در میانه بحران قطر و در شرایطی که عربستان و متحدانش درخواستهایی از دوحه ازجمله قطع روابط دیپلماتیک با تهران داشتهاند، نحوه پاسخ مناسب ایران به این ماجرا و دیپلماسی مناسب تهران محل بحث قرار گرفته است. شماری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل خاورمیانه بر این باورند که بحران قطر میتواند دسیسهای از سوی عربستان باشد به این امید که ایران حرکتی غیرمنتظرهای در حمایت از قطر انجام دهد و ریاض آن را برای وارد شدن به تقابلی جدیتر با تهران بهانه کند. «دنیایاقتصاد» در گفتوگویی، دیپلماسی مناسب تهران در برابر بحران قطر را مورد بررسی قرار داده است.
رحمان قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه در گفتوگویی با «دنیای اقتصاد» به تشریح اهداف ریاض از ارتباط دادن بحران قطر با ایران، چشمانداز این بحران و همچنین دیپلماسی مناسب ایران در مواجهه با آن پرداخت. قهرمانپور در این گفتوگو تاکید کرد عربستان احساس میکند برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون در خاورمیانه لازم است با ایران و نفوذ ایران در منطقه مقابله کند و مهمترین نقطه نیز برای ریاض کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس است.
بنابراین، ریاض کشورهایی را که با تهران رابطه دارند در یک دوراهی قرار داده که باید میان ایران و عربستان یکی را انتخاب کنند. همچنین او شیعههراسی و ایران هراسی را از اهداف دیگر سعودیها برشمرد و در ادامه به این موضوع اشاره کرد که ریاض گمان میکند با روی کار آمدن دولت جدید دونالد ترامپ در ایالاتمتحده آمریکا، موقعیت خوبی را بهدست آورده که میتواند از آن برای همراه کردن آمریکا با بخشی از سیاستهای خودش و بهطور مشخص مهار ایران استفاده کند.
این پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه به یک تئوری که از سوی برخی کارشناسان مطرح است نیز اشاره کرد و گفت شاید مساله قطر دامی از سوی عربستان برای ایران باشد به این امید که ایران یک حرکت غیرمنتظره در حمایت از قطر انجام دهد و ریاض آن را برای وارد شدن به تقابل جدیتر یا حتی برخورد نظامی با تهران بهانه کند.
او با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران تا به امروز یک سیاست معقول و منطقی را در قبال بحران قطر با کشورهای عربی دنبال کرده است، افزود تهران هم بهانه بهدست عربستان نداده و هم کمکهای انسانی به قطر ارائه کرده و از سوی دیگر خواستار حل مسالمتآمیز این بحران شده است. قهرمانپور در نهایت تاکید کرد تهران باید هوشیار باشد که وجهالمصالحه دوحه با ریاض قرار نگیرد. این مساله، مسالهای است که قاعدتا دستگاه دیپلماسی کشور برای آن تدابیری اندیشیده است.
نزدیک به سه هفته از آغاز بحران میان قطر و کشورهای عربی میگذرد و این در حالی است که اخیرا عربستان، امارات و بحرین شرایط خود را برای از سرگیری روابط سیاسی و پایان دادن به تحریم اقتصادی امیرنشین قطر اعلام کردند. در این درخواستهای 13گانه، 4 محور از جمله؛ قطع روابط دیپلماتیک، اخراج افراد مرتبط با سپاه، تنظیم روابط تجاری-اقتصادی در چارچوب تحریمهای آمریکا و قطع روابط با حزبالله به روابط دوحه با تهران بازمیگردد. بهنظر شما کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی از ارائه این درخواستها چه اهدافی را دنبال میکنند؟
با ارائه مطالبات کشورهای عربی به رهبری عربستان از قطر، این بحران شکل شفافتری به خود گرفته است. در پیشنهادهای 13 بندی که اخیرا به قطر ارائه شده چند موضوع با اهمیت وجود دارد. نخست بحث قطع حمایت قطر از گروههای به ادعای آنها تروریستی است. البته فعلا مشخص نکردهاند که منظورشان کدام گروهها است، اما بهنظر میرسد بیشتر اخوانالمسلمین و همچنین بنابر ادعای خودشان دخالت قطر در لیبی، بحرین و صحرای سینا را مدنظر دارند.
