فرارو- به طور قطع خشونت علیه زنان نه فقط در ساختار و تایپولوژی شهر ایرانی بلکه در ژنتیک شهر ایرانی نیز نهادینه شده است".
آیا شهرهای ایرانی فضاهای خوبی برای حضور زنان دارند؟ یا شکلگرفتن و بزرگشدن این شهرها مترادف بوده با فضاهایی سختتر و حتی خشنتر برای زنان؟
جامعهشناسان میگویند فضاهای شهری برای افزایش حضور زنان مناسب نیست و لازم است تا از شهرهایمان خشونتزدایی کنیم.
این در حالی است که حضور اجتماعی زنان در سالهای اخیر هر روز بیشتر شدهاست. با اینحال متخصصان معتقدند شهرهای ایرانی شهرهایی تکجنسیتی هستند؛ یعنی شهرهای ساختهشده برمبنای بیولوژی و احساسات مردانه.
آرش بصیرت –سردبیر سایت معماری اتووود و عضو هیات علمی گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی- معتقد است زنان ایرانی اقلیتهای فضاهای شهری هستند.
به گفته این کارشناس حوزه شهرسازی زنان ایرنی از اقلیتهای فضای شهری هستند، آنها حتی در استادیومهای ورزشی که از بزرگترین سازههای معماری برای تجمع انسانها هستند نمیتوانند حضور داشته باشند.
بصیرت میگوید ما به وضوح میتوانیم از فضاهای شهریای سخن بگوییم که براساس متغیرهای جنسیتی ساخته میشوند.
در ادامه
گفتگوی فرارو با آرش بصیرت را میخوانید:
فضای شهری چقدر از جنسیت متاثر است و چقدر میتواند روی آن تاثیر بگذارد؟ آیا ما میتوانیم از شهرِ مردانه یا شهرِ زنانه سخن بگوییم؟نلی اُدشورن کتاب خود آنسوی پیکر طبیعی را با نقل قولی از زیگموند فروید آغاز میکند:" به محض اینکه شخصی را ملاقات میکنید، اولین وجه تمایزی که برای او قائل میشوید این است که زن است یا مرد."
پس زن یا مرد بودن یک تمایز واضح است که تاثیر خود را بر تمام برساختههای طبیعی و مصنوعی و نوع برخورد با این برساختهها میگذارد، یکی از این برساختههای مصنوع فضای شهری است.
همانگونه که زبان معماری بُعد جنسیتی دارد و در تبیین نظمهای کلاسیک یونانیان، نظم دُریک را نرینه و آیونیک و کُرنتین را زنانه میخوانند و بعضا بر دوگانگی سازه ی نرینه و تزیینات و دکوراسیونِ زنانه تاکید میگذارند، فضای شهری نیز بر اساس همین دوگانگی شکل گرفته است، آگوراهای یونانی، که عملا نقش میادین حال حاضر در شهرهای یونانی را بازی میکردند، علی رغم انکه بایستی فضایی همهْ شمول باشد، اما زنان را از این شمول بیرون نگه داشته و حضور فیزیکی زنان در تنها گستره عمومی شهر را برنمی تابیده است.
به واقع شهرها به همان صورت که دارای توپوگرافی اقتصادیاند یک توپوگرافی جنسیتی هم دارند که مبتنی بر میزان حضور و عدم حضور زنان تعریف میشود، زنان از جمله اقلیتهای فضایی در شهرها هستند، عدم امکان حضور زنان در استادیومهای ورزشی در ایران به عنوان فرابزرگترین سازههای معماریای که محل تجمع انسان هاست موید واضح این گزاره است که در شهرها جعبههای سیاه و نفوذناپذیری وجود دارند که بر اساس جنسیت فیلتر شده اند.
این وضعیت را میتوان به گذرهای عمومی در شهر بسط داد که به علت نورپردازی نامناسب و عرض تنگ معبر و کف سازی و بدنه سازی نامناسب امکان حضور زنان در ساعتی از شب را به حداقل میرساند، از این رو به وضوح میتوان از فضاهای شهریای سخن گفت که بر اساس متغیرهای جنسیتی تولید میشوند.
