بچهها هرکدامشان روی صندلیهای قرمزشان نشستهاند. دخترهای چهار، پنجساله با چشمان گرد و کمی نگران به خانم جوانی نگاه میکنند که جلو تخته ایستاده و روپوش سفیدی بر تن و دو عروسک در دست دارد. آنها به زن جوان، خاله سیما میگویند. