یادداشت دریافتی- حبیب ساسانی؛ ارتباط میان علوم با یکدیگر و نیاز هر علم به حوزههای مورد بررسی علم دیگر امری پذیرفته شده در میان دانشمندان، اندیشمندان و نخبگان هررشته علمی است. از اینرو، مرزهای مشترک میان علوم با یکدگیر علت شکل گیری مطالعات میان رشتهای بوده است. علوم سیاسی نیز به علت ذات مباحث مورد بررسی در این علم که به دادههایی از علوم دیگر مانند تاریخ، جامعهشناسی، اقتصاد و غیره نیاز دارد با برخی از این رشتهها مطالعات میان رشتهای را به وجود آورده است. مثلا رابطه میان علوم سیاسی و اقتصاد رشتهای با عنوان «اقتصاد سیاسی» و یا سیاست با جامعهشناسی «جامعهشناسی سیاسی» را شکل داده که هر کدام به مباحث مشخصی از دو حوزه «اقتصاد وسیاست» و یا «جامعهشناسی و سیاست» میپردازند.
روانشناسی سیاسی (political psychology) از جمله علوم میان رشتهای است. در این علم، روابط سیاسی انسانها با در نظر گرفتن ابعاد روانشناختی بررسی میشود. روانشناسی سیاسی به زمینهها و چرایی رفتار انسانها در تصمیمهای سیاسی پرداخته و آن را علت یابی میکند. این رشته رفتارهای سیاسی سیاستمداران را باتامل در ویژگیهای روحی و روانی آنان بررسی میکند. به عنوان مثال، در رشته روانشناسی مباحثی مانند محرومیتهای انسان و نقش آن در نابهنجاریهای رفتار فردی و اجتماعی مطرح میگردد و اینکه آیا محرومیتهای انسان میتواند در بروز آسیبها ی رفتاری انسان موثر باشدیا نه؟
این مساله امروز در سیاست مورد بحث قرار میگیرد که بسیاری از اعتراضهای سیاسی و یا شورشها ریشه در محرومیتهای شهروندان در برخی از زمینههای مرتبط با حقوق شهروندی دارد. و اینکه آیا دیکتاتور یا دموکرات بودن یک سیاستمدار با بررسی در پیشینه خانوادگی، رفتاری، شغلی و مطالعاتی ربط دارد یا نه مورد پذیرش قرار گرفته است.
چرا شخصی مانند صدام و هیتلر و برخی از سیاستمدارن منطقه که سقوط کردهاند از روحیات دیکتاتوری برخوردار بودهاند و یا شخصیتی دیگر از روحیه دموکراسی خواهی برخوردار بوده و یکی بر طبل جنگ و امپراتوری بزرگ عرب و آلمان میکوبد و دیگری به دنبال احیای گفتوگو ی تمدنها و ایجاد صلح و همزیستی مسالمت آمیز جهانی.
فضای کنونی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و رقابت میان دو نامزد دموکرات و جمهوری خواه و برگزاری سه مناظره میان این دو نامزد و طرح مسایل مختلف داخلی و خارجی مربوط به سیاستهای این کشور و نوع ادبیات به کاررفته از سوی ترامپ و هیلاری؛ تامل در ابعاد شخصیتی، روانی و سیاسی دو نامزد را دو چندان میکند.
پیشینه دو نامزد بیانگر آن است که به دو خاستگاه متفاوت خانوادگی وابستگی دارند. ترامپ شخصیتی که در آمریکا چهرهای اقتصادی و رسانهای شناخته میشود و در مقابل کلینتون چهرهای که بعد سیاسی شخصیتیش برابعاد دیگرآن برتری دارد. خود برتر بینی اقتصادی ترامپ در مناظره با کلینتون نیز خود را نشان داد در جایی که کلینتون به فقدان سوابق و تجریه وی در مسایل سیاسی اشاره میکند و ترامپ نیز برای حفظ پرستیژش درجواب به تبدیل شدن به میلیونر بزرگ بعد از ورشکستگی اقتصادی و ایجاد اشتغال در آمریکا افتخار نموده و در مقابل سابقه سی ساله کلینتون در سیاست را با نقد سیاستهای دوران وزارت خارجهاش زیر سوال میبرد.
از منظر روانشناسی شخصیتی و با توجه به مناظرهها و موضع گیریهای این دو نامزد درباره مسایل مختلف و مخصوصا مسایل سیاسی؛ به نظر میرسد ترامپ از روحیه پرخاشگری در عرصه سیاست خارجی برخوردار باشد و احساساتش بر منطق و عقلانیتش در تصمیم سازیهای سیاسی غلبه نماید.
موضع گیری وی در قبال ایران و حتی داعش را می توان مصداقی از این ادعا دانست. (وابستگی حزبی در اتخاذ این نوع از موضع گیریها میتواند موثر باشد) در مقابل، کلینتون از روحیه آرام و پرهیز از خشونت برخوردار بوده و در سخنرانیهایش نیز این را به نمایش گذاشته است. در زمینه تفاهم نامه هستهای بارها عنوان کرده که بدون استفاده از زور توانستهاند ایران را به پای میز مذاکره بکشانند. اتخاذ چنین مواضعی بخشی از آن به روحیه ذاتی و بخشی هم به تجربه سیاسی وی بر میگردد.
تا کنون در مناظرهها آنچه به اثبات رسیده آن است که ترامپ بیش از کلینتون به حاشیه سازیها علاقهمند بوده و به آن دامن زده است. اتهام اولیه علیه بیل کلینتون همسر هیلاری و طرح ارتباط با مونیکا در کاخ سفید ابتدا از سوی ترامپ صورت گرفته است. در مقابل هیلاری سعی میکرد تا از ورود به حاشیهها پرهیز نماید اما در مقابل لجاجت ترامپ، مجبور به موضع گیری علیه وی و حتی استفاده از ادبیاتی مثل ترامپ میگردد.
فقدان تجربه سیاسی و همچنین برخوردار نبودن از دانش سیاسی توسط ترامپ سبب گردیده تا نگاه سطحی و نه عمیق به تحولات داخلی داشته باشد به گونهای که وعده حل همه مشکلات اقتصادی آمریکا را درصد روز اول ریاست جمهوری داده است و در مقابل کلینتون با نقد وضعیت اقتصادی و اشاره به مساله بیکاری و بدهکاریهای کلان آمریکا حل آنها را تدریجی و در گرو استفاده از عقل و خرد جمعی و کارشناسی دانست.
ترامپ در مقایسه با هیلاری در صحنه سیاست خارجی و داخلی بلند پروازتر به نظر میرسد و همین نوع روحیات که نشات گرفته از بعد روانشناختی فردی و رفتاری دونامزد است د راتخاذ موضع گیرهای کاملا متفاوتشان در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی نمود دارد.
از اینرو با توجه به جایگاه جهانی آمریکا و تاثیر گذاری برتحولات جهانی، انتخاب هریک از این دو نامزد با توجه به رو حیات روانشناختی طرفین میتواند سیاستهای جهانی را به سمت و سوی تنش زایی و یا تنش زدایی سوق دهد.
اگرچه نگارنده بر این اعتقاد است که هیلاری بیش از ترامپ شانس برنده و رییس جمهور شدن را دارد اما در صورت انتخاب ترامپ؛ جهان رییس جمهوری وِیژه با روحیاتی خاص را شاهد خواهد که تاثیراتش را بر تحولات جهانی خواهد گذاشت.