یادداشت دریافتی- مهدی محمدی
1؛ هر روز که از منزل خارج میشویم در حال عبور از سطح پیادهروها، خیابانها پارکها، و مترو، انواع متددی از آسیبهای اجتماعی از قبیل دستفروشی تکدیگری و اعتیاد را میتوان مشاهده نمود که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود و در برابر این پدیدهها یا متاثر میشویم یا سعی میکنیم که بیتفاوت از کنار آنها عبور کنیم و به دغدغههای زندگی فردی خودمان فکر کنیم. اما واقعیت این است که مسائل اجتماعی چه از نوع مثبت و چه منفی آن به گونهای زندگی جمعی سایر انسانها را نیز تحت تاثیر قرار میدهند.
آسیب های اجتماعی هر عمل فردی یا جمعی هستند که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی نمیگنجد و در نتیجه با منع قانونی و و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرو میشود
2.
در چند دهه اخیر، مطالعه جامعه شناختی آسیبهای اجتماعی بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است و تا حدود زیادی به اثبات رسیده است که عوارض ناهنجاریهای اجتماعی، اکثر افراد جامعه را به نوعی درگیر خواهد کرد. برای مثال، طبق پژوهشهای صورت گرفته هماکنون به طور میانگین 5/2 میلیون نفر در ایران به اعتیاد مبتلا هستند، اما اگر بپذیریم که به جز فرد معتاد، خانواده و دوستان نزدیک آن نیز با این پدیده دست به گریبان هستند، آمار افرادی که درگیر این پدیده میباشند، بالغ بر ده میلیون نفر برآورد میشود.
اگر این برآورد را به انواع مختلف آسیبهای اجتماعی از قبیل فقر، قتل، نزاع، جرائم جنسی، خودکشی، فرار دختران، کارتنخوابی، سرقت، فساد اداری و ... تعمیم دهیم، متوجه میشویم که بسیاری از جمعیت ایران به نوعی حداقل با یکی از انواع آسیبهای اجتماعی به طور مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباطاند.
واقعیت این است که هر جامعه در پی تغییر و تحولات اجتماعی آن و به جهت وجود باورها، عقاید و هنجارهای متفاوت آن، با سطحی از مشکلات و آسیبهای اجتماعی مواجه خواهد شد، اما در کشور ایران با توجه به رشد سریع شهرنشینی و حرکت در مسیر توسعه و مدرنیته (به تعبیری از نوع غیر عادی و نامتوازن آن)، تغییر و تحولات اجتماعی به سرعت به وقوع میپیوندند؛ اما سطح باورها و هنجارهای جامعه (فرهنگ غیرمادی)، متناسب با آن تغییر نمیکند. این شرایط همراه با مشکلات اقتصادی، نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی، و عدم توازن توسعه منطقهای، وضعیتی را به وجود آورده است که جامعه ما را کاملا مستعد بروز انواع آسیبها و انحرافات اجتماعی ساخته است.
تحقیقات زیادی در زمینه شیوع و عوامل بروز آسیبهای اجتماعی در ایران انجام شده است و هر کسی به نوعی سعی در مطرح کردن این مشکلات و راههای حل آن نموده است. با بررسی اطلاعات حاصل از پژوهشهای علمی صورت گرفته، آمارهای ارائه شده از سوی سازمانها و نهادهای ذیربط و همچنین اطلاعات بهدست آمده از گفتگوهای انجام شده با کارشناسان و مسئولین ذیربط، متوجه میشویم که شدت آسیبهای اجتماعی در جامعه ایران به مرور در حال افزایش است، سن ارتکاب بسیاری از این انحرافات از قبیل بزهکاری، فحشا و اعتیاد در حال کاهش است، آمار زنان مبتلا به اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی در حال افزایش است، از نظر شیوع و گسترش آن، ارتباط همزمانی در بین انواع آسیبهای اجتماعی وجود دارد که منجر به چندلایه و متکثر شدن آنها در ایران شده است و نهایتا تنوع آنها روز به روز بیشتر میشود به گونهای که شاهد موج جدیدی از آسیبهای اجتماعی از قبیل زبالهگردی، سوء استفاده از طریق شبکههای مجازی، فحاشی دستهجمعی در فضای مجازی، انوع متنوع روانگردانها و... هستیم.
این وضعیت به دلیل صدمهای که به وجدان جمعی وارد میآورد، توجه عمومی را برمیانگیزاند و جامعه را دچار نوعی بیهنجاری و در نهایت فروپاشی اجتماعی خواهد کرد که پیامدهای گسترده آن در ابعاد مختلف روانی، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی، تربیتی و بهداشتی قابل مشاهده خواهد بود. اما سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که راهحل مبارزه با آسیبهای اجتماعی چیست؟ و چگونه میتوان از بروز و گسترش این آسیبها جلوگیری نمود؟
به طور کلی دو رویکرد متفاوت در جهت مبارزه با آسیبهای اجتماعی وجود دارد: رویکرد «توانمندسازی گروههای در معرض خطر» و «نظارت و حمایت کردن از گروههای آسیب دیده». آنتونی گیدنز بر این باور است که رویکرد دوم به جای دست یاریگر، دستی برای صدقه دادن دراز میکند و این موجب پیدایش بروکراسیهای بیدروپیکری میشود که با مسائل اجتماعی در اوج وخامت آنها کلنجار میرود، نه اینکه از مسائل اجتماعی در مراحل اولیه و جنینی جلوگیری کند. چنین رهیافتی نشان داده که در کاهش فقر یا بازتوزیع درآمد در میان جمعیت موفق نیست.
با بررسی اقدامات انجامشده در ایران نیز متوجه میشویم که بیشتر سیاستهای اتخاذشده مبتنی بر رویکرد دوم بودهاند و کمتر شاهد اقدامی در زمینه پیشگیری از آسیبها و انحرافات اجتماعی بودهایم.
در زمینه اقدامات پیشگیرانه تنها میتوان موارد معدودی از قبیل NGOها و سازمانهای اجتماعمحور (CBO) را نام برد که طبق ارزشیابیهای انجام شده معمولا فعالیتهای محدودی دارند و اکثرا با کمبود بودجه، فضای نامناسب و کمبود نیروی متخصص مواجهاند، اما در طیف مقابل اقداماتی از قبیل افزایش مراکز ارائه خدمات مددکاری اجتماعی، اورژانس اجتماعی، گسترش خدمات روانشناسی و مشاوره به گروههای آسیب دیده، اقدامات پلیسی و امنیتی، انتقال آسیبدیدگان اجتماعی به مراکز نگهداری، مراجعه آنها به خانه سبز، مراکز ترک اعتیاد، اقدامات حمایتی کمیته امداد و ...، همه با آسیبهای اجتماعی پس از رخ دادن آن مقابله میکنند؛ اما هیچ یک به پیشگیری از این آسیبها منجر نمیشود.
در واقع این اقدامات، نهتنها آمار وقوع این مشکلات را کاهش نمیدهد بلکه با تاکید بر دست یاریگر، و با توجه به دستی که برای صدقه دادن دراز میکند، زمینهای برای مقابله ریشهای با این مسائل نیز فراهم نخواهد کرد و شاهد افزایش موازیکاری و بروکراسی های ناکارآمد در زمینه مبارزه با آسیبهای اجتماعی خواهیم بود.
از طرف دیگر، روند رو به رشد تجمع مددجویان در مراکز نگهداری و خانههای سبز نیز معضل آفرین خواهد بود. با توجه به افزایش سریع این آسیبها، تکیه بر این رویکرد تنها باعث افزایش هزینههای نگهداری و خدمات مشاورهای و مددکاری میگردد و مرهمی زودگذر بر زخمهای قربانیان این پدیدههاست؛ غافل از اینکه جمعیت افراد در معرض خطر ابتلا به این آسیبها چندین برابر جمعیت آسیبدیده شناساییشده میباشد که در لایههای زیرین جامعه پنهان شده و از دید مسئولین و سازمانهای ذیربط به دور ماندهاست.
بنابراین در صورت ادامه رویکردهای جاری، آسیبهای اجتماعی تنها هنگامی که در قالب مشکلات بالفعل، به لایههای بالایی جامعه نفوذ کنند، مورد توجه قرار میگیرند به گونهای که پیامدهای منفی آن در این زمان غیر قابل کنترل خواهد بود.
علت این پدیده این است که در ایران هیچ نهادی به طور تخصصی و جامع به بررسی ریشهای آسیبهای اجتماعی نمیپردازد و در بسیاری موارد علیرغم وجود موازیکاری، بسیاری از زمینههای بروز آسیبهای اجتماعی نیز نادیده گرفته خواهد شد و این اقدامات تنها در جهت اهداف کوتاهمدت و در راستای حذف صورت مساله میباشند.
علاوه بر این نبود آمارهای دقیق و مناسب از آسیبهای اجتماعی و انواع آنها و در نتیجه عدم استنباط درست از وضع موجود نیز بر مشکلات مبارزه با آنها افزوده است به گونهای که در برخی از آمارها شیوع بسیار بالای آسیبهای اجتماعی و در برخی دیگر شیوع کمتری گزارش میشود.
به نظر میرسد، در شرایط کنونی به منظور برونرفت از این بحرانها میبایست ریشه بروز این مشکلات با استفاده از متخصصین مجرب، مورد شناسایی قرار گیرد و ضرورت تغییر رویکرد از اقدامات انتظامی، امنیتی، روانشناختی، فردی و صرفا مددکارانه به سمت رویکردهای اجتماعی متناسب با جامعه ایران به شدت در کشور احساس میشود.
بنابراین جهت جلوگیری از وخامت بیش از پیش آسیبهای اجتماعی، پیشنهاد میگردد که همراه با شناسایی نقاط آسیبزای اجتماعی، سیاستهای جدی و مستمر فقرزدایانه و کاهش نابرابری اجتماعی، اقدامات پیشگیرانه موثر با اتکا به ظرفیت سازمانهای مردمنهاد، توجه جدی به توسعه اجتماعی مناطق کمتر توسعهیافته، افزایش فرصتهای برابر برای اشتغال، ازدواج و تفریح جوانان، گسترش سیستم حمایت اقتصادی- اجتماعی از اقشار محروم، و همچنین ارائه مهارتهای آموزشی مناسب از قبیل آموزش مهارتهای زندگی و فنیوحرفهای در میان گروههای آسیبپذیر بیش از پیش در دستور کار سیاستگزاری اجتماعی قرار گیرد.
1. کارشناس ارشد رفاه اجتماعی
2. عبداللهی، محمد، مقالات اولین همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران، جلد یکم: آسیبهای اجتماعی و روند تحول آن در ایران، نشر آگه و انجمن جامعهشناسی ایران، ۱۳۸۳.
شما هم متحجریدها !
آزادیه دیگه یکی دزده یکی قاتله یکی کلاهبرداره یکی معتاده یکی مزاحم خانمها میشه یکی هرجور میخواد میگرده وقتی هم به هرکدوم میگی لطفا رعایت کن
بر میگرده میگه برو اون یکی رو آدم کن
بالاخره شلم شوربایی شده!!!!!!!!!!!
كل موضوع ذكر شده ميتونه درست باشه ولي با يك مثال ميتونم بحث رو بازنر كنم
سدي كه خراب شده و أب سد تو شهر جمع شده و كل مردم درگير خارج كردن أب از خانها و كوچه و خيابانها هستند در صورتي كه أب رودخانه همچنان در حال وارد شدن به شهر و خيابان و منازل مردمه
بهترين روش در اين حالت ترميم سد و جلوگيري از سرازير شدن أب به سمت شهر ميباشد
اين مثال رو اگر بخواهيم به جامعه تعميم بديم اينست كه اموزش كودكانمان را به بهترين نحو در دست بگيريم و از تشدد كودكان خياباني جلوگيري كنيم كه هر كدام از اين كودكان در بزرگساي بسان همان أب سد است كه در جامعه شروع به تخريب ميكند
وظيفه دولت و دولتمردان !!!!
چو پر شد نتوان گذشتن به پیل
سعدی