bato-adv
کد خبر: ۲۹۵۶۴۰

روایت فیروزآبادی از پشت صحنه نظامی شکار «ریگی»

رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح در گفتگویی در رابطه با توافق ایران و سوریه برای حمایت نظامی، شیوه دستگیری ریگی، کودتا علیه دولت شهید رجایی و همچنین ساخت و سازهای حاشیه‌دار در عشرت آباد پاسخ داد.
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۶ - ۲۲ آبان ۱۳۹۵
رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح در گفتگویی در رابطه با توافق ایران و سوریه برای حمایت نظامی، شیوه دستگیری ریگی، کودتا علیه دولت شهید رجایی و همچنین ساخت و سازهای حاشیه‌دار در عشرت آباد پاسخ داد.

به گزارش تسنیم، سرلشکر سید حسن فیروزآبادی مشاور عالی مقام معظم رهبری و رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح در گفتگويي به تشريح عمليات دستگيري «ريگي» پرداخت و گفت:وزارت اطلاعات ریگی را از پاکستان تا دُبی تعقیب کرده بود. در دبی وقتی «مالک» بلیط هواپیما را گرفت و قطعی شد که می‌خواهد با آن هواپیما پرواز و عبور کند به ما خبر دادند که الان وقتش است.

او همچنين در بخشي از صحبت‌هايش به فعاليت‌هاي در ابتداي انقلاب اشاره كرد و از تلاش برخي براي كودتا عليه شهيد رجايي سخن گفت.

اهم اظهارات فيروزآبادي را در ادامه بخوانيد:

من اولین حکمی که در انقلاب گرفتم در 20 اسفند 1357 بود. اولین مسئولیتم، تزکیه دانشگاه مشهد از ساواکی‌ها بود. تقریبا 3 الی 4 ماه طول کشید تا تمام پرونده‌ها بررسی شوند.شکل پرونده‌ها هم جالب بود؛ چون ساواک منحل شده بود همه چیز را با خود یا برده و یا نابود کرده بودند، تقریبا همه پرونده‌ها را برده بودند. ما به کمیته متوسل شدیم. کمیته گفت مرحوم حاج آقا طبسی باید موافقت کنند. ایشان (مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی) هم فرمودند آقای فیروزآبادی می‌تواند بیاید اسناد را ببیند.

کمیته در محل حزب رستاخیز سابق مستقر شده یود. یک سالن اجتماعات داشت و به من گفتند شما هر مدرکی می‌خواهید اینجاست. در آن سالن حدود 200 گونی دیده می‌شُد که داخلش پر از اسناد و مدارک بود. از همان گونی‌ها سوابق دانشجویان، اساتید و کارمندان ساواکی را پیدا کردیم و با انجام مجموعه اقداماتی دانشگاه از وجود ساواکی‌ها تزکیه شد.

پس از مدتی که در جهاد سازندگی بودم، در دولت شهید رجایی مرا به وزارت بهداشت دعوت کردند که بنی‌صدر مخالفت کرد، پس از آن من را به هلال احمر دعوت کردند.شهید رجایی به من فرمودند شما برو هلال احمر، من گفتم نمی‌شود، هلال احمر با آن سابقه جای من نیست. شهید رجایی دیگر چیزی نگفتند، تا اینکه در محضر حضرت آقا‌ (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) به هندوستان رفتیم. از سفر هندوستان که برگشتیم شهید رجایی دوباره مرا صدا زدند، خواستند که حتماً به هلال‌احمر بروم. من به ایشان گفتم بنا به دلایلی که عرض کردم نمی‌توانم بروم. شهید رجایی فرمودند که این بار فرق می‌کند؛ این بار کسی که در هلال احمر است می‌خواهد با بنی‌صدر علیه من کودتا کنند و آن فرد بعد از کودتا قرار است نخست‌وزیر بنی‌صدر شود. من هم گفتم اگر قضیه از این قرار است، ایردای ندارد، می‌روم هلال احمر.

من رئیس هلال احمر شده بودم. یک روزی روی میزم نامه‌ای را گم کردم. کشوی میزم را باز کردم تا نامه را پیدا کنم، دیدم پشت کشو نامه‌ دیگری افتاده است، آن نامه را بیرون آوردم و خواندم. برایم جالب بود. آن نامه، نامه‌ای بود که دکتر بهزادنیا به عنوان نخست‌وزیر دولت کودتا! به بنی‌صدر نوشته بود و اعضای کابینه خود را خطاب به وی معرفی کرده بود. یعنی کار تا جایی پیش رفته بود که دولت‌شان را هم آماده کرده بودند.(خنده)

البته برخی از افرادی که اسمشان در آن لیست آمده بود، سالها بعد از انقلاب در کشور کار کرده بودند و به همین دلیل این سند را هیچ‌وقت فاش نکرده‌ام.


آقای عبدالله نوری نماینده حضرت امام در جهاد شدند. نوری و تیم وی وضع جهاد را به هم ریختند. شورای جهاد از هم پاشید. آنوقت نخست وزیر مرا صدا کرد و گفت شما جهادی هستی، برو جهاد که ا‌ن‌شاءالله بتوانی جهاد را حفظ کنی. سیاست هم این بود جهاد به عنوان یک نیروی انقلابی بماند. پس از آن امام، رئیس دولت را خواسته و فرموده بودند که من از دولت می‌خواهم که بیاید در جنگ وارد شود. آنوقت و پس از فرمان امام، مجدداً نخست وزیر مرا صدا کرد و گفت: ‌شما می‌توانی این کار انجام دهی و امام این را از من خواسته و شما می‌توانی این کار را انجام دهید.

ما فکر می‌کردیم جنگ 8 روزه تمام خواهد شد نمی‌دانستیم قرار است 8 سال طول بکشد.

اگر در اصولگرایان آدم انقلابی باشد خوب است؛ اگر در اصلاح‌طلبان هم آدم انقلابی باشد برایمان خوب است؛ ما با انقلابیون هستیم و انقلابیون انقلاب را حفظ می‌کنند. آقای پزشکیان هم اصلاح‌طلب است، اما به لحظ ذاتی انسان انقلابی است و در جامعه پزشکی هم آدم انقلابی بوده و هیچگاه از خطوط انقلابی خارج نشده است.

مسئله عبدالمالک ریگی مسئله سنگینی برای کشور بود. خود من هم چندین مصاحبه راجع به او  داشتم که مردم او را بشناسند. به آمریکایی‌ها هم گفتم که به او اعتماد نکنند.

وزارت اطلاعات ریگی را از پاکستان تا دُبی تعقیب کرده بود. در دبی وقتی «مالک» بلیط هواپیما را گرفت و قطعی شد که می‌خواهد با آن هواپیما پرواز و عبور کند به ما خبر دادند که الان وقتش است. به من ساعت 11:30 شب گفتند هواپیمای ریگی ساعت 12:15  وارد آسمان ایران می‌شود، باید به زمین بنشانید. در ضمن نگفتند هم از کدام مرز  وارد آسمان ایران می‌شود. بلافاصله پس از این اعلام، من دیگر فرصت اجازه گرفتن و تنظیم آن را نداشتم، به هرحال شرایط، شرایط اضطراری بود و در شراط اضطرار فرمانده اختیار دارد فوراً عمل کند. چون فرصت بسیار کم بود بلافاصله به فرمانده ارتش دستور دادم که همه پایگاه‌های پدافند هوایی در دورتادور مرزها را آماده باش داده و منتظر دستور من باشد تا بگویم از کدام مرز به سمت هواپیماهای ریگی بروند.

مرز بندرعباس برای فرمانده ارتش مشخص و قرار شد که هواپیمایی که از آنجا عبور می‌کند را بگیرند. هواپیما 12:20 وارد خاک ایران شد و بلافاصله جنگنده‌ها را به سمت آن هواپیما رساندیم،  خلبانان ما به آن هواپیما دستور دادند که فرود بیاید!. اما خلبان خارجی قبول نکرد و گفت از آسمان ایران عبور می‌کنم.خلبان در صحبت‌های اولیه گفت من فرود نمی‌آیم و مسیرم جای دیگری است. چون من دستور قطعی داده بودم که این هواپیما باید بنشیند، ارتش هم بر این اساس برنامه‌ریزی کرده بود و گفته بود اگر فرود نیایی ما با شما برخورد می‌کنیم.

شلیک هم به سمت آن هواپیما شد؛ نه به خودش بلکه به هر دو طرف هواپیما. تا خلبان مطمئن شود که ارتش شوخی ندارد و او بالاخره قبول کرد که بیاید و بنشیند. این عملیات زیبایی‌های خاصی داشت و من آن را لطف خداوند می‌دانم.

اولاً دستور را که دادم می‌دانستم که  اگر آن هواپیما را می‌زدند، فردای همان روز من را به دادگاه نظامی می‌فرستادند و می‌گفتند به چه حساب هواپیما را زدی؟ و به چه حقی مردم بی‌گناه را کشتی؟ و چرا اینقدر بی‌آبرویی در دنیا برای کشور درست کردی؟ ولی من دستور را دادم و تلفن را قطع کردم. ارتش هم باید دستور را اجرا می‌کرد. به هرحال هواپیما نشست و ریگی دستگیر شد و مردم از هواپیما بیرون آمدند.

در مذاکرات هسته‌ای و برجام حرفی از نیروهای مسلح ایران نیست. ولی آنجاهایی که به نوعی به این مسئله اصابت می‌کرد و چون ما امتداد خط را می‌دیدیم آمدیم تحفظ گذاشیتم و شورای عالی امنیت ملی برجام را با آن شروط به رای گیری گذاشت.در مجلس هم که بحث شد نماینده ما به آنجا رفت و نظراتمان را مطرح کرد و در واقع چیزی که به عنوان برجام نهایتاً مقام معظم رهبری اجازه دادند انجام شود چیزی بود که با خرد جمعی و با تکیه بر ارزش‌های نطام جمهوری اسلامی تهیه شده بود.

آمریکایی‌ها تلاش کردند در طی مذاکرات هسته‌ای بحث‌های نظامی را مطرح کنند که یادتان هم هست من بیانیه 12 صفحه‌ای به آقای ظریف نوشتم و به لوزان فرستادم. در آن صفحات توضیح دادم که بخش دفاع شوخی ندارد و نباید در این زمینه مذاکره‌ای صورت بگیرد. بخش دفاع کار خود را می‌کند و این را مفصل و با جملات دقیق و اثرگذار به آقای ظریف نوشتم و همان نامه هم کار خود را کرد.آقای ظریف هم انصافاً مجاهدت کردند و تلاش کردند که اجازه ندهند این مسائل مطرح شود و طرف‌هایمان نتوانستند آن چیزی را که می‌خواستند در متن بگنجانند.

ما اجازه بازدید از هیچ مرکز نظامی را نداده و نخواهیم داد و اصلا بنای این نیست و راه ندارد.

(در پاسخ به اين سئوال كه توافقنامه امنیتی بین ایران و سوریه امضا شده؟ شایعه کرده‌اند که این توافقنامه مربوط به زمان آقای حافظ اسد است که بین دو طرف امضا شده بود که اگر هرکدام از طرفین درگیر جنگی شدند به کمک آن کشور دریگر برود؟ صحت دارد چنین توافقنامه‌ای؟)خیر چنین موافقت‌نامه ای وجود ندارد.حافظ اسد آدمی بود روشن بین و موضع ایران را درک و از آن حمایت می‌کرد. ولی هیچ قرارداد و تعهدی بین دو کشور وجود ندارد. نه در گذشته و نه جدیداً چنین مواقفت‌نامه وجود نداشته است.

نقش ما درعراق و سوریه یک نقش مستشاری است. البته به یمن هیچ مستشاری هم نفرستادیم. این جوسازی‌هایی هم که انجام دادند دروغ است، موشک هم به یمن نفرستادیم. یمن بزرگترین متحد روسیه است و از قدیم موشک داشته‌اند و مجهز بودند.

یکی از مسائل سیاسی که در همین شهر تهران انجام شد وجوسازی سنگینی هم روی آن صورت گرفت همین ساختمان سازی ساختمان بسیج اقشار در منطقه عشرت‌آباد بود. به یک باره ما دیدیم شهردار تهران، دادستان کشور درباره آن شروع به اظهار نظر کردند. من نزد رئیس قوه قضاییه رفتم. گفتم آقای رئیس قوه قضاییه؛ ما در نیروهای مسلح اجازه داریم ساختمانی را که متعلق به خودمان است را ارتقا بدهیم ساختمان سازی کنیم چون مربوط به بخش دفاع است و ممنوعیتی ندارد مگر آنکه بر و کف آن ساختمان به خیابان شهر تماس پیدا کند که در آن صورت شهردای فرصت 2 ماهه داردکه آن را تایید کند و من هم مستندات را به مراجع قضایی فرستاده‌ام، آقای آملی گفتند به من چنین چیزی نگفتند اما شما یک نسخه هم به من بفرستید که به ایشان هم یک نسخه از گردش کار دادیم.پس از آن دیگر هیچکس حرفی نزد و به هیچکس نه به میراث فرهنگی، نه به شهرداری، نه به جاهای دیگر آن ساختمان سازی آسیبی نزد.
bato-adv
مجله خواندنی ها