به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، آیتالله عباس تبریزیان روز گذشته، ۶ مرداد با صدور بیانیهای در صفحه اختصاصی خود اعلام کرده است که اساس طب اسلامی یقین بوده و اساس این طب علاوه بر تجربه قرآن و احادیث است. وی به نقد منتقدان وجود نظام طب اسلامی میپردازد و میگوید: «در نهایت برای مخالفین طب اسلامی همان مسیری را که در پیش گرفتهاند را پیشنهاد میکنیم، یعنی مصرف داروی شیمیایی زیرا برای نابودی یک انسان همین کافی است و ما به این مقدار عقوبت برای آنها راضی هستیم». حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی در یادداشتی به نقد این باور پرداخته است. وی در بخشی از یادداشتی که به ایکنا داده است مینویسد: علم فقه مستند به آیات قطعی قرآن و احادیث معتبر است و در این هزار سال از سوی عالمان بارها غربال شده است لذا مقایسه فقه با طب مقایسه غلط است و نشانه از خلط مسائل علمی با غیر علمی است. هیچ فقیهی و عالمی آگاه به مصادر روایات چنین جرئتی ندارد که بگوید علم طب تماما همانند علم فقه است مگر بخواهد برای طب دم و دستگاهی قداستآور درست کند. در ادامه بخشی از بیانیه آیتالله تبریزیان و یادداشت انتقادی حجتالاسلام ایازی را میخوانید.
بیانیه آیتالله تبریزیان
بسم الله الرحمن الرحیم
اساس طب در دنیا تجربه است و اساس طب اسلامی قرآن و احادیث و تجربه میباشد. علم طب تماما همانند علم فقه است لذا اگر طب را زیر سوال ببریم پس باید فقه را نیز زیر سوال برد؛ همان جواب و دفاعی که از فقه توسط علما مطرح شده عینا ما نیز آن جواب را در دفاع از طب خواهیم داد. البته تکیهگاه طب اسلامی قطع و یقین است و شک و گمان جایگاهی در طب اسلامی ندارد زیرا تفاوت ذاتی بین فقه و طب این است که طب قابل تجربه است و راه برای رسیدن به یقین باز است به این شکل که با استناد به آیات و روایات ابتدا حکم و یا دارویی طبی طبق قواعد متقن فقهی و اصولی استنباط میشود پس از این مرحله که اطمینان بالا حاصل شد طبق آن دارو و حکم طبی تجویز میشود و در نهایت اگر موثر واقع شد این اطمینان بالا تبدیل به یقین خواهد شد، لذا پشتوانه طب اسلامی یقین است.
جهل تاکی؟
گفته میشود نه نظام طبی داریم و نه میشود چنین نظامی را تاسیس نمود، به چنین افراد کم سواد باید گفت طبق حرف شما نظام اقتصاد اسلامی نیز نخواهیم داشت درحالی که شیخ انصاری با صد روایت نظام اقتصادی را در کتاب گرانقدر مکاسب پایهگذاری کرد لذا نظام طب اسلامی را نیز میتوان با صد روایت و یا آیه پایهگذاری نمود، بلکه هزاران روایت طبی از معصومین صادر شده است. باید به مخالفین طب اسلامی توصیه کرد: (دوباره درس بخوانید)
طبق فرمایش مقام معظم رهبری ما باید مراقب نفوذ دشمن در همه عرصهها باشیم و یکی از مهمترین عرصهها طب است و البته امروزه عدهای عامدا بنای مخالفت با فرمایشات ایشان دارند که ایشان بارها تاکید بر طب اسلامی ایرانی نمودهاند.
