زن جوان پس از درگیری و اختلاف خانوادگی، مدعی شد که شوهرش دو نفر را کشته و اجسادشان را مثله کرده است.
به گزارش شهروند، عقربهها ساعت ٥ سحرگاه جمعه ٢ تیرماه امسال را نشان میداد که سر و صدای درگیری زوج جوانی در شهرک ولیعصر سکوت را شکست اما تا اهالی محل برای میانجیگری از خانههایشان بیرون آمدند، این درگیری پایان گرفت و مرد جوان همراه پسرش سوار خودرو لوکس از خانه خارج شدند. مرد جوان که از درگیری با همسرش خسته شده بود برای پایان دادن به این اختلاف همراه پسرش سوار بر خودرو گرانقیمت شد و به سمت دفتر کارش در منطقه سعادتآباد رفت.
همه چیز عادی به نظر میرسید و مرد جوان که مهندس ساختمانساز است با پسرش وارد دفتر کارش شدند. هنوز لحظاتی نگذشته بود که گوشی موبایلش به صدا درآمد. زن جوان با صدایی آرم و خونسرد از شوهرش خواست تا به خانه برگردد و ادعا کرد وقتی پایش را به خانه بگذارد پلیس او را خواهد گرفت.
مرد جوان که نمیخواست پسرش شب را در دفتر کارش بخوابد بیتوجه به حرفهای همسرش به خانه بازگشت و هنوز لحظاتی نگذشته بود که صدای درگیری بین زن و شوهر بالا گرفت. در این زمان زنگ خانه به صدا درآمد و پلیس مرد جوان را به اتهام دو جنایت دستگیر کرد.
افشای راز دو جنایت از سوی زن عصبانی
ماجرا از این قرار بود که زن جوان وقتی دید شوهر و فرزندش از خانه خارج شدهاند از روی عصبانیت تصمیم گرفت تا راز پنهانی را فاش کند و با ماموران کلانتری ١٤١ راهآهن تماس گرفت. او در مقابل ماموران پلیس ادعا کرد: «دیماه سال گذشته بود که همسرم با خودرو شاسیبلند وارد حیاط خانه شد و من که از پشت پنجره او را مشاهده میکردم به دو بسته بزرگ که در پشت خودرویش بود، مشکوک شدم. با سرعت خودم را به حیاط رساندم و زمانی که در مورد بستههای مرموز از او سوال کردم، شنیدم که شوهرم ٢ نفر از طلبکارانش را به قتل رسانده و جسد آنها را پس از مثله کردن داخل گونیهای بزرگ گذاشته است. باورش سخت بود اما با همسرم تصمیم گرفتیم اجساد را به منطقه ازگل ببریم و در منطقهای خلوت که زمین خالی بود، دفن کنیم. در این مدت این راز را پنهان نگه داشتم و نمیخواستم با افشای این جنایت زندگیام را خراب کنم اما دیگر نمیتوانم و حالا که شوهرم مرا ترک کرده تصمیم گرفتم تا با افشاگری به آرامش برسم.»
دستگیری مهندس پولدار
مرد جوان که از دستگیری خود آن هم به اتهام دو قتل، بشدت شوکه شده بود به این اتهامات اعتراض کرد. مهندس جوان صبح روز گذشته برای بررسیهای بیشتر پیش روی بازپرس محسن مدیر روستا در شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت. بازپرس مدیر روستا ابتدا درباره سناریوی قتلی که زن جوان ادعا کرده بود از امیرعلی سوال کرد که وی گفت: «همه این حرفها و داستانها دروغ است و همسرم مشکل روحی و روانی دارد.
سهیلا هر چند وقت یکبار شروع به درگیری میکند و حرفهای عجیبی میزند و اینبار مرا قاتل معرفی کرده است. شب حادثه سهیلا به بهانه اینکه بیشتر در کنار بچهها باشم از من میخواست که دفتر کارم را تغییر دهم و در نزدیکی خانهمان دفتر جدیدی بگیرم تا بیشتر مراقب بچهها باشم ولی میدانستم که این حرفها بهانه است و او به خاطر بیماری که دارد به من شک کرده بود. میخواست بهانهگیری کند.
به خاطر همین مسأله با هم اختلاف پیدا کردیم و درگیریمان شروع شد تا اینکه همراه پسرم که از این ماجراها ناراحت شده بود از خانه خارج شدیم و به دفتر کارم در سعادتآباد رفتیم. ساعتی از ماجرا نگذشته بود که سهیلا با من تماس گرفت و خواست به خانه بازگردم و ادعا کرد که پس از ورودم به خانه از سوی پلیس دستگیر میشوم. حرفهایش مهم نبود و فقط نمیخواستم پسرم شب را در دفتر بماند؛ به همین خاطر با هم به خانه بازگشتیم تا اینکه پلیس سر رسید و مرا دستگیر کرد. من مهندس ساختمانسازی هستم و در وضع مالی خوبی قرار دارم و این اتهامات دروغ است.»
در ادامه بازپرس به سراغ پسر این خانواده رفت و به تحقیق از او پرداخت. این پسر در اینباره گفت: «پدرم درست میگوید. مادرم مشکلات روحی و روانی دارد و مرتب حرفهای عجیب میزند. من درباره قتل چیزی نمیدانم، فقط میدانم که مادرم گاهی اوقات حرفهای عجیب و غریب میزند.»
در این مرحله بازپرس مدیر روستا از زن جوان در مورد محل دقیق دفن اجساد دو مرد سوال کرد که سهیلا در این بازجویی داستانسراییهای عجیبی کرد و ادعا میکرد محل دقیق را فراموش کرده است.
بنابراین، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران با توجه به اینکه احتمال دروغپردازیهای زن جوان در این پرونده زیاد است با قرار وثیقه ٥٠میلیون تومانی دستور آزادی مهندس جوان را صادر کرد و دستور داد تا تیمی از ماموران اداره ١٠ پلیس آگاهی تهران برای تحقیقات بیشتر وارد عمل شوند.