بابک خطی*؛ بعد از تلاش هاي مداوم مردم و فعالان اجتماعي در مورد تحصيل هموطنان غيرايراني كه در عبارت "از مهر جانمانند" تبلور يافت، شرايط مساعد به طور نسبي براي تحقق اين مساله حتي برای كودكان فاقد مدارك شناسايي، به طور قانوني فراهم شد.
با اين همه مخالفت برخي از افراد جامعه درمناطق مختلف كشور با تحصيل اين افراد نياز به واكاوي و راهحليابي دارد.
طبق ماده دوم اعلاميه حقوق بشري همه انسانها صرفنظر از تفاوتها با هم برابرند.
بند نهم اصل ٣قانون اساسي كشور نيز بر رفع تبعيض و ايجاد امكانات عادلانه براي همه تاكيد دارد.
در ماده ٢٨پيمان نامه جهاني حقوق كودك كه مصوب مجلس و قانون كشوري است نيز به حق آموزش براي همه كودكان بر پايه فرصتهاي برابر اشاره شدهاست.
يادگيري حقوق انساني براي همه ما لازم است و اين مساله بايد جزء اولويتهاي آموزشي در برنامهي نهادهاي متولي مثل وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالي، وزارت فرهنگ و ارشاد و...قرار گيرد. از سوي ديگر دولت موظف است با ايجاد شرايط توانمندسازي اقتصادی-اجتماعی افراد جامعه، محرکهاي مستمسك چنين رفتارهايي را در جامعه از بین ببرد.
بر قاطبه افراد جامعه نيز واجب است در مفاهيم احترام به حقوق يكديگر و پرهيز از برخوردهاي تبعيضگرانه، تعمق بيشتر نمايند.
تبعيض نژادي تنها معادل كورههاي آدمسوزي و نسلكشيها نيست و در بسياري اوقات از رگ گردن به ما نزديكتر است.
در سادهترين تعريف هر نوع تبعيض و پيشداوري بر اساس تفاوتهاي نژادي، جسمي، قومي، جنسيتي، زبان، دين و... مصداق رفتار تبعيضگرانه و خدشه به حقوق اوليه انساني است.
بد نيست يك بار ديگر به كردار خود با دقت بيشتر نظر بيفكنيم.
آيا بسياري از رفتارهاي ما مصداق بارز رفتارهاي تبعيضگرايانهي غير انساني نيست؟
به خاطر داشته باشيم بسياري از اين نوع رفتارها را در قالب تعلق ملي و غيرت ديني و ...توجيه ميكنيم در صورتي كه نه مام وطن و نه هيچ آيين و ديني چنين تفكر و عملكردي را ترويج و توصیه نميكند و شرط انصاف نيست خودخواهيهاي حقير بشري را با آويزان شدن به چنين مفاهيمي توجيه كنيم.
كافي است خودمان را لحظهاي جاي ديگران بگذاريم و اين راه حل اساسي مشكل است.
اين برخورد اخير البته مشتي از خروار چنين رفتارهايي طي دهههاي اخير است كه نسبت به هموطنان مهاجر روا ميداريم و به خاطر داشته باشيم با توجه به مواد و اصلهاي فوق الذكر اين نوع رفتارها مصداق عبور از خط قرمزهاي انسانی و قانونی جهاني و كشوري است.
كاملا درست است كه بيكاري، عدم سيستم بيمهاي كارامد، زندگي زير خط فقر و ...مشكل بسياري از هموطنان است اما آيا براستي اقداماتي مثل مخالفت با تحصيل اين كودكان، استفاده از كلمه مليت افراد به عنوان دشنام و اعمال مشابه و انتقال فشار مشكلات به كساني از سايه وحشتناك جنگي مزمن و بي رحمانه مجبور به مهاجرت شدهاند صرفنظر از مسايل انساني كمكي به حل مشكلات مي كند؟
آيا واقعا نميتوانيم مساله مدارتر و موثر تر برخورد كنيم؟
در شرايط مشابه خودمان چه انتظاري از كشور ميزبان داريم ؟
وقتي كه در مورد كوچكترين عمل تبعيضآميز نسبت به خود و هموطنانمان در خارج از كشور به درستي اعتراض میکنیم و انتظار بجاي استيفاي حق داريم، چگونه است كه وقتي نوبت اتباع خارجي ساكن كشور خودمان ميشود حقوق بشري را فراموش كرده، درهاي توجيه را ميگشاييم.
بهترين راه اين است كه به اصل : "آنچه براي خود نميخواهيد براي ديگران هم نخواهيد" عمل كنيم و خودمان به حساب اعمالمان برسيم، قبل از اينكه موقع حساب پس دادن با شرمندگي فرا رسد.
به آينههاي روبرويمان نگاه كنيم و هركدام از خودمان شروع كنيم.
آيين ايستادن مقابل آينه شكستن نيست.
*طبيب كودكان