روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله خود به قلم مسیح مهاجری - مدیرمسئول - نوشت: اگر هیچ دلیلی برای اثبات سعهصدر دولتمردان دولت یازدهم وجود نداشته باشد، برگزاری نشست خبری محمود احمدینژاد در روز چهارشنبه گذشته، با توجه به آنچه او علیه دولت به زبان آورد، دلیل روشنی بر این واقعیت است.
کسانی هستند که از برگزاری چنین نشستی گلهمندند و معتقدند نباید به کسی که هشت سال تمام این کشور را به طرف بحران و اختلاف و رکود و فساد پیش برد اجازه داده شود آزادانه هرچه میخواهد بگوید، به هر کس اراده میکند اهانت کند و منکر تمام خرابکاریهای خود شود، اما به نظر میرسد این گلایه جایگاهی ندارد و برای داشتن یک جامعه آزاد باید به آحاد مردم اجازه داده شود مطالب خود را بگویند و البته این امکان نیز وجود داشته باشد که توسط مخالفان نقد شوند و پاسخ آنها داده شود.
برخلاف نظر کسانی که این قبیل آزادیها و رد و نقدها را نمیپذیرند، واقعیت این است که چنین روندی میتواند مردم را آگاه کند، به رشد سیاسی جامعه کمک نماید و راه را برای شناخت دقیقتر افراد هموار سازد. کافی است سخنان اخیر همین شخص را با سخنان 11 سال قبل او یعنی هنگامی که میخواست برای رئیسجمهور شدن تبلیغ کند مقایسه کنید و به این نتیجه روشن برسید که در عین حال که مطالب و شیوه بیان مطالب یکسان است و وجه مشترک آنها عوامفریبی است، اما 11 سال قبل بسیاری از مردم از جمله جوانان تحت تاثیر سخنان او قرار گرفتند ولی سخنان هفته گذشتهاش مایه تمسخر عموم گردید.
به سخن آن خبرنگار جوان توجه کنید که روز چهارشنبه به احمدینژاد گفت: «بهترین دوران جوانیام در دوران ریاست جمهوری شما سیاه شد.» امثال همین جوان در 11 سال قبل نه تنها درباره او چنین فکر نمیکردند بلکه مجذوب او نیز میشدند! این تفاوت، نتیجه آزمون و خطایی است که در جامعه ما پیش آمده است.
درست است که کشور ما با عملکرد آن هشت سال ریاست جمهوری 84 تا 92 دچار خسرانهای فراوان و بیسابقه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی شد، ولی در عوض این تجربه نیز به دست آمد که مردم متوجه شدند به عوامفریبیها نباید اعتنا کنند تا بتوانند راه را از چاه تشخیص دهند و یکبار دیگر به بیراهه نروند.
عدهای انتظار دارند به سخنان بیپایه و در مواردی توهینآمیز چهارشنبه در رسانهها پاسخ داده شود. این انتظار هر چند از نظر عاطفی کاملاً درست است ولی چندان واقعبینانه نیست. سخن حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی درباره آن بخش از مطالب چهارشنبه که در آن اهانتی به یکی از بزرگان نظام شده است، کافی است که گفت: «کوتهفکر هستند، خیال میکنند با حمله به بزرگان میتوانند خود را موجه سازند. میخواهند خودی نشان دهند...»
این واقعیت را باید همواره در نظر داشت که نسبت پرخاشگرانی که میخواهند با تهاجم به بزرگان، خودشان را مطرح کنند، نسبت کف روی آب است با خود آب. شاهد دیگر، این بیت است که میگوید: سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند / قیمت سنگ نیافزاید و زر کم نشود
جولان دادنهای چند روزه افرادی که نه انقلاب را میشناسند، نه برای اصول و آرمانهای نظام اسلامی ارزشی قائلند و نه قیمت انسانها را میدانند، چیزی را در یک جامعه قوام یافته تغییر نخواهد داد. اگر در اثر این بازیهای سیاسی ناپخته اتفاقی بیافتد این است که همه میفهمند حتی ادعای پایبندی این افراد به خواستههای رهبری نیز دروغی بیش نیست. آنچه در بیان رهبری به عنوان علت منع این شخص برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری آمده این است که جامعه دو قطبی نشود. برای دوقطبیشدن، تفاوتی نمیکند که خود این شخص بیاید یا یکی از مهرههای او آنهم با این همه سروصدا وارد صحنه شود.
این شخص، پا را از این هم فراتر گذاشته و خود را از تمام تخلفات هشت سال دوره ریاست جمهوری تبرئه کرده و همهچیز را به گردن مسئولان نظام انداخته است. هر چند روشن است او با این کار چه هدفی را دنبال میکند ولی لازم است این نکته را به مسئولان نظام یادآور شویم که اقتضای خودداری از برخورد با افراد متخلف و جایزه دادن به آنها همین است.
نهضت اسلامی در عمر بیش از نیم قرنه خود، نشیب و فرازهای زیادی داشته و عناصر گوناگونی را تجربه کرده که بعضی از آنها برای چپاول از غنائم آمدند و چند صباحی با شعارهای ظاهر فریب اهداف خود را دنبال کردند و بعد از آنکه مردم کاملاً دست آنها را خواندند مجبور شدند صحنه را ترک کنند.
این قبیل صحنهها باز هم تکرار خواهد شد ولی انقلاب اسلامی به راه خود ادامه خواهد داد و تحت تاثیر عناصر نامتجانس قرار نخواهد گرفت. شورای نگهبان نیز با تجربهای که در همین نشیب و فرازها کسب کرده و با آزمون و خطاهایی که پشت سر گذاشته، اکنون با تجربهتر از آن است که صاحبان پروندههای قطور تخلف از قانون و ضوابط را از مصادیق «رجال سیاسی» بشناسد و جامعهای را که از چاله خارج شده به چاه بیاندازد. مهمتر آنکه تجربه هشت سال حضور همین جریان انحرافی در مصادر امور، عبرتآموزتر از آن است که بار دیگر کشور به چنین مهلکهای کشانده شود؛ چراکه گفتهاند: من جرّب المجرّب حلّت به النّدامه.