درخواست دیگری که مطرح شده بستن دفتر الجزیره است البته هنوز استدلالی ارائه نشده است؛ ظاهرا حرف آنها این است که الجزیره براساس منافع عربی کار میکند، اما ظاهرا آنها نگران اطلاعرسانی شفاف الجزیره از یکسو و موقعیت و اعتبار این شبکه از سوی دیگر هستند. همچنین آنها این بهانه را دارند که شبکه الجزیره با برخی گروههای تروریستی از جمله القاعده ارتباط داشته است. البته این مساله را از گذشته مطرح میکردند و موضوع جدیدی نیست. محور سوم درخواست این کشورها، کاهش روابط قطر با ایران است؛ این درخواست خیلی عجیب بهنظر میرسد.
زیرا تا به امروز خیلی دیده نشده که چند کشور جمع شوند و از یک کشور بخواهند روابطش را با یک کشور دیگر محدود یا قطع کند. این مساله در تفسیر موسع نوعی دخالت در امور داخلی یک کشور تلقی میشود. زیرا قطر یک کشور مستقل است که سازمان ملل نیز استقلال آن را به رسمیت شناخته است. بنابراین، دیگر کشورها نمیتوانند برای آن تعیین تکلیف کنند. این مساله نیز در راستای دخالت قطر در کشورهای منطقه است.
اسنادی که این روزها منتشر کردهاند مبنی بر گفتوگوی تلفنی مشاور امیرقطر با یکی از مسوولان ارشد حزب الدعوه بحرین بوده و گفته میشود در این گفتوگو مشاور امیر قطر درخواست کرده که حزب الدعوه به نفع قطر در بحرین کارهایی انجام دهد. این در حالی است که ایران با حزب الدعوه بحرین روابط خوبی دارد.
اما این مسائل تمام بهانه جویی است و مسائل تازهای نیست. حال اینکه چرا در این مقطع به این نتیجه رسیدند که باید اقدام سختگیرانه علیه قطر انجام دهند، همچنان محل سوال است. در این میان مسائل دیگری مانند هماهنگی قطر با کشورهای عربی منطقه خلیجفارس و بستن پایگاه نظامی ترکیه در قطر نیز مطرح شده است.
آیا ممکن است درخواست بستن پایگاه نظامی ترکیه منجر به آن شود که جبهه ترکیه که به نوعی در این بحران به ایران نزدیکتر است، نقش جدیتری در موضوع قطر ایفا کند؟
این پایگاه خیلی برای ترکیه جای مانور ندارد؛ چرا که طی چند روز گذشته نزدیک به 80 نفر از نیروهای نظامی ترکیه وارد این پایگاه شدند. توافق بین دوحه و آنکارا بر این اساس است که 1000 نفر وارد این پایگاه شوند، اما براساس اخباری که منتشر شده نیروهای مسلح ترکیه تانکی به این پایگاه نبردهاند. بنابراین بهنظر میرسد فعلا حضور ترکیه در خاک قطر بیشتر حالت نمادین دارد تا اینکه ترکیه بخواهد پایگاه نظامی گستردهای در قطر داشته باشد.کما اینکه پایگاه نظامی آمریکا نیز در آن کشور هست و ترکیه خیلی قدرت مانور در آن کشور ندارد. اما با وجود تمام این مسائل، موقعیت ترکیه در قطر یک موقعیت شکننده است و آنکارا نمیتواند تمام و کمال در کنار قطر قرار بگیرد و نسبت به عربستان، امارات و تاحد کمتری مصر بیتفاوت باشد.
