پیش از این در فوتبال به کسی جادوگر میگفتند که تواناییهای بالای فوتبالی داشت و چند نفر را دریبل میزد و در موقعیتهای حساس گلهای زیبایی میزد و.... در نتیجه برای تعریف و تمجید او را جادوگر خطاب میکردند؛ گویی که این کارها آنقدر غیرعادی است که فقط جادوگران قادر به انجام آن هستند ولی امروز جادوگری معنای واقعیتری پیدا کرده است و جادوگران همراه تیم هستند و میکوشند که با انواع ترفندها تیم را برنده کنند.
به گزارش شهروند، ریختن ادرار بچه روی خط دروازه! گذاشتن کله خروس در حوله دروازهبان، کتوشلوار جادویی پوشیدن، ریختن آب دهان روی خط زمین، گرهزدن تور دروازه، زدن سبیل، گذاشتن متن اوراد جادویی در دستکش دروازهبان، بستن مهره مار به پای بازیکن، انداختن عاج فیل به گردن بازیکن و انواع ترفندهای دیگر که در گزارش قبلی روزنامه شهروند مفصل آمده است.
اگر کسی نداند که اینها مربوط به فوتبال ایران است، گمان میکند که این کارها در قبیلهای دورافتاده در آفریقای مرکزی و در میان جنگلهای استوایی آنجا رخ داده است؛ ولی واقعیت مدیریت فوتبالی ایران همین است. جالبترین وجه ماجرا این است که کمیته انضباطی با این موارد برخورد میکند، در حالی که منطق چنین برخوردی روشن نیست و حتی موثربودن چنین برخوردی محل سوال است.
مشکل فوتبال و مدیریت کلان یا باشگاهی ایران این نیست که برای تغییر نتیجه وارد فعالیتهای جادوگری میشوند؛ مشکل اصلی وجود مدیریتی رانتی و فاقد صلاحیت است که حتی اگر جلوی اقدامات جادوگری او گرفته شود، این نوع مدیریت در سایر فعالیتها نیز جاری و اثرگذار است.
اگر باشگاههای ایران خصوصی و غیردولتی بود و وابسته به درآمدهای عمومی و دولت نبود، انجام اقدامات جادوگرانه چندان اهمیتی نداشت؛ مثل اینکه یک نفر مغازهای را باز کند و با نوشتن اوراد خاصی و آویزانکردن جلوی مغازه یا اقدامات مشابه دیگر بخواهد مشتریان خود را زیاد کند.
شاید این کار از نظر ما مسخره باشد که هست ولی ربطی به ما ندارد که بخواهیم علیه او اقدام کنیم. اگر این کارها مثمر ثمر نیست، او خودش متضرر میشود و زیانی متوجه دیگران نمیشود. مشکل از آنجا آغاز میشود که او مغازه را با سرمایه ما باز کند و دستمزد خودش را هم بردارد و با این کارهایش زیان را به ما منتقل کند.
فرض کنیم كه فدراسیون فوتبال با چند مورد از این رفتارها برخورد کرد، آیا مشکل حل خواهد شد؟ خیر. حتی اگر آنان را جریمه کند، جریمه را هم از جیب مردم میپردازند. حتی اگر با جادوگریهای آشکار مثل ریختن ادرار بچه روی دروازه برخورد کند، دهها شیوه غیرآشکار برای آنان وجود دارد.
مشکل در وجود مدیرانی است که فاقد حداقلهای لازم از دانش برای مدیریت پدیدهای چون فوتبال هستند. مدیرانی که به جای روانشناس و مشاور مجرب، جادوگر کلاهبردار در کنار خود دارند، از اساس مردود هستند. واقعیت این است که به شکل بیسابقهای سطوح مدیریتی در جامعه ایران سقوط کرده است. مدیریتی که به سمت جادوگری میرود از یک جهت کار قابل فهمی میکند زیرا او قادر نیست که با اتکا به قواعد شناختهشده فوتبال تیمداری کند و با این قواعد آشنا نیست؛ پس چارهای ندارد جز آنکه به جادو متوسل شود. برخی دیگر نیز به جای جادو به شیوههای فساد متوسل میشوند چون قادر نیستند که بر اساس ضوابط و مقررات عادی کار خود را پیش ببرند.
فشارهای بیش از حد برای نتیجهگرفتن در مسابقات فوتبال و احتمالا سایر ورزشها منجر به انحراف فضای ورزشی از رقابت سالم شده است. تقریبا هیچ مسابقهای نیست که طرفین مسابقه یا یکی از دو طرف علیه داوری اظهارنظر نکنند. کمتر مسابقهای است که مسائل فوتبالی و فنی مستندات نتیجه مسابقه باشد و حتما به امور غیرفوتبالی و غیرفنی پرداخته میشود. این وضع به بدترین شکل روی سکوها بازتاب دارد.
طرفداری از فوتبال و تیمهای باشگاهی در ایران معنایی کمابیش متفاوت از کشورهای صاحب سبک در فوتبال دارد. اگر خوب نگاه کنیم اجزای فوتبال ایران کمابیش متأثر از یک فضا هستند و شاید اگر قدری این نتیجه را تعمیم دهیم، در سایر حوزههای مدیریتی نیز وجه تشابهاتی با فوتبال خواهیم دید؛ هر چند به علل گوناگون این مسائل در فوتبال پررنگتر است.
راهحل چیست؟ در درجه اول بریدن بند ناف فوتبال از درآمدهای عمومی است. اگر این کار را در یک لحظه نمیتوان انجام داد، بهتر است در یک بازه زمانی مشخص و البته محدود آن را به سرانجام رساند؛ بدون این اتفاق بعید است که بتوان از تله مدیریتی ناکارآمد و جادوپیشه خلاص شد. در مرحله بعد تقویت کمیته انضباطی و کمیته داوری فوتبال هستند که نقش دستگاه قضائی را در فوتبال دارند. اگر این دو نهاد مستقل و قدرتمند نباشند، هیچ اتفاق مهمی که مثبت باشد در فوتبال رخ نخواهد داد.
شفافیت صورتهای مالی باشگاهها نیز لازمه بهبود وضع است؛ اگر قرار است به جادوگر پول بدهند، ایرادی ندارد، ولی باید شفاف باشد! معلوم باشد که دستمزد جادوگر چقدر است، حداقل مالیات آن اخذ شود!