bato-adv
کد خبر: ۳۱۴۷۷۸

سرنوشت کشور و جمشید بسم‌الله!

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۸ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶
من نمی‌خواهم سرنوشت کشور را کسانی به دست گیرند که عقربه اقتصادشان را جمشید بسم‌الله جابه‌جا می‌کند، کسانی که دانش را به سخره می‌گیرند و با نسخه گدایانه چند شبی کابوس مردم فقیر را با سراب رابین‌هودی خود خوش می‌کنند. 
 
 سرنوشت کشور را به دست جمشید بسم‌الله نمی‌دهم!
 
به گزارش شرق، سه هفته پیش یک گروه٣٠ نفره گردشگر گیاه‌شناس خارجی به ایران آمدند. ماه‌ها قبل از سفرشان با من تماس گرفتند. از آنجایی که من خودم هیچ‌وقت با گردشگران همراه نمی‌شوم، یکی از دانشجویانم را به‌عنوان راهنمای علمی آنها معرفی کردم.
 
قرار شد روزی صد یورو به دانشجو بدهند. وقتی به ایران آمدند من را به هتل خود دعوت کردند. از قبل گفته بودند که علاقه‌مند به خرید کتاب‌های من هستند. برای اولین‌بار بعد از ١٢ سال که کتاب‌های گلستان و خلیج فارس را نوشته بودم، حس شادی و افتخار یک اثر علمی در ايجاد شد.
 
در این مدت‌ صدها جلد کتاب را مجانی به این و آن هدیه داده بودم و نمی‌دانم چند نفر از آنها استفاده کرده‌اند. ولی آن شب علاقه‌مندان صف کشیده‌ بودند تا از من کتاب بخرند. ٣٠ جلد کتاب خریدند!  آنها به سفرشان رفتند.
 
آخر هفته به آنها ملحق شدم تا دو روز در پارک ملی گلستان همراهشان شوم. آنها که اغلب بازنشسته بودند و سن بالایی داشتند، با عشق وافری در این دو روز از دیدن و عکس‌برداری از گیاهان و جانوران لذت می‌بردند. وقتی آنها را به دره آلمه بردم و آهوان و قوچ و میش و لاله‌های سرنگون را دیدند؛ گو اینکه دنیا را به آنها داده بودم.
 
بزرگ‌ترین ناراحتی آنها زباله بود که متأسفانه همه جا پر است و گاهی هم زباله جمع می‌کردند. به من می‌گفتند که چرا جلد دوم کتابت را نمی‌نویسی.  
 
گفتم راستش نوشته‌ام ولی به یک نیروی کاری نیاز دارم که شش ماهی برای من کار کند تا آماده شود، پولش را ندارم. از آنها خجالت کشیدم که بگویم هنوز بعد از ١٢ سال، کتاب تمام‌رنگی گلاسه که قیمتش فقط ١٠‌هزار تومان است، (یعنی پول نصف پیتزا) با وجود‌ هزاران دانشجوی زیست‌شناسی در ایران فروش نرفته است.
 
حاصل همراهی دانشجوی من و فروش کتاب‌های من سر جمع دوهزارو ٤٠٠ یورو - تقریبا ١٠‌میلیون تومان - برای ما داشت. یعنی شش برابر پولی که دانشگاه به هر دانشجوی دکتری برای تحقیقش می‌دهد. یعنی دو برابر گرنت به سال گذشته من. یعنی دو سال پول وام یک دانشجوی دکتری. اما سود این ٣٠ نفر برای اقتصاد ایران چقدر بود.
 
آنها دو هفته در ایران بودند. در این مدت چهار راننده ون و چهار نفر جوان راهنمای تور با آنها بودند. اگر هر کدام شبی ١٠٠ یورو بابت هتل و خودرو و خوراک و ١٠٠ یورو هم بابت سایر هزینه‌ها خرج کرده باشند، سر جمع می‌شود ٩٠٠٠٠ یورو. با احتساب هر یور چهار هزار تومان حداقل ٣٦٠‌میلیون تومان آورده خالص این توریست‌ها برای اقتصاد ایران بود. اگر خطوط هوایی ما فعال بود، شاید٢٠ تا ٣٠‌هزار یورویی هم به جیب شرکت‌های هوایی می‌رفت.
 
می‌دانید این پول چند شغل پاک ایجاد کرده است. چقدر باید آب مصرف کرد تا ٣٦٠‌میلیون تومان درآمد ایجاد کرد؟ اگر حقوق یک جوان تازه استخدام شده را ١,٥‌میلیون فرض کنیم با همین ٣٠نفری که دو هفته در ایران بودند، می‌شود ٢٤٦ نفر را به مدت یک ماه و ٢٠ نفر را به مدت یک سال سر کار برد.  این تنها یک مثال بود.
 
یکی از دوستان فیس‌بوکی من پست زده بود که در سفر هوایی به شیراز اغلب مسافران خارجی بودند. خواهرم رفته بود کرمان و تعجب کرده بود که آنجا پر شده است از توریست‌های خارجی. یک کلبه بومگردی در دو ماه در کلات و قلعه‌گنج کرمان میزبان ٤٧٠ مسافر خارجی و داخلی بوده است.
 
من نه سیاست‌مدارم و نه برای کسی تبلیغ می‌کنم. اما دولت روحانی با تنش‌زدایی و تصویب برجام بزرگ‌ترین خدمت را در این چهار دهه به ایران کرد. ما برای نجات ایران هیچ راهی نداریم جز آرامش و امنیت و زندگی صلح‌آمیز با مردم جهان.
 