مدتی است از لزوم تغییر ساختارهای شهری برای حضور راحت تر زنان در آن سخن گفته میشود. یک فضای شهری باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا زنان بتوانند در آن حضور فعالی داشته باشند؟هم در تئوری و هم در عمل میتوان به تغییر فضای شهر برای حضور پربسامدتر اقلیتها از جمله زنان پرداخت، اما پیش از آن باید یادآوری کرد بر اساس تجربیات عینی این تغییرات نمیتوانند ساختاری باشند، یعنی نمیتوانند در مقیاس و عمق وسیعی به تغییر در کنه روابط شکل دهنده به فضای شهرها بیانجامند، بیشتر پروژه هایی که با این رویکرد به اجرا درامدهاند و نتایج ملموس و قابل دفاعی داشتهاند پروژه هایی بودهاند که به صورت موضعی تعریف شدهاند و مداخله ی اصلاحی عمیق ولی در مقیاسهای محدود شهری را در دستور کار خود قرار داده اند.
اصولا انچه به عنوان برنامه ریزی و طراحی شهری زنانه یا فمینیستی مطرح میشود، برنامه ها، مدلها و طرحهای کوچک مقیاس و با چشم انداز زمانی کوتاهی را شامل میشود که در جبهه روبه روی برنامههای جامع و بلند مدت قرار میگیرند.
در گفتمانهای برنامه ریزی ما غالبا شاهد دو رویکرد هستیم، رویکردی که مسئله اش صرفا برابری است و به دنبال اصلاح رویههای وضع موجود برای رسیدن به برابری است و در عمل تغییر رفتارهای حقوقی با مسائل شهری را در اولویت خود قرار میدهد. به موازات رویکرد دیگر به تغییر رفتار فضاهای شهری به صورتی رادیکال و بنیادی تر میاندیشد و در تئوری بر هویتْ محوری و تقویت مشارکت اقلیتها مخصوصا زنان در فرایند و تاریخ تولید فضا تاکید میگذارد و در طراحی و شکل دهی به فضا نیز بر طرح هایی برآمده از بدن زن، فرمهای زِهْدان گونه و منحنی وار، فضاهای که بر پوشش دهندگی و نگهداری متمرکزند و کاوش بر رابطه بیرون و درون از طـریق تقویت گشودگی، ایجاد حفره و تزریق شکاف در فضا موکدند.
اگر بخواهیم کمی عینی تر به موضوع نگاه کنیم فضایی میتواند حضور فعال تر اقلیت ها، مخصوصا زنان را موجب شود که کمتر متمرکز باشد و بیشتر شفاف، آیکونیک و یادمانی نباشد و بیش از انکه بر توده پر فضا تاکید گذارد به دنبال تولید فضاهای منفی و توده خالی فضا برای حضور اجتماع انسانی باشد، تراکمها و ترکیبهای معمارانه ی متشکل کننده فضا هتروژن باشد، فضاها رفتارهای متغیر و در پیوند با پیرامون خود را تقویت کند و بر درون گرایی تاکید نورزند، فضاها نرم باشند و زِهدان گونه و مراقبتی و سیال، فضاها بر ادراک حسی متمرکز باشند و با انتخاب مصالح از آبستره کردن فضا بکاهند و بدان روحیهای انضمامی دهند، فضا سلسله مراتبی نباشد و در ان امکان خیرگی و تمرکز ـ تماشاگری voyeurism و سراسر بینی panopticism ـ بر ادمها کمتر باشد و به جای انکه سوژه در ان دیده شود امکان حضور همگانی همه انسان را فراهم اورد، کاربریها تک منظوره نباشد و طراحی بتواند مرزهای جدید و نامتعارفی برای تجربه انسانی رقم زند، پل طبیعت میتواند مثال خوبی از این بارزهها باشد، طرح توانستهاند به قسمی، به بخشی از این خصیصهها پاسخ مثبتی دهد، پل طبیعت یک زن است که بر افق شهر خرامیده.
زنان امروز جامعه ایران حضور پر رنگی در شهرها دارند؟ این حضور چه کمبودهایی را در شهر احساس میکند؟ و زنان ایرانی از کدام ساختهای شهری برای حضور اجتماعی اشان احساس نگرانی میکنند؟
به هر رو رفتار کلی شهرهای ایرانی در مواجه با انسان ناپاسخگوست، یعنی شهرهای ایرانی در دوران معاصر کمتر انسانْ محور بوده اند، در این میان زنان نیز به فراخور اسیب دیدهاند و این اسیب حداقل در دوسطح رخ نشان میدهد. یکی سطح زیرساخت شهرهاست.
