نویسنده کتاب «جهل مقدس» معتقد است که سکولاریزاسیون و جهانیسازی، ادیان را مجبور به گسست از فرهنگ کرده و دین خود را مستقل از فرهنگ تعریف میکند.
به گزارش ایکنا: کتاب «جهل مقدس، زمان دین بدون فرهنگ» نوشته اولیویه روآ و ترجمه عبداله ناصریطامری و سمیهسادات طباطبائی و به همت انتشارات مروارید منتشر شده است.
در پشت جلد این کتاب میخوانیم؛ اولیویه روآ، اسلامشناس مشهور فرانسوی است که در دو رشته فلسفه و علوم سیاسی تحصیل کرده است. او مدتها در میان قبایل افغان و در سرزمین افغانستان زندگی کرده و همین به او امکان داده تا افغانستان را زادگاه مناسبی برای «جنبشهای جهادی» بداند. نویسنده این کتاب معتقد است اسلام رادیکال در این منطقه ربطی به دین و شعائر دینی ندارد و جهادیهای تکفیری الزاما مذهبی نیستند و انتخاب مذهبی آنها یک گرایش ابزاری برای شورش است. از نظر روآ افراطیهای جهادی، اسلام اخلاقی را صرفا یک ایدئولوژی سیاسی میدانند تا یک مذهب و البته تاکید میکند ساحت اسلام را باید از اتهام به یک «آئین کهنهپرستی» مبرا دانست. کتاب «جهل مقدس» همین رویکرد را علاوه بر اسلام در مورد مسیحیت صادق میداند و معتقد است که در هر دو مذهب، زمانی که دین و فرهنگ تعامل نداشته باشند، بنیادگرایی شکل میگیرد.
کتاب «جهل مقدس»؛ نقدی بر روند سکولاریزاسیون
در بخشی از مقدمه مترجمان این کتاب، آمده است: جوهر اصلی کتاب جهل مقدس درباره اشکال جدید بنیادگرایی است -شکلهایی که به علم، فرهنگ، الهیات و روند جهانیشدن بیاعتناست و درباره این که تاثیر جهانی شدن و دین بر یکدیگر به عنوان یک واقعیت باعث فرار بنیادگرایی از فرهنگ و خلاصه کردن دین در تعبد شده است. خطر روزافزونی که تعامل ضروری دین و فرهنگ را نادیده میگیرد و عدم سازگاری آن دو خصومت میان این دو مقوله را دامن زده است. نویسنده کتاب معتقد است هر چه «سخت اعتقاد» باشیم که کمتر میخواهیم بدانیم.
آن جاست که دین به ایمان تقلیل مییابد و البته اعتراض او نه به دین که به انواع تعصب دینی است. از نظر او تقلیل دین به ایمان همان جهل مقدس است. دغدغه نویسنده تعالی جهان است با تکیه بر این اصل که دین بدون تعامل با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در حوزه خصوصی یعنی ایمان شخصی رشد نمیکند و در جهان طرفدار عمده پیدا نمیکند. در جهان مسیحیت، کاتولیکهای تبشیری هستند که به فرهنگها توجه ندارند و آنها را شرکتآلود میدانند.
اولیویه روآ معتقد است که سکولاریزاسیون و جهانیسازی، ادیان را مجبور به گسست از فرهنگ کرده و دین خود را مستقل از فرهنگ تعریف میکند. البته تاکید میکند هر چند دین (مسیحیت) بیش از گذشته به چشم میآید؛ اما غالبا از اصل خود منحرف شده است. برای سازگاری با جهانی شدن سخن «همه یا هیچ» در حوزه دینداری پذیرفته نیست. نویسنده این کتاب معتقد است برای مبارزه با طرد دین در جامعه باید میان دین و فرهنگ پیوند زد و این معضل اصلی بسیاری از جوامع دینی است. به عبارت دیگر اگر به چیستی فرهنگ دینی پاسخ ندهیم باید انتظار دو پدیده باشیم: یکی غلبه جهل مقدس و دیگری روند رو به افزایش نوکیشی. نوکیشان فرهنگ زدایی از دین را نمایندگی میکنند و بحث و مجادله «الهیاتی» را بر نمیتابند و البته نویسنده معتقد است در صورت تلاش برای فرهنگزدایی، انگیزش اصلی دین از بین میرود و لذت فرهنگ به عنوان دستاورد بشر گریزی نیست. فرهنگ شرط بقای حیات بشر است. اولیویه روآ معتقد است دین جهانی باید به چهار عنصر اصلی توجه کند، نشانههای دینی مثل شعائر و مناسک، هنجارها مثل معیارهای اخلاقی، تدین و ایمان جاری در زندگی و تئوریهای الهیاتی و استدلالهای عقیدتی.
مترجمان در بخش دیگری از مقدمه خاطرنشان کردهاند که اولیویه روآ بر اساس تجارب مشاهدهگرایانه خود در جهان معتقد است بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی برخی از دولتها و نهادها، آگاه یا ناخودآگاه به سوی سکولاریزاسیون گام بر میدارند و معتقدند خشونت نه از برخورد تمدنها؛ بلکه از عقبنشینی هویت فرهنگی در برابر دین نشئت میگیرد. به عبارت دیگر اگر فرهنگ نقش سازنده هویت را از دست داد و فقط ایمان هویت ساز شد و «دین» از هر ارجاع فرهنگی کناره گرفت و نشانههای دینی از بستر اجتماعی جدا شد، «ایمان اجتماعی» سست و تضعیف میشود و از آن پس دینی، تقویت میشود جدا از فرهنگ و نهادی که خود مسبب آن بوده، مثل کلیسا در جهان مسیحیت، ناخواسته خود مروج سکولاریزاسیون میشود و از سوی دیگر، فرهنگ ریشههای دینی خود را از دست میدهد و این نه از سر ستیزه با دین که از جهل سرچشمه میگیرد. اینجاست که مردم از ظواهر دین استفاده میکنند؛ اما دین را نمیشناسند و زمانی که دین از سوی فرهنگ فراموش شد، فقط «اعمال صالح» خاتمه نمیپذیرد؛ بلکه فرهنگ، ارزشها و هنجارهای جدید را تعریف میکند که با آنچه در دین سراغ داریم متناقض است. جدایی از فرهنگ دینی و آنچه را که به عنوان عقیده مسلم به مردم تحمیل شده است، فریاد میزند.
مترجمان این کتاب در پایان مقدمه خود بر این اثر خاطرنشان کردهاند که نویسنده همانطور که خود تاکید میکند بیشتر بر جهان مسیحیت و تعامل دین و فرهنگ در آن جغرافیا میکند، اما گهگاه یا حتی با فراوانی مواردی از جهان اسلام را بررسی میکند که بعضا قابل نقد است و مترجمان که بنا به رویه فنی خود در کتاب ترجمه شده اساسا قضاوت را به خواننده واگذار میکنند، به توصیه جمعی از فرهیختگان فاضل پاورقیها را بر آن دیدگاه خاص نویسنده زده که در پایان متن کتاب آمده است تا با پاورقی نویسنده در داخل صفحه اشتباه نشود.