درحالی‌که تمام خاورمیانه در آتش نفرت و برادرکشی می‌سوزد، ایران فرصتی استثنایی دارد برای رشد. برای استفاده درست از ظرفیت‌های گردشگری و تبلیغ فرهنگ ایرانی-اسلامی. فقط حضور توریست‌های خارجی در ایران است که به اقتصاد ما جان می‌دهد. آن کسانی که با رفتار نابهنجار خود باعث می‌شوند تورم بالا رود و با چاپ اسکناس بین مردم پول توزیع می‌کنند، دلشان برای ایران و اشتغال و ازدواج جوانان نسوخته است.
 
کسانی که با تخریب سرزمین ایران برای جمعیت ٨.٧‌میلیونی تهران، با فروش آسمان شهر برای ١٣‌میلیون نفر خانه‌سازی می‌کنند، با ایجاد رد پای اکولوژیکی، سرزمین شکننده ایران را ویران می‌کنند. گردوخاک کمترین دستاورد نگاه بتن‌گرایانه سازه‌ای‌هاست.
 
ریزمرگی که به گلوی مردم خوزستان می‌رود، نتیجه ویرانی‌هایی است که نگاه بتن‌گرایانه بعضی با نسخه‌های سد‌سازی و انتقال آب به ارمغان آورده است. همان‌هایی که آب پنج سد را در تهران مصرف و با سیاست‌های خود شهرها را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌کنند، دلشان برای اشتغال جوانان نمی‌سوزد.
 
بیشتر این ساخت‌وسازها به دست کارگران زحمتکش افغان صورت می‌گیرد. مهم‌ترین سود این ساخت‌وسازها شده است اشتغال تعدادی جوان‌ در بنگاه‌ها! نگرشی که نتیجه‌اش شده است کوه‌خواری، رودخانه‌خواری، تالاب‌خواری، جنگل‌خواری، جزیره‌خواری، دریاخواری، نفت‌خواری، معدن‌خواری، خاک‌خواری و آب‌خواری. ما باید از فرصت امنیت در ایران استفاده کنیم و به‌ جای بتن‌کاری‌های امثال شهردار تهران، بار دیگر روستاها را با کاهگل بیاراییم.
 
ما باید قنات‌ها را احیا و آنها را محلی برای جذب توریسم بین‌المللی کنیم. ما می‌توانیم با جذب توریست خارجی در کلوت‌های لوت، ریشه قاچاق مواد مخدر را برای همیشه بخشکانیم. سرزمین و مردم سیستان‌وبلوچستان با فرهنگ غنی یکی از جذاب‌ترین بخش‌های ایران‌زمین هستند که با گسترش توریست می‌توان آنها را از چنگال قاچاقچیان و شیادان شروری مانند ریگی رها کرد.
 
سرزمین بختیاری توانمندی جذب‌ میلیاردها دلار را دارد. ما باید محصولات بومی خود را تولید کنیم نه محصولات آغشته به کود و سمی که ‌هزاران تن آن هر سال به شیرابه‌های سمی در کهریزک تبدیل می‌شود یا مانند پرتغال‌های سال گذشته که به دریا ریخته شد.
 
ما با توسعه توریسم می‌توانیم فرهنگ و تمدن ایران‌زمین را به اقصی‌نقاط دنیا صادر کنیم و ترس و وحشتی را که داعشیان و طالبانیان از مسلمانان درست کرده‌اند، به دوستی و مهربانی تبدیل کنیم. ایرانی اگر ‌هزار عیب داشته باشد، به اذعان همه دوستان خارجی من در ميهمان‌نوازی در دنیا لنگه ندارد.  

رفاه آن نیست که شما هر روز پول بیشتری به دست آورید و برای ایجاد اشتغال هم لازم نیست ایران را به کارگاه ساختمانی تبدیل کرد. رفاه آن است که شما بتوانید در زندگی خود برنامه‌ریزی کنید و محیط‌زیست سالمی داشته باشد. تنها راه گذر از گردنه سخت بحرانی ایران کاهش تورم، کاهش وابستگی به درآمد فروش نفت و جذب پول از طریق توریست است.
 
مهم‌ترین شرط موفقیت اقتصاد مقاومتی توانمندی‌سازی بومی است و توسعه توریست بهترین راه آن است. پولی که توریست می‌آورد خوشبختانه به جیب دولت و شهردار نمی‌رود که با آن سد گتوند و پل صدر و برج میلاد بسازند، بلکه به جیب مردمی می‌رود که بیشتر کتاب می‌خوانند تا بتوانند سرزمین خودشان را به جهانیان معرفی کنند.
 
به‌ همین ‌دلیل من رأی می‌دهم، رأی می‌دهم به آرامش و آشتی با دنیا، به مهار تورم تا من کارمند با حقوق ثابت بتوانم برنامه زندگی خودم را تنظیم کنم. من نمی‌خواهم سرنوشت کشور را کسانی به دست گیرند که عقربه اقتصادشان را جمشید بسم‌الله جابه‌جا می‌کند، کسانی که دانش را به سخره می‌گیرند و با نسخه گدایانه چند شبی کابوس مردم فقیر را با سراب رابین‌هودی خود خوش می‌کنند.
bato-adv
مجله خواندنی ها