مرد معتادی که همسر سابق خود را در محل کارش با ضربات چاقو به قتل رسانده است، ادعا کرد چون همسرش بعد از جدایی ازدواج کرده بود، کینه به دل گرفت و او را کشت.
به گزارش شرق، دو سال قبل کسبه محلهای در ورامین با مأموران تماس گرفتند و خبر از کاردآجینشدن زنی جوان دادند. بلافاصله مأموران در محل حاضر شدند و جسد غرق در خون زن جوان را پیدا کردند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران تحقیقات خود را اغاز کردند و متوجه شدند این زن دو فرزند دارد و مدتی قبل از همسرش جدا شده بود و با مرد دیگری زندگی میکرد.
با دستگیری همسر سابق لاله، تحقیقات از او آغاز شد و مرد جوان قتل را قبول کرد؛ اما مدعی شد قصدی برای کشتن نداشته است. بااینحال، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ٢ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. در ادامه پدر و مادر مقتول بهعنوان اولیایدم در جایگاه حاضر شدند.
آنها درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. پدر مقتول گفت: لاله به این دلیل که شوهرش بهشدت بداخلاق بود و اختلالاتی داشت و معتاد هم بود، از او جدا شد. این مرد دخترم را کتک میزد و اذیت میکرد. وقتی شوهرش به زندان افتاد، دخترم از او جدا شد و حضانت بچهها را هم گرفت. بعد هم برای خودش کاری راه انداخت و زندگی خودش و فرزندانش را اداره میکرد و با مردی هم صیغه خوانده بود و زندگی خوبی داشت؛ اما داماد سابقم مدام او را اذیت میکرد و دستبردار نبود. یک بار قبل از قتل، به مغازهاش رفته بود تا او را بکشد؛ اما دخترم سریع متوجه شده و آژیر مغازه را به صدا درآورده بود و همسایهها به کمکش رفته بودند. بار دوم دخترم متوجه نشده بود و قبل از اینکه این مرد را ببیند، او با چاقو دخترم را زد. من از او نمیگذرم و درخواست قصاص دارم. در ادامه دو فرزند نوجوان مقتول در جایگاه حاضر شدند. آنها که بهشدت تحتتأثیر کار پدرشان قرار گرفته بودند و بهسختی توانستند صحبت کنند، گفتند درخواست قصاص دارند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت: من لاله را خیلی دوست داشتم و ما زندگی خیلی خوبی داشتیم که همه به آن غبطه میخوردند تا اینکه اختلاف بین من و همسرم بالا گرفت و همسرم من را به دلیل مهریه، نفقه و مواد به زندان انداخت. چندبار به او گفتم رضایت بدهد تا من از زندان آزاد شوم؛ اما قبول نمیکرد. میگفت باید در زندان بمانی تا آدم شوی. درواقع او را برادرش تحریک میکرد و برادرش از من بدش میآمد.
وقتی از زندان بیرون آمدم، متوجه شدم همسرم بعد از جدایی ازدواج کرده و خیلی ناراحت شدم. بعد از آن نمیتوانستم بچهها را ببینم و این موضوع اذیتم میکرد. او درباره روز حادثه گفت: میخواستم با چاقو او را بترسانم و روی بدنش خط بیندازم؛ اما نمیدانم چه شد که او جان باخت. با پایان گفتههای متهم و وکیلمدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.