بنابراین دست ترکیه در بحران قطر تاحدی بسته است، مگر اینکه بخواهد از طریق هماهنگی با روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا وارد شود که در حال حاضر روسیه، فرانسه و آلمان در این خصوص ابراز تمایل کردهاند. اما هنوز سازوکاری شکل نگرفته که براساس آن بخواهند در چارچوب یک ائتلاف فراگیرتر به بحران قطر ورود کنند.
چرا عربستان تلاش دارد در بحران قطر به نوعی نام ایران را مطرح کند، بهگونهایکه انگار میخواهد طی این بحران از ایران نیز انتقامجویی کند؟
عربستان احساس میکند که برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون در خاورمیانه، لازم است که با ایران و نفوذ ایران در منطقه مقابله کند. اولین جایی که عربستان میخواهد نفوذ ایران را به حداقل برساند در میان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس است. میدانیم که ریاض خود را قدرت بلامنازع شبهجزیره عربی میداند اما کویت، قطر و عمان همیشه با این جهتگیری عربستان مخالف بودهاند و یکی از مسائلی که باعث شده آنها بتوانند در مقابل عربستان مقاومت کنند، حمایتهای ایران بوده است. قطر، عمان و کویت همواره تلاش داشتند تا نوعی موازنه میان روابط خارجیشان با تهران و ریاض برقرار کنند.
در این بین عربستان احساس میکند که این وضعیت به ضرر آنهاست و باید به این وضعیت خاتمه دهند. در کویت تاحدودی فشارهایی را وارد آوردهاند و چند نفر را به اتهام ارتباط با ایران و حزبالله بازداشت کردند. در عمان هم فشارهایی داشتند، اما چون این کشور فعلا اولویت استراتژیک آنها نیست عربستان احساس میکند که میتواند از طریق قطر این حلقه را تکمیل کند. بنابراین یکی از اهداف اصلی عربستان این است که تمایل این کشورها را به ایران کمتر کند و صراحتا اعلام کند که باید میان تهران و ریاض یکی را انتخاب کنند.
شاهد بودیم که طی چند روز اخیر در پی علائم مثبتی که دوحه برای میانجیگری فرستاده بود عربستان اعلام کرد که به آن جواب نمیدهد مگر آنکه تغییرات ملموسی اتفاق بیفتد. منظور عربستان مشخصا آن بود که دوحه باید میان ریاض و تهران انتخاب کند و نمیتوان با هر دو کشور روابط نزدیک خوبی داشته باشد. همچنین دیدیم که وزیر خارجه قطر نیز در پاسخ و برای دلجویی گفت که روابط آنها با ایران در چارچوب شورای همکاری خلیجفارس هماهنگ میشود؛ اما باز هم عربستان نپذیرفت.
نکته دیگری که برای عربستان اهمیت دارد اینکه گمان میکند با روی کار آمدن دولت جدید دونالد ترامپ در ایالاتمتحده آمریکا، موقعیت خوبی را بهدست آورده که میتواند از آن برای همراه کردن آمریکا با بخشی از سیاستهای خودش و بهطور مشخص مهار ایران استفاده کند. در سطح فرامنطقهای عربستان در پی آن است که آمریکا را به نفع خود وارد بازی کند یا حداقل واشنگتن را از این بازی دور و بی طرف نگه دارد. کما اینکه در بحران قطر، آمریکا بهرغم روابط مثبت و پایگاه نظامی که در دوحه داشت خیلی در حمایت از قطر وارد عمل نشد.
مساله دیگر برای عربستان، تقویت ایرانهراسی و شیعههراسی در منطقه است و بر این باور است که با پیوند زدن ایران به اخوان، قطر و سایر گروهها در منطقه، میتواند نوعی شیعههراسی را تقویت کند و از آن برای منافع خود و تبدیل شدن به بازیگر هژمون در خاورمیانه استفاده کند. بنابراین این سه هدف برای عربستان در قبال ایران موضوعیت دارد و از این زاویه نیز مساله ایران در موضوع قطر مطرح میشود.