به طور مثال در نبود سرویسهای بهداشتی مناسب زنان، تجهیز ایستگاههای اتوبوس و تاکسی مناسب با رفتارها و الزامات طبیعی حضور روزمره زنان در فضاهای شهری خود را نمایان میسازد و دیگری در قالب رویکردهای زیرلایهای و ناملموس اجتماعی و فرهنگی به طراحی فضا نمود مییابد و به طور مثال در کاهش ارامش روانی و احساسی در محیطهای ناپاسحگوی شهری متبلور میشود، نهایتا باید پذیرفت هرچه ساختهای متمرکز، بسته و نامرتبط، سلسله مراتبی و تکْ گو و غیر حمایتی و خاطره گریز در دانه بندی شهر بیشتر باشند ممانعت از حضور اجتماعی زنان در تولید فضای شهری به صورتی نظام مند تعمیق میگردد، باید توجه داشت طراحی به مثابه یک دیسیپلین در تعامل با خواست حضور پررنگ زنان در زندگی شهری بایستی دست به انتخابی سخت بزند و چارچوبهای فکری و رفتاری خود را تغییر دهد تا بتواند به مطالبه فضا از سوی زنان پاسخ دهد.
آیا میتوان از نوعی خشونت علیه زنان در ساختارهای شهری ایران سخن گفت؟اگر خشونت را به معنای مداخله بیش از حد در شکل دادن به فضا و به حداقل رساندن کنش سوژه انسانی برای شکل دهی به فضا و از پیش رقم خوردن رفتار مخاطب در فضا تفسیر کنیم، به طور قطع خشونت علیه زنان نه فقط در ساختار و تایپولوژی شهر ایرانی بلکه در ژنتیک شهر ایرانی نیز نهادینه شده است و اگر بخواهیم قدمی در این مورد برداریم بایستی به طراحی خانه در ایران نیز از این منظر دقت ویژه داشته باشیم، چرا که تجربههای عینی نشان دادهاند تمایل به اصلاح رفتار فضا متناسب با جنسیت از خانههای شخصی اغاز شده است در مجتمعهای مسکونی و مسکن اجتماعی نضج گرفته است و واحدهای همسایگی یا محلات شهری ضرباهنگ یافته و بعد از مقیاس شهری به خود گرفته است، یعنی این پروژه به لحاظ مقیاس هم باید خُرد دیده شود و هم کلان.
آیا میتوان ساختارهای شهری ایران را به نفع زنان تغییر داد؟ چطور؟ چه موانعی بر سر راه هست؟آنچه شما از آن سخن میگویید یک پروژه سیاسی است، یعنی باید ارادهای معطوف به قدرت بتواند پاسخگوی مطالبه نه چندان واضح و شبحْ وار فضا از سوی زنان باشد، در حال حاضر نه در لایههای متفاوت ساخت قدرت چنین اولویت و تمایلی وجود دارد و نه در جمعیتهای زنان و جامعه زنان چنین مطالبه ای، در این میان نقش طراحان شهری و معماران هم بی نهایت محدود است، چرا که طراحی مبتنی بر جنسیت مخصوصا در حوزه معماری یک اصل اساسی و دیسیپلینار نیست که به کنشی طراحانه بدل شود، بلکه بیشتر میتواند در قالب خواست کارفرما یا بعد اخلاقی طراح مد نظر قرار گیرد.
اگر بخواهم واضح تر بگویم وظیفه حرفهای طراح و معمار نیست که بخواهد مشکلات مبتلا به زنان در طراحی را حل کند، طراح و معمار بایستی به اصول طراحی و معماری مقید باشند، این عملا روح زمانه است که میتواند در قالب این اصول بعد کالبدی و ملموس به خود بگیرد و اگر و تنها اگر نیاز به تغییر در طراحی برای زنان بدل به پویشی فراگیر و اجتماعی شود انگاه به صورت خود به خودی در طراحی نیز منعکس میگردد.