سعادت خوبی یا تجارب لذت بخش امیدوار باد. یا ممکن است فاعل امید نسل بشر باشد.
امید در مقابل وضع موجود
امید نسبتی با امری دارد که اتفاق نمیافتد، در این معنا امید پایان نمیپذیرد، زیرا متعلق امید برآورده شدنی نیست. افلاطون معتقد است که افراد معمولا «به چیزی امید دارند که اتفاق نخواهد افتاد».
اریک فروم بر آن است که «امید یعنی در هر لحظه آمادە آن اتفاق خوبی باشی که هنوز رخ نداده، و حتی اگر در طول زندگیات هم رخ نداد، ناامید نشوی».
مارسل، فیلسوف اگزیستانسیالیست معتقد است که «امید یک گشایش بنیادین به «وجود» و آینده روشن آن است».
دیکندرا معتقد است که بشریت امیدوار است تا به کمال حقیقی در ذیل رفع نابرابری میان ملتها گسترش برابر درون هر ملت دست یابد. از نظر بلوخ همه چیز در حال شدن است و امکانهای مختلی پیش روی انسان قرار دارد.
تاکید بر مضمون آینده در تعریف و بررسی امید، نشان از آن دارد که اگر چه امید حالتی در زمان حال است، اما ذاتا معطوف به آینده و در تقابل با وضع موجود است.
امید و آینده
امید ارتباط وثیقی با امکان دارد. این امکان در ذهن فرد دریافته میشود، از این رو در جبرآمیزترین شرایط، فرد میتواند امیدوار باشد. اگر ما بدانیم که چیزی دیگر رخ نمیدهد، امید وقوع آن را نخواهیم داشت.
در نسبت با گذشته، فرد هیچ امیدی ندارد؛ هر چه روی داده دیگر روی داده است و ما از وقوع آن آگاهیم، امتناع نیز چنین است. گذشته حاوی اتفاقاتی است که ضرورتا روی دادهاند و روی ندادن آنها ممتنع است.
آنچه امید را ممکن میسازد، نوعی امکان است که در مقابل وجوب و امتناع قرار میگیرد. اینکه ممکن است اتفاقی مطلوب از نظر شما روی دهد، سرشت شما را تعیین میکند. آینده مملو از امکانات است و هیچ وجوب و امتناعی در آن نیست.
تجلی آینده برای انسان، امید خواهد بود. بدون امید، انسان آیندهای ندارد و خود را در گذشته و یا حال اسیر کرده است. اگر چنانچه آمد، امید امری ذهنی باشد، انسان مسئول امیدواری خویش خواهد بود. این انسان است که باید خود را از قفس ضرورت و امتناع آزاد سازد و تصور جهانی دیگر را ممکن بداند.
فرد ممکن است وضعیت موجود را وضعیت پایانی بداند، اما این در تضاد با سرشت زمان است که همواره در گذار است. هیچ راهی تنها راه و هیچ موقعیتی پایانی نیست. همه چیز میگذرد، حتی اگر چیزی نگذرد و امید محصول نفی حال است. این فرد است که با آگاه شدن به تنیدگی آینده با امکان، امیدوار میشود، هر چند واقعیت چندان امیدوارانه نباشد؛ چه، واقعیت نسبتی با امید ندارد.
*روزنامه نگار