به بیان دیگر مساله قطر فقط مساله ایران نیست، بلکه فقط یکی از مسائل عربستان در موضوع قطر، ایران است. البته این تئوری از سوی برخی مطرح است که شاید مساله قطر دامی از سوی عربستان برای ایران باشد به این امید که ایران یک حرکت غیرمنتظر در حمایت از قطر انجام دهد و ریاض آن را برای وارد شدن به تقابل جدیتر یا حتی برخورد نظامی با تهران بهانه کند.
با توجه به روندی که بحران تا به امروز طی کرده، چه سناریوهایی را میتوان برای آینده بحران میان قطر و کشورهای عربی متصور بود؟
در سالهای گذشته نیز چنین بحرانهایی میان دوحه و ریاض وجود داشته و عموما با عقب نشینی مصنوعی قطر و دادن برخی امتیازات خاتمه پیدا کرده است. در این میان یکی از درخواستهای چندگانه کشورهای عربی از قطر، تحویل افراد و گروههای تروریستی به عربستان است. ممکن است قطر بخواهد به برخی از آن درخواستها عمل کند و به بحران خاتمه دهد که البته این بستگی به آن دارد که در پشت پرده چه اتفاقی بیفتد.
اگر قطریها به این نتیجه برسند که با ادامه این روند، عربستان در موقعیت ضعیفتری قرار خواهد گرفت، مقاومت خواهند کرد. شاید یکی از بدشانسیهای ریاض این بود که اقدام این 4 کشور خیلی در سطح بینالمللی بازتاب مثبتی نداشته است. کمااینکه روز جمعه نیز وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که در این اقدام عربستان ابهام وجود دارد. این وضعیت به نفع قطر است و ممکن است امتیازاتی که قطر بتواند با آنها این کشورها را راضی کند کمتر از آن چیزی باشد که عربستان و مصر میخواهند.
اما در مورد زمان خاتمه این بحران نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد. آنچه مشخص است قطر نه خواهان آن است و نه توانش را دارد که بخواهد روابطش را با تمام این کشورها قطع کند. بنابراین این بحران بالاخره حل خواهد شد؛ اما مساله بر سر امتیازاتی است که قاعدتا عربستان و مصر میخواهند. فعلا آنها نگفتهاند که بین این 13، 14 درخواستی که مطرح کردهاند کدام یک برایشان اولویت دارد و غیرقابل اغماض است؛ این مسالهای است که در مذاکرات پشتپرده مشخص خواهد شد.
در نهایت دیپلماسی ایران در قبال این بحران تا به امروز چطور بوده و در آینده چه سیاستی را باید دنبال کند که منافعمان حفظ شود؟
جمهوری اسلامی ایران تا به امروز یک سیاست معقول و منطقی را دنبال کرده است؛ هم بهدست عربستان بهانه نداده و هم کمکهای انسانی به قطر ارائه کرده و از سوی دیگر خواستار حل مسالمتآمیز این بحران شده است.
بهنظر میرسد که تهران در آینده نیز همین سیاست را ادامه خواهد داد کما اینکه از ابتدا نیز بعید بهنظر میرسید که ایران وارد یک تنش جدی با عربستان شود؛ ضمن آنکه این رویکرد فایدهای هم برای ایران نداشت. یعنی وارد شدن در تنش منطقهای خیلی به نفع ایران نیست؛ زیرا نه شرایط منطقه و نه شرایط بینالمللی مستعد افزایش تنشها نیست.
در نتیجه تهران همچنان باید سیاست تاکید بر حل مسالمتآمیز بحران، کمک به میانجیگری برخی کشورها مانند ترکیه، روسیه و اتحادیه اروپا و استفاده از همپیمانان منطقهای با هدف کاهش بحران را ادامه دهد. همزمان تهران باید هوشیار باشد که وجهالمصالحه دوحه با ریاض قرار نگیرد. این مساله، مسالهای است که قاعدتا دستگاه دیپلماسی کشور برای آن تدابیری اندیشیده است.