یادداشت انتقادی حجتالاسلام ایازی
درباره طب اسلامی دو نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد، تا ثابت شود که ما چیزی به نام طب اسلامی داریم: نخست: ثابت شود در دین اسلام به جز دستوراتی کلی در جهت رعایت بهداشت و سلامت، دستوراتی در جهت چگونگی درمان بیماران آمده است و این دستورات امروز مشکل بیماریها را درمان میکند. مثلاً اگر کسی امروز دچار گرفتگی عروق شد، با دستوراتی از قرآن و حدیث میتوان درمان کرد، و در نتیجه به اسلام نسبت داد که نظام درمان قلب و عروق چنین است. این معنا بسته به اثبات چنین تعالیم معتبری از سوی شرع است. در قرآن که چنین دستوراتی نرسیده است و حتی درباره عدد رکعات نماز و خصوصیات روزه نرسیده است تا چه رسد به نظام پزشکی و این امر در مرتبه دوم رسیدن روایاتی معتبر و اطمینان آور از پیامبر و اهلبیت (علیهمالسلام) است، در صورتی که کتابهایی که منسوب به پیامبر و ائمه اینگونه از روایات نقل شده، منابع معتبری نیست و علمان اسلامی به صورت مفصل این کتابها را نقد کردهاند و به جز نقل روایات ضعیف از منابع نامعتبری این کتابها نقل شده است و ازنظر دانشمندان علم حدیث این روایات تضعیف شده است.
بنابراین این که گفتهشده علم طب تماماً همانند علم فقه است، نوعی مغالطه است، علم فقه مستند به آیات قطعی قرآن و احادیث معتبر است و در این هزار سال از سوی عالمان بارها غربال شده است لذا مقایسه فقه با طب مقایسهای غلط است و نشانه از خلط مسائل علمی با غیرعلمی است. هیچ فقیهی و عالمی آگاه به مصادر روایات، چنین جرئتی ندارد که بگوید علم طب تماماً همانند علم فقه است مگر بخواهد برای طب دم و دستگاهی قداست آور و دکان درست کند. اما این که گفتهشده تکیهگاه طب اسلامی قطع و یقین است و شک و گمان جایگاهی در طب اسلامی ندارد. سؤال این است که در این کتابهایی که شما به نقل از مصادری مرسل و به نقل و جاده روایات را مستند کردهاید چگونه علم پیدا میشود در صورتی که حدیث مصادر و سلسله سند آن درست باشد ظنیالصدور است. اما اگر سخن از تجربه باشد، مبنای تجربه هم استقراء از موارد و نمونهها است و استقراء حداکثر موجب علم جزئی خواهد بود. امروز پزشکان هم با همه دانش و تجربه خود چنین ادعایی ندارند، بلکه میگویند با توجه به مطالعات و تجربیات ما این مسئله به دست آمده است و در آینده بسا ممکن است، دانش پزشکی نکات و مسائل جدیدی را درباره آن مسئله کشف کند.
مسئله دوم و اساسی در بحث پزشکی اسلامی مشخص کردن قلمرو دین در مقام بیان مسائل پزشکی است. به این معنا که آیا وظیفه دین است که مسائل درمان بیماران را و چگونگی معالجه آنان را بگوید و یا به علم و تجربه بشر ارجاع داده است؟ روشن است که معارف قرآن و اهلبیت (ع) برای بیان عقاید و اخلاقیات و نسک است، اما این که دستگاهی برای علم پزشکی فراهم ساخته باشد و نظام درمان را به وجود آورده باشد، و گفته باشد، چگونه باید سلامت را حفظ به صورت خاص به جز دستورات حداقلی کرد و چگونه درمان کرد خود پیامبر و ائمه در روایات فراوان ارجاع به طبیب میدادهاند و این نشان میدهد که قلمرو دین غیر از بیان مسائل پزشکی است. البته احکام پزشکی داریم اما احکام پزشکی مثل این که اگر دست شما مجروح شد چگونه باید وضو گرفت و چگونه باید غسل کرد، ربطی به علم پزشکی ندارد. لذا اثبات نظام پزشکی قابل اثبات نیست.
البته در کنار نظام پزشکی جدید ما نظام طب سنتی را هم داریم، که منکر آن نیستیم، اما آن نظام که بسا مواردی از آن از قبل از اسلام و طب ایرانی و یونانی بوده و میتواند در جایی که به صورت علمی ثابت شود تلفیق شود بحث دیگری است.