کرسی نظریهپردازی «فرهنگ و تمدن غرب نیز بر مبنای وجودی استوار است» عصر دیروز ۴ دی، با ارائه دکتر محمدرضا ریختهگران، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و محمدرضا بهشتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش ایکنا، ریختهگران در آغاز سخنانش گفت: سخن در بنیاد انتولوژیک شرق و غرب است. شرق و غرب اصطلاحاتی جغرافیایی است. اگر زمین را کروی بدانیم، مشرق و مغرب نسبی خواهد بود، بنابراین در جغرافیا و نجوم از یک شرق مطلق نمیتوان حرف زد. در این صورت مراد از شرق و غرب چیست؟ برای خروج از نسبیت شرق و غرب، باید از حوزه جغرافیا خارج شده به شرق و غرب تاریخی بپردازیم.
وی ادامه داد: شرق بیشتر در شرق آسیا پدید آمد و غرب در اروپای غربی پدید آمده است. اگر اطلاق غرب حقیقی باشد و از غروب برآمده باشد، باید حقیقت غروب برای آن سرآغاز باشد. این غروب غروب خورشیدی است که از شرق بردمیده است. هگل معتقد است شرق آغاز است. از نظر او شرق و غرب تاریخی مطلق است. شرق سرآغاز تاریخ و غرب سرانجام آن است. نخستین هیئتی که روح در آن نمایان شده شرق است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: تقابل شرق و غرب برابر میشود با تقابل آسیا و اروپا. این تقابل به چه برمیگردد؟ هایدگر آن را به تقابل عدم و وجود برمیگردد. یعنی ممالک شرق آسیا به نیستی و ممالک غرب اروپا به وجود رجوع کردهاند. هگل معتقد بود وجود محض مبرا از تعین است. به زبان شبستری در حبس است. وجود شیئی خاص نیست، وجود هیچ شیئی نیست و در واقع وجود عدم است. هگل از وجود به عدم میرسد. هایدگر نیز معتقد است وجود مطلقا دیگر است به هیچ شیئی شباهت ندارد و وجود عدم است. در نظر هگل و هایدگر وجود و عدم یک چیز است. اما هایدگر میگوید غربیها در اخذ وجود تفسیر خاصی از آن کرده و به معنای فعلیت یک وجود بالفعل گرفتهاند. این در حالی است که شرق متمرکز بر نیستی است.
وی افزود: این وجود و عدم یک چیز بوده و دو وجه یک پرده است. وجه شرق به حیث قابلی و غرب به حیث فاعلی رفته است. مدرک شرقی حیث قبول و مدرک غربی حیث فاعلی دارد. حیث قبول با افلاطون و حیث فعل با ارسطو مرتبط است.
ریختهگران با بیان اینکه وجود از اطلاق تابیدن گرفته است، گفت: وجود مطلق در عین اطلاق مقید است. لابشرط مقسمی نسبت به لابشرط، لابشرط است و لابشرط به معنی اطلاق است. لابشرط مقسمی ذات تعالی است. و اینجا این اقتران نور و سایه مطرح میشود.
وی تصریح کرد: در عرفان تجلی را بنا بر اطلاق، عموم و سریان آن ولایت خاصه مطلق دانستهاند که مبرا از کلیه قیود و تعینات است که ولایت شمسیه است. ولایت قمریه انعکاس ولایت شمسیه و در صورت قیودات و تعینات است. شرق و غرب تاریخی بر اساس ولایت قمریه و انحراف از مقام استوا یا ولایت شمسیه است. بنابراین شمس و غرب متعارف مقتضای ولایت قمریه در رتبه حدود است، به همین جهت در جغرافیا تحقق مییابد.
وی تصریح کرد: یک حقیقت ازلی که نور محمدی یکی از نامهای آن است، وجود دارد. این حقیقت از مطالع کمال انبیا تابش میگیرد و بسته به درجه هر کدام ظهور مییابد. و انبیا و اولیا مصادیق آنند. از صبح ازلی، روزی آغاز میشود که انبیا به سوی حقیقت محمدی حرکت میکنند. همه سخن در معراج آفتاب حقیقت جامع محمدی است و از آن اتفاق هر دم سایهای ظاهر میشود. قوس شرقی دور نبوت و نیم قوس غربی قوس ولایت است. هر زمان دور سلطنت اسمی از اسما الهی است. شرق و غرب تاریخی محصول شروق و غروب است. دیگر حجاب پیمودن تنزل نیست. تنزل محتجب شدن نور حقیقت انسانیه و محتجب شدن به صفات بشری است. تقابل، تقابل هستان است. تقسیم عالم به شرق و غرب معنایی ندارد. اکنون شرق در حجاب است. امروز همه جا مغرب است و دولت دولت غرب است و در همه جا غرب حکومت میکند. تقابل امروز تقابل زمان باقی و فانی است.
در ادامه این نشست محمدرضا بهشتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه طرح موضوعی به نام نظریه در فلسفه و کرسی نظریه پردازی در فلسفه مبهم است، گفت: در مورد اول یعنی نظریه یک جابجایی از قلمرو علم به فلسفه و عرفان روبروییم. در مورد دوم با سو فهم روبرو هستیم. مراد از نظریه در علوم روشن است، ما بر اساس الگویی دادههای تجربی را در چارچوبی نظری تبیین میکنیم. قوام نظریه، توجیه تجربی است. موجه بودن نظریه علمی برخورداری آن از توجیه است. ما در فلسفه نظریه به معنی علمی نداریم. این تلقی از فلسفه یعنی قائل شدن به نظریه در فلسفه، آن را به فرا علم محدود میکند. توجیه این نظریهپردازی مبهم است.
بهشتی افزود: در خصوص کرسی نظریه پردازی نیز ابهام وجود دارد. گویی کرسیی برای نظریهپردازی وجود دارد. اساسا نظریهها چگونه موجه میشوند؟ در عمل چنین نیست که کرسی برای نظریهپردازی وجود داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: در خصوص نظریه آقای ریختهگران، طرح اندیشه فراتر از فلسفهشان، به عنوان نظریه، برای من ابهام داشت. چندین جا به ذهنم سوالاتی رسید و موارد نقضی در این اندیشه مطلق وجود دارد. این اندیشه خیلی جای نقد و گفتوگو نمیگذارد و یا باید آن را پذیرفت و یا باید آن را نقد کرد.
سوالات مهمی که باید مطرح میشد
در ادامه این نشست شهرام پازوکی با بیان اینکه مسئله ایشان در آخر بحثشان بود، گفت: چنانکه ایشان به درستی اشاره کردند، شرق و غرب، مفهومی سیاسی نیست. مقالهشان روشنتر از ارائهشان است. ایشان فلسفه و عرفان را در هم آمیختهاید و من حق میدهم چنین کاری کنند، اما ای کاش به این بحث وارد میشدید که چرا بحث شرق و غرب بحثی مدرن است. چرا ابتدائا هگل بحث غرب و شرق را مطرح میکند. مسئله وجود و عدم، بحثی دقیق و لطیف است، اما شما بسیار مبهم مطرح کردید و کاش به مدرن بودن مسئله غرب و شرق میپرداختید.
وی افزود: سوال دیگر این است که ملازمه غرب و شرق با غرب و شرق جغرافیایی چیست؟ چرا ایران باستان مغرب نشد؟ شما به یونان باستان اشاره کردید. چرا یونان پیش از فلسفه و دوره میتولوژیک، شرقی نیست؟ از دید شما مسیحیت شرقی است، چرا این مسیحیت ناگهان در غرب پیدا شده است؟
وی افزود: کاش به سوالات مربوط به ایران امروز میرسیدید. اشاره میکنید فلسفه و تکنولوژی ذاتا غربی است. کاش جواب میدانید اگر تکنولوژی غربی است، مراد از تمدن نوین اسلامی چیست؟ مشکل کارتان این است که بیش از اندازه به وجود و عدم پرداختهاید و نه مسائل اساسی که امروز در جامعه ما مطرح است.
محمد رجبی، پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه این نشست گفت: ایشان عمدی ندارند و بحثی را که صرفا فلسفی، فرهنگی و یا عرفانی است، مطرح نمیکنند. نظریه در اینجا رای ایشان در خصوص غرب است. رای ایشان از فلسفه، عرفان و تاریخ بهره میگیرد و این اشکالی ندارد. چون میخواهند بحث وجود شناسانه مطرحکنند. بحث فلسفی میکنند.
رجبی افزود: در نظر گرفتن چند مسئله توسط ایشان میتواند به مشکلات امروز ما نظارت کند. تفاوت غرب و شرق تفاوتی ذاتی نیست و عرضی است و همچنین شرق و غرب از دل هم به وجود آمدهاند.
بحث جدی، فلسفی و نوآورانه نبود
در ادامه سیدحمید طالبزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: برای فهم بیشتر سوالاتی را مطرح میکنم. ارایه اینجا با مقاله متفاوت بود. در بخشی از متن فرمودهاید تمدن غربی در نظر برخی فرهنگ مبتذل است و اینها معتقد باید تکنولوژی غربی را باید به کشور انتقال داد. شما این بحث را حجاب میدانید. فکر کردم این بحث به طور جدی میخواهد وارد غربشناسی شود. اما جدیتی در مطلب نیست. بحث جدی بحث فلسفی است.
طالبزاده افزود: وقتی استاد فلسفه مباحث عرفانی را میخواهد مطرح کند، انتظار آن است در افق فلسفه مطرح کند. جستجو میکردم نوآوری این مطلب چیست؟ در فرمایشات استاد فردید و داوری و هایدگر، این مباحث به کرات مطرح شده است. به عنوان کرسی نظریه پردازی، ما منتظر یک مطلب جدید به صورت جدی بودیم؟ آن نوآوری کو؟ مطالب به اشکال مختلف گفته شده است.
وی تصریح کرد: من از یک اسناد هرمنوتیک انتظار داشتم مباحث با یک خوانش هرمنوتیک دقیق از متون فلسفی صورت گیرد. انتظار داشتیم متن شیخ اشراق به صورت هرمنوتیک مطرح شود. انتظار داشتیم تکلیف ما با فلسفه اسلامی روشن شود. ملاصدرا به وجود، سهروردی به نور و میرداماد به عدم پرداخته است. عارفان در عرفان نظری استدلال کردهاند. اینها شرقی هستند یا غربی؟ و باید مشخص شود وضع امروز ما که نه غربی و نه شرقی است، چه نسبتی با این شرق و غرب مطرح شده دارد. بحث شما به این مهم شده که همه چیز ذیل اصالت انسان مطرح شده است و حکم کردید که در مغرب اجسام همه چیز افول کرده است، آیا حقیقت مشرقیه پایان یافته است؟ آیا ما آیندهای خواهیم داشت؟
این بحث در سنت ما سابقه دارد
در ادامه این نشست غلامرضا اعوانی، به عنوان ناقد گفت: ابن سینا فیلسوف شرق و غرب است. مقدمه حکمت مشرقیه از او باقی مانده است. سهروردی نظر ارسطو در خصوص پیش سقراطیان را نقد میکند و معتقد است اینها حکمایی واقعی بودند. بحث به ملاصدرا میرسد. دید هگل با نگاه فلاسفه اسلامی متفاوت است. او صیرورت را بالاتر از وجود میداند. از نظر هگل فلسفه از یونان آغاز نمیشود.شما باید این دیدها را با هم مقایسه کنید. بعد از کانت وجود زمانی و مکانی میشود. در اشاره و تنبیهات بیان نمیشود که وجود محدود به زمان و مکان نیست. تمام متون یونانی به عربی ترجمه شد. نوعی تعالی در حکمت اسلامی پیدا کرد. عرفان حرفهایی دارد و توفیق میان حکمت ذوقی و بحثی جا باز کرده است.
در ادامه حسین کلباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی افزود: واژگانی در عرفان است که باید توضیح داده شود، از جمله این واژگان حق است. مطلبی که مغفول مانده تاثیر این بحث در حکمت عملی است. انتظار خواننده این است که بعد از این تقریر فعل و نظر ما چه تاثیراتی خواهد داشت.
من امروز ناقد مقاله خود هستم
در پایان نشست ریختهگران در خصوص برخی از نظرات انتقادی گفت: امروز من در زمره منتقدین متعادل مقالهام به خاطر اینکه سالها از نوشتن مقاله گذشته است و من امروز در حال نقد آن هستم. اینجا بین معنای متعارف نظریه کار نداشتهام. من تفکر کردهام. وقتی صحبت ایران میشد و گفته میشود ایران در شرق است من تعجب میکردم، ایران در شرق نیست. ممکن است ما با لفظ کرسی نظریهپردازی مشکل داشته باشیم اما در این صورت علوم انسانی در هیچجای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نخواهد بود.
وی تصریح کرد: اینکه شرق و غرب بحثی مدرن است، عوامل سیاسی هم مطرح بود. التزام به انتولوژی مانع از طرح مباحث سیاسی بود. امروز همه مغربند، کی جلوی غرب است؟ امروز تقابل میان دو هست است که غربی است. این مباحث با مباحث جغرافیایی مقارن است. جغرافیای قدیم وجود را بیان میکند. من به دنبال چیزی بودم که به درد نخورد. من به دنبال این بودم که بگویم که درد کجاست، نه اینکه حرف کاربردی بگویم.
ریختهگران ادامه داد: من میان فرهنگ غربی و ابتذال تفاوت میگذارم، اما ابتذال حاصل بیماری است. ابتذال ربطی به وجه غربیه ندارد. در خصوص اینکه مقاله بحث جدی فلسفی ندارد، من هم منتقد هستم. مشکل شیخ اشراق این است که از نور میگوید و غرب را فراموش میکند. نگاه فوقالعاده شرقی سهروردی مانع شده تا از او زیاد نقل کنم. شرقیها شرقی غربی نه شرقی و نه غربیاند. مقام جامعیت نه تمثل موسوی نه تمثل عیسوی دارد.