تمایز و تشخیص خطوط مبارزه نهتنها برای طراحی استراتژیِ روبهجلو مفید است، بلکه نشان میدهد مبارزات ضد تروریستی آمریکا تا به امروز چقدر مفید بودهاند. علیرغم سالها حملات هوایی آمریکا، القاعده کاملاً به ساختار قدرتهای محلی و نظام سیاسی نفوذ کرده است؛ آنقدر که گروههای مخالفِ حوثیها برای مبارزه به آنها تکیه میکنند. این نشان میدهد که رویکرد نظامی بهتنهایی کار بهجایی نمیبرد و یمن را از چنگال القاعده رها نخواهد ساخت.
به گزارش فرارو به نقل از نیوزویک، در هر دو کشور امکان کشیدن خطِ واضح و مشخص میان دشمنان و متحدان وجود ندارد. به همین دلیل احتمال دارد آمریکا ناخواسته برخی از بدترین دشمنان را به اهدافشان نزدیکتر کند. در یمن بدترین دشمن "القاعده" است.
دولت "عبدربه منصور هادی" در مبارزه با حوثیهای یمن و حامیانِ سعودی، با برخی شبهنظامیان محلی همکاری کرده که گمان میرود با القاعده ارتباط دارند.
بعضیاوقات شرایط بهگونهای است که برخی گروههای دشمنِ آمریکا به لطف روابطی که با دولت منصور هادی دارند به سلاح و تجهیزات میرسند؛ حال اینکه آمریکا دولت هادی را یک متحد میداند و از آن حمایت میکند.
مشخص کردن این اتحادهای حساس در میدان جنگ یمن بسیار مهم است زیرا ترامپ قصد دارد دخالت نظامی آمریکا در یمن را افزایش دهد.
در یمن دو جنگ وجود دارد که آمریکا نیز در آنها درگیر است. اولین جنگ مبارزه ضد تروریستی آمریکا در برابر شاخهی القاعده در یمن است که بانام "القاعده در شبهجزیره عربستان" (AQAP) شناخته میشوند.
از زمانی که ترامپ به ریاست جمهوری رسید، حملات هوایی آمریکا علیه این گروه افزایش یافت. همچنین در برخی مناطق کشور، قوانینی که برای جلوگیری از کشته شدن غیرنظامیان وضع شد، نادیده گرفته میشوند.
این شاخه از القاعده که به توانایی در ساخت بمب و اهدافش برای حمله به غرب شهرت دارد، بدون شک یکی از اهداف آمریکا است. اما مبارزه ضد تروریستی آمریکا در یمن در پسزمینهی یک جنگ داخلی کثیف انجام میشود که به کل منطقه سرایت کرده است.
در یک طرف دولت هادی قرار دارد که در سطح بینالمللی شناخته شده است و در سال 2015 سقوط کرد. یک ائتلاف نظامی به رهبریِ عربستان سعودی و با حضور پررنگِ امارات متحده عربی، از دولت هادی حمایت میکنند.
نیروهای دولت هادی و ائتلافِ عربستان با شورشیان حوثی (یک گروه شبهنظامی در شمال یمن که فرقهای از اسلام به نام "شیعه زیدی" را دنبال میکنند) مبارزه میکنند که بدین ترتیب در تقابل با مناطق جنوبی یمن قرار میگیرند که عمدتاً سنی هستند.
رئیسجمهور سابق یمن "علی عبدالله صالح" نیز با شورشیان حوثی متحد است. صالح پس از سه دهه ماندن در قدرت، در سال 2011 و در جریان قیامهای بهار عربی برکنار شد و جایش را منصور هادی گرفت که آن زمان نخستوزیر یمن بود.
اتحاد صالح و حوثیها طبیعی نیست. زیرا زمانی که صالح در قدرت بود با هم جنگیدهاند.
نبردهای داعش و AQAP (که هر دو با حوثیها مبارزه میکنند) بر پیچیدگی جنگ میافزاید. این یعنی القاعده و داعش، نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان و دولت هادی همگی یک دشمن مشترک دارند.
اما تاکنون آمریکا عمدتاً خود را در حاشیه جنگ داخلی نگاه داشته و در عوض بر مبارزه با AQAP تمرکز کرده است. در دو سال اخیر آمریکا اندکی به نیروهای ائتلاف عربستان کمک کرده است، مانند فراهم کردن اطلاعات و تجدیدقوای نیروی هوایی.
اما اکنون دولت ترامپ با لفاظی های تهاجمیاش قصد دارد در مبارزه با حوثیهای نقش پررنگتری داشته باشد. هفته گذشته مقامات ارشد دولت آمریکا به آسوشیتدپرس گفتند کاخ سفید قصد دارد حمایت از ائتلاف عربستان را افزایش دهد که شامل "پشتیبانی اطلاعاتیِ بیشتر میشود، اما آمریکا تعهدی در اعزام نیروهای زمینی ندارد."
یکی از دلایل اصلیِ افزایش دخالت آمریکا کاهش نفوذ و قدرت ایران در کل منطقه است.
کارشناسان میگویند مشاهده این نبرد جنگ بهعنوان یک جنگ نیابتی ساده اشتباه است و سبب نادیده گرفته شدن حقایق میشود.
"توماس جوسلین" عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی میگوید: "مردم دوست دارند کشمکشهای پیچیده را به مشکلات دوجانبه سادهتر کاهش دهند. یمین یکی از کشورهایی است که این نوع نگرش در آن جوابگو نخواهد بود."
حمله جنجالی دولت ترامپ در ماه ژانویه نشان داد که این راه برای آمریکا تا چه حد کثیف، دوپهلو و خیانتآمیز است. زیرا مشخص شد که در عین دشمنی با AQAP، گاهی با آنها و یا دیگر سازمانهای تروریستی همکاری میکنند تا حوثیها را شکست دهند.
مهمترین شخصی که در حمله ژانویه کشته شد، رهبر قبیلهای به نام "شیخ عبد رئوف الذهب" بود. در روزهای قبل از حمله الذهب با فرمانده نظامیِ منصور هادی دیدار کرده بود.
این دو نفر معامله کردند و الذهب 60 هزار دلار دریافت کرد تا با شورشیان حوثی مبارزه کند. به گفته یکی از دستیاران ارشدش، الذهب شب قبل از حمله به خانه برگشت و پول را میان مبارزانش تقسیم کرد. با توجه به روایت آسوشیتدپرس، الذهب با دولت هادی همکاری میکرد تا شهر رداع را از شورشیان پس بگیرد.
الذهب اهل خاندانی بود که روابط عمیقی با القاعده داشتند. سه برادرش از چهرههای ارشد القاعده بودند و خواهرش با "انور العولقی" (شهروند آمریکایی که در حملات هوایی سال 2011 کشته شد) ازدواج کرده بود.
دختر 8 ساله العولقی شب حمله در خانه الذهب بود و کشته شد. اما الذهب نقش مهمی در مبارزات ضد حوثی ایفا میکرد، بهطوری که نیروهای زمینی بر سر علت حمله هدفمند آمریکا به او سردرگم شده بودند.
مبهم بودن روابط میان الذهب، القاعده و دولت هادی نشانگر استراتژی القاعده در یمن است: نفوذ به جوامع محلی و سیاسی.
گزارشی جدید از مرکز مطالعات استراتژیک شهر "صنعا" توضیح میدهد که چگونه AQAP "خود را در بافت اجتماعی سه استان یمن (البیضاء، ابین، شبوه) جا کرد که همواره مبارزات ضد تروریستی آمریکا در آنها پابرجای بوده است.
مبارزه با حوثیها سبب شد AQAP گستردهتر و قویتر شود. این گروه تروریستی جنگ داخلی را بهعنوان یک فرصت سیاسی غنیمت شمرد و به خود رونق داده است.
"ولید الحراری" رئیس دفتر نیویورک در مرکز صنعا میگوید: "دولت هادی همزمان با مبارزه با حوثیها سعی دارد بدون داشتن معیارهای نهادی مشخص، گروههای مسلح را به خود جذب کند. اما معاملات هادی بر پایه وفاداری است و کنترلشان برای دولت مشکل خواهد بود."
بنا به گزارشهای مرکز صنعا، نتیجه این سیاستها قدرتمندتر شدن AQAP، داشتن منابع غنیتر، ثبات بیشتر و عملکرد منعطفتر نسبت به گذشته است.
گروه بینالمللی بحران (ICG) نیز با این نظریه موافق است. ICG در ماه فوریه گزارش کرد: "با بالا گرفتن درگیریها، AQAP به بهانهی دفاع از سنیها در مقابل حوثیهای شیعه، سعی کرده با قبایل محلی و هواداران سلفیها ارتباط برقرار کند. از این طریق موفق شده به طیف گستردهای از سلاحهای جدید دست یابد، از جمله سلاحهای سنگین اردوگاههای نظامی یمن و سلاحهای ائتلاف عربستان."
ICG رابطه میان ائتلاف عربستان و AQAP را یک "اتحاد ضمنی" توصیف کرد؛ تا زمانی که AQAP در مبارزه با دشمن مشترک کمک کند، ائتلاف عربستان کاری به کارشان ندارد.
"نبیل خوری" معاون رئیس سفارت آمریکا در یمن (2007-2004) گفت: "هیچ مدرک مشخصی وجود ندارد که سعودیها و یا دولت هادی با AQAP همکاری میکنند. اما مطمئناً خبرهایی هست."
"آنها غیرمستقیم القاعده را در یمن گسترش میدهند. روایتهایی که از سرنوشت الذهب شنیده میشود نشان میدهند که هادی فرد غیرقابلاعتمادی است و نمیتوان در مسائل اطلاعاتی به او اعتماد کرد."
در سالهای اخیر حداقل سه نفر از همکاران هادی به دلیل ارتباط با القاعده توسط وزارت خزانهداری آمریکا تحریم شدند که آنها را در زمره "تروریستهای جهانی" قرار میدهد. اولین فرد "نایف القیسی" است که از جانب هادی برای فرمانداریِ البیضاء انتخاب شد. سازمان ملل متحد و وزارت خزانهداری او را یکی از سرمایهگذاران و مقامات ارشد القاعده توصیف کردند. او در البیضاء برای پخش پول و سلاح به القاعده کمک میکرد.
نفر دوم "عبدالوهاب الحمیقانی" رئیس برجستهترین حزب سلفی ("الرشاد" ) در یمن است. او مشاور هادی است و در دور قبلی مذاکرات صلح ژنو یکی از اعضای هیئت رسمیِ او بود. وزارت خزانهداری میگوید عبدالوهاب یکی از اعضای مهم AQAP است که نقل و انتقالات مالی از عربستان سعودی به یمن را تسهیل کرده است.
سومین فرد "حسن علی آبکار" است. او یک فرمانده شبهنظامی در استان جوف است که زیر نظر هادی کار میکند. گمان میرود از کمک و بودجه دولتی استفاده میکند.وزارت خزانهداری او را به ارائه پول، سلاح و مهمات به نیروهای القاعده متهم میکند. آبکار این اتهامات را رد کرده است.
تمایز و تشخیص خطوط جنگ نهتنها برای طراحی استراتژیِ روبهجلو مفید است، بلکه نشان میدهد مبارزات ضد تروریستی آمریکا تا به امروز چقدر مفید بودهاند. علیرغم سالها حملات هوایی آمریکا، القاعده کاملاً به ساختار قدرتهای محلی و نظام سیاسی نفوذ کرده است؛ آنقدر که گروههای مخالفِ حوثیها برای مبارزه به آنها تکیه میکنند.
این نشان میدهد که رویکرد نظامی بهتنهایی کار بهجایی نمیبرد و یمن را از چنگال القاعده رها نخواهد ساخت.
منبع: Newsweek