كیفرخواست پرونده پسر جوانی كه پس از ١٨ سال دوستی با دختر مورد علاقهاش او را به قتل رساند و مثله كرد صادر شد. به زودی این پرونده برای دادرسی به دادگاه كیفری تهران فرستاده خواهد شد.
به گزارش اعتماد، پرونده مربوط به ٢٩ بهمن ماه سال گذشته بود كه خبر كشف جسد مثله شدهای در خیابان یوسفآباد از طریق ماموران كلانتری ١٢٥ یوسفآباد به بازپرس كشیك قتل اعلام شد. بعد از حضور قاضی ایلخانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران در محل مشخص شد كه جسد مثله شده حاوی ٢ دست و ٢ پای یك انسان است كه توسط كارگران شهرداری كشف شده است.
با بررسیهای بیشتر مشخص شد این جسد متعلق به زن جوانی است كه در مكان دیگری به قتل رسیده است. پس از انتقال جسد دختر جوان به پزشكی قانونی سرانجام با اعلام یك خانواده مبنی بر فقدان دخترشان سهیلا و مطابقت با جسد دختر جوان، هویت مقتول شناسایی شد و در ادامه كارآگاهان به مرد جوانی كه با این دختر جوان پیش از قتل در ارتباط بود، مظنون شدند. تحقیقات از مرد جوان در دستور كار كارآگاهان قرار گرفت تا اینكه مرد ٤٤ساله، یكم اسفند سال گذشته در اداره دهم پلیس آگاهی حاضر شد اما منكر قتل دختر جوان شد و اعلام كرد هیچ تماسی از چند روز پیش با مقتول نداشته است.
با توجه به اینكه كارآگاهان احتمال قوی میدادند مرد جوان از ماجرای این قتل با خبر باشد وی بار دیگر دوم اسفند به اداره دهم آگاهی احضار شد اما اینبار وی راز این جنایت را فاش كرد و دستگیر شد. متهم درباره شیوه آشنایی با این دختر گفت: «١٨ سال پیش زمانیكه مسافركش بودم، سهیلا را در خیابان ولیعصر به عنوان مسافر سوار كردم و از آنجا بود كه ارتباط ما شكل گرفت؛ در ٢، ٣ سال ابتدای ارتباطم با سهیلا خانواده او را نمیشناختم اما كمكم رفت و آمدهای من با خانواده او نیز شكل گرفت البته در طول این ١٨ سال، دوستیم با سهیلا به طور مداوم نبود و گاهی از هم دور بودیم.»
او درباره نحوه قتل سهیلا نیز گفت: « صبح روز قتل با او قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه قرار شد برای خرید به بیرون برویم، زمانی كه سوار ماشین شدیم، با سهیلا درباره مسائل مختلفی در حال صحبت بودم، در یك لحظه نمیدانم چه اتفاقی افتاد كه سهیلا به مادرم فحاشی كرد، من نیز خودرو را كنار خیابان پارك كردم و چون بسیار عصبانی بودم، یك دستم را به روی بینی و دهن سهیلا گذاشتم و با دست دیگر گلویش را فشار دادم، آن موقع نمیفهمیدم در حال انجام چه كاری هستم. فقط میخواستم خشمم را به او منتقل كنم. ناگهان سهیلا را كمتر از یك دقیقه خفه كردم؛ زمانی به خودم آمدم كه متوجه شدم صورت سهیلا كبود شده است. ترسیده بودم و نمیدانستم باید چه كار كنم. جسد سهیلا را تكهتكه كردم و داخل سطل آشغال انداختم. بعد از مدتی چون خانواده مقتول اعلام مفقودی كرده بودند، چندین بار همراه آنها به اداره آگاهی رفتم اما چون ماموران به من مظنون شده بودند، من مجبور به اعتراف شدم.» سرانجام قاضی ایلخانی با پایان گرفتن تحقیقات پلیسی در این مرحله پرونده را برای ادامه دادرسی به دادگاه كیفری تهران فرستاد.