دکتر بابک خطی*؛ رضایت از ظاهر، پوشش و کنش فردی جلوهای از مفهوم وسیع "رضایت از خود" است.
تصمیم فردی و کنش جامعه طبعا از معیارهای موثر این معادله هستند.
هم به خاطر فشار جامعه-اطرافیان آشنا تا غریبههای ناشناس- و هدایت خواستهای یک فرد به سمتی که او در گروههای مختلف اجتماعی پذیرفته شود و ارزشمند دیده شود و هم حتی وقتی فردی در ذهن خود و ظاهرا بدون توجه به اطراف مدلی از ظاهر، پوشش یا کنش را ترجیح میدهد، انتخاب میکند یا به سبب نداشتن آن خود را سرزنش میکند، این سوال مطرح است که چقدر از این انتخاب به طور خالص مبتنی بر خواست خود اوست؟
اینجاست که باید به موضوعی به نام خشونت نمادین اشاره کنیم، این مفهوم علیرغم نام خود عملکرد بسیار ملایم و گاه نامحسوسی دارد و در واقع ترویج الگوهایی به عنوان ارزش در جامعه است تا به دست آوردن آنها در ذهن افراد اعتبار تفسیر شود. این مفاهیم در پوشهای ارزشمند و زیباشناسانه عرضه و گاهی با عبارت "سلیقه عمومی"تاویل میگردند.
خشونت نمادین در سطوح ملی، منطقهای و جهانی مصداق مییابد که تعامل همه این موارد نظمی دلپذیر و آهنین از ارزشها را القا مینمایند که در سطح جامعه با طیب خاطر و به عنوان منش انتخاب میشود. هیچ خشونت ظاهری و قوه قهریهای در کار نیست و افراد این سازمان یابی اجباری پنهان را با لبخند در آغوش میکشند و با احساس خوش از انتخابی آزاد و فعال، تکه هایی از این پازل سلطه میشوند.
نقشهای ثابتی که برای جنسیتها تعریف و تکرار میشود، مفاهیم زیبایی شناسی مثل رنگ سال (مو، لباس، کلاه و.)، مد فصل و ... که به طور فلهای توصیف میشوند همراه با تمام جذابیتهای غیرقابل کتمان بر اساس معیارهای منطقی یا واقعا زیبا شناسانه تعیین نمیگردند و حجیتی ندارندو بیشتر به نظر میرسد مدلی از ساختن یک تیپ متحدالشکل برای احساس اررشمند بودن باشند.
در مورد شکل ظاهری -صرفنظر از موضوع سلامتی -نیز وضع به همین منوال است و نوعی خط کشی بومی و گاهی جهانی وجود دارد که اندکی برآمدگی یا فرورفتگی از تعریف خود را در هیچ عضوی (پیشانی، بینی، شکم، صورت و.) تاب نمیآورد و آن را زشت تفسیر و به ذهن مخاطبین معصوم مخابره میکند.
روزانه میلیونها کیلومتر روی تردمیلهای جهان دویده میشود، اما به راستی چند کیلومتر آن به نیت داشتن سلامتی و تناسب است؟!
یکسان سازی ارزشها با اهداف و منافعی متفاوت در سطوح بومی و جهانی در حال انجام است و از خیر هیچ حوزهای -تصمیم سازی سیاسی، فعالیتهای اجتماعی، تولیدات فرهنگی... -نمی گذرد. ویژگی این کلیشههای اعتبار بخش کاذب یا همان منشهای بوردیویی نبود علت منطقی و هدف آگاهانه برای فرد است.
خواست و تصمیم ها و حتی واکنشهای شایسته بعد از هر اتفاق به طور دلفریبی تعریف شده و با حداقلی از انعطاف تنها منتظر انتخابهای ما است تا حس خوبی در این شبکه خشونت داشته باشیم.
این مساله دههها قبل از زبان سالمونِ سمسار، قهرمان نمایشنامه "قیمت" اثر آرتور میلر این طور بیان شده است:
"قبلا اگه کسی ناراحت بود، شاید به کلیسا میرفت، شاید انقلابی رو شروع میکرد... یه چیزی در هر صورت.
اما امروز چی؛ خوشبخت نیستی؟ نمیتونی و گیج و سردرگمی؟ سعادت چیه؟ برو خرید"
*طبیب کودکان