فرارو- مهدی ملکمحمد*؛ اتهام اشتباه پزشکی در ماجرای فوت مرحوم عباس کیارستمی با
استقبال گسترده جامعه مواجه شده است. سینماگران اعتراضاتشان به این اشتباه را با
صدای بلند بیان کرده اند و دیگر اقشار جامعه نیز آهی از سر تاسف از این اشتباه
کشیده اند.
کمیسیونی ویژه نیز برای بررسی سریع این اشتباه در سازمان نظام پزشکی
تشکیل شده است. همه به این امید که این اشتباه آخرین اشتباه از این دست اشتباهات
باشد. اما خبر تاسف برانگیز این است که اینگونه نخواهد شد و اتفاقا این پزشکان
هستند که از این اشتباهات سود میبرند. چرا؟
میدانیم که هر فردی در هر صنفی ممکن است اشتباه کند. با اشتباهات
خودروسازان، تعمیرکاران، آشپزها، معلمان، کارمندان، نظامیان تقریبا هر فردی آشناست.
پزشکان اما، به دلیل ارتباط اشتباهشان با جان مردم، بیشتر از اصناف دیگر احتمال
دارد که اشتباهشان در صدر اخبار قرار بگیرد. هر اشتباه پزشکی غیرقابل اغماض شناخته
خواهد شد، چون اولین اشتباه هر پزشکی ممکن است آخرین اشتباهش باشد.
اکنون بخش
بزرگی از جامعه و رسانهها معتقدند که این اشتباه جان انسانی هنرمند و شناخته شده
و بزرگ را گرفته است. با توجه به نقل قولها از عباس کیارستمی گویا او نیز همین
اعتقاد را داشت و خود را به قماربازی تشبیه میکند که جانش را هر روز بیشتر از روز
پیش در مرحله باخت میبیند و تنها کاری که از سر استیصال به ذهنش میرسد این است
که جایش را عوض کند و به کشوری دیگر برای درمان برود. اما سرانجام آنجا نیز کاری
از پیش نمی برد و از میان ایرانیانی که نظاره گر این دوئل هستند به سرای باقی میشتابد.
احتمالا ماجرا با گزارشی که تا حدی– نه کاملا - قصور پزشکی را تایید میکند و مجازات خاطیان تمام میشود. اما آنچه میماند تاثیرات گسترده این ماجرا بر روان
ایرانیان است.
ایرانیان از دیرباز با علم همدلی نداشتند و چه در قرون چهار تا هفت
هجری که عالمان بزرگی از ایران به جهان عرضه شدند و چه در عصر حاضر این همدلی
ایجاد نشد و مردم عادی در همه این زمانها بیشتر از علم به تجربه شخصی علاقمندی
نشان میدادند. شاهد این مدعا رواج گسترده خرافات و دلالان خرافه از جمله رمالان و
فالگیران و غیره است.
در کلاس درس مهارتهای زندگی وقتی به دانش آموزان یک
دبیرستان ویژه که دانش آموزانی فرهیخته دارد از تاثیرات فجیع مصرف سیگار که علم
پزشکی به آنها دست یافته میگویم، نیمی از دانش آموزان از تجربه فردی و خانوادگی
شان میگویند که وجود این تاثیرات را به باور آنها نقض میکند. از جمله وجود
پدربزرگی که از سن بیست سالگی تا نود سالگی سیگار میکشیده و از آنها هم سالمتر
بوده است.
چند نفر را میشناسید که داروهای پزشکی را تنها به دلیل توصیه یک فرد که
قبلا بیماری آنها را داشته مصرف نکرده اند؟ چند نفر را میشناسید که جراحی توصیه
شده توسط یک پزشک را تنها به دلیل همان توصیهها نپذیرفته اند؟ چند نفر را میشناسید
که معتقدند در صورت بروز یک بیماری سخت حتما باید به چند پزشک برای تشخیص درست
مراجعه کنند؟ اگر خودمان این افراد نباشیم حتما یکی از اعضای خانواده مان از جمله
اینان هستند.
حالا در این بزنگاه، خبر یک خطای پزشکی که منتشر میشود که اعتماد اندک
ایرانیان ناهمدل با علم نه تنها به پزشکان بلکه به علم پزشکی بیشتر از پیش از دست
میرود. و چه خواهد شد؟ بیماری که از ترس بدترشدن بیماری اش به دلایلی که گفتیم از
پزشک فراری است و با داروهای سنتی عطاریها سعی در درمان خود دارد یا در نهایت از
تجربه دیگران استفاده و خوددرمانی میکند به جسم بیمار خود صدمه بیشتری وارد خواهد
کرد و در نهایت در یک وضع اورژانسی به بیمارستان منتقل خواهد شد و بیماری ای که میتوانست
با یک درمان مختصر دارویی حل شود باید اکنون با جراحی درمان شود.
و چه کسی هزینه
جراحی را خواهد داد؟ بیمار و بیمه. و چه کسی جراحی هایش هر روز افزون تر میشود؟
پزشک و بیمارستان.
به سخنی مختصر اینگونه که پیش میرویم هر روز مراجعان پزشکان
بلد و نابلد را ناخودآگاه افزایش خواهیم داد. و در این میان البته پزشکانی که در
یک باور عمومی به پنجه طلا مشهور شده اند برد اصلی را خواهند داشت. چون علاوه بر
آنکه از فرایند بیمارسازی اجتماع بی اعتماد به پزشک و علم پزشکی سود خواهند برد،
بسان سوپرمن هایی حاضر خواهند شد که باید بار اشتباهات همکارانشان را به دوش بکشند
و بیماران مستاصل را مثل دایه ای در آغوش بگیرند.
اینان در حقیقت لقب پنجه طلایی
را از مردمی که از علم پزشکی بیزار هستند گرفته اند، چرا که در نظر مردم حاملان
علم پزشکی نیستند، بلکه قهرمانانی هستند که قرار است عملی قهرمانانه داشته باشند و
این عمل قهرمانانه یعنی یک عمل جراحی موفقیت آمیز یا یک تشخیص درست؛ وظیفه ذاتی و
طبیعی و معمولی علم پزشکی.
پس آنچه در نهایت در اینجا باید گفت این است که مشکل از
پزشک و جراح و علم پزشکی نیست، مشکل از سیستم آموزشی ای آب میخورد که عده ای
نابلد در آن پزشک میشوند (راستی یادتان هست که چند سال قبل خبری منتشر شد از فروش
سئوالات امتحان دستیاری تخصصی پزشکی؟) و همین میشود که مردم بی اعتماد وقتی میبینند
پزشکی تشخیص هایش درست است به او به چشم یک انسان استثنایی نگاه
میکنند و وقتی میبینند پزشکی تشخیص هایش درست نیست با نگاهی عاقل اندر سفیه به
دیگران میگویند دیدید که گفتیم این پزشکان قابل اعتماد نیستند و این چرخه معیوب
همین طور میچرخد و میچرخد و میچرخد.
*روانشناس
تازه هنوز بورسیه های غیرقانونی وارد مطبشون نشده اند.