روزنامه ایران با حجت الاسلام والمسلمین غرویان در باره واکنش آیت الله مصباح به سخنان اخیر رئیس جمهور مصاحبه ای انجام داده است.
بخشی از مصاحبه را می خوانید:
آیتالله مصباح یزدی رئیس جمهوری انتقاد کردند، اما ایشان در کتاب «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» نظری شبیه رئیس جمهوری بیان کردند مبنی بر اینکه «حتي رهبران معصوم (عليهالسلام)، يا بهعلت اينكه بعضی از مردم به عصمتشان پینبرده بودند و يا بدين قصد كه ديگران را تعليم و تربيت كنند و نشان بدهند كه هر فرد، در هر حدی از رهبری هست، بايد انتقادپذير باشد، به انتقادات و عيبجويیهايي گوش میسپردند و از مردم میخواستند كه از عرضه و ارائه آرا و نظريات خود دريغ نورزند.» به نظر شما این دوگانگی ناشی از چیست؟
اتفاقاً من صحبتهای ایشان را دیدم. اما تعجب کردم که آیتالله مصباح فرمودند «من از کوه قاف صحبت نمیکنم، بلکه از پایتخت جمهوری اسلامی ایران صحبت میکنم» که مثلاً چنین مطلبی در آن گفته شد. باید از ایشان سؤال کرد که یک شخصی مانند احمدینژاد، رئیس قوه قضائیه را که منسوب نایب امام زمان(عج) و ولی فقیه است را غاصب و غیرعادل توصیف کرد و این درواقع انکار خود ولی فقیه است، اما آقایان سکوت کردند، چیزی نگفتند و اعتراض نکردند، حالا چطور این قدر به جمله تحریف شده رئیس جمهوری میپردازند و این همه موضعگیری میکنند؟ اینها با هم سازگاری ندارد. بحثهای کلامی خوب است، اما باید همه احتمالات مطرح شود و بعد ببینیم میشود حمل بر معنای صحیح کرد یا خیر. کاملاً روشن است که منظور رئیس جمهوری از نقد پرسشگری است. در نهج البلاغه هم هست که وقتی حضرت علی(ع) وارد شهر انبار شدند، مردم خواستند دست ایشان را ببوسند.
حضرت فرمودند آن طور که با شاهان برخورد میکنید، با من برخورد نکنید، من یک فرد عادی هستم و شما احترامات شاهان را با من نداشته باشید. امیرالمؤمنین با آن مقام خود در مسائل اجتماعی عادی برخورد میکردند و اجازه سؤال، بحث و گفتوگو میدادند. یا امام صادق(ع) و امام باقر(ع) به شاگردان خود یاد میدانند که اهل سؤال باشید و بپرسید. منظور دکتر روحانی هم همین بود.
در دولتهای نهم و دهم تعبیرها و بحثهای عجیبی درباره امام زمان(عج) مطرح میشد. اما منتقدان فعلی دولت، بویژه شخص آیتالله مصباح یزدی، نه در آن زمان اعتراض و انتقاد کردند، نه الان که احمدینژاد همه ساختارها را زیر سؤال میبرد.
اتفاقاً مردم هم کاملاً متوجه میشوند و سؤال میکنند. مردم توقع ندارند که این طور بهم ریختگی فکری و مبنایی از علمای بزرگ مشاهده کنند. این نشان میدهد که نظام فکری و نظام مبنایی و عقیدتی آقایان انسجام ندارد. زیرا یک مبنای فکری باید همه جا یکسان به مسائل ورود کند. اما اینکه یک بار گفته شود اطاعت از رئیس جمهوری اطاعت از خداست، چون آن رئیس جمهوری از جناح و باند ماست، اما بار دیگر این طوری با رئیس جمهوری برخورد کنیم، اینها با هم سازگاری ندارد. اینها نشان دهنده اضطراب فکری و نبود انسجام فکری است.
پیامد دیدگاه منتقدان رئیس جمهوری مبنی بر نفی نقد، برای جامعه چه خواهد بود؟
اولاً که این بحثها فایدهای ندارد. زیرا ما در زمان معصوم نیستیم، ضمن اینکه هیچ یک از مسئولان ادعای عصمت ندارند. خود رهبر معظم انقلاب بعد از اغتشاشات اخیر فرمودند که ما هم اشکال داریم و باید اشکالات خود را ببینیم.معنای این حرف این است که خود ایشان میفرمایند که ما معصوم نیستیم، ما هم خطا میکنیم و باید از ما انتقاد کنند. خود ایشان، خود انتقادی دارند، ما نباید کاسه ازآش داغتر باشیم. به نظرم این بحثها برای منحرف کردن فضای فکری جامعه است. ضمن اینکه رئیس جمهوری هم بهتر است این بحثها را بیش از این ادامه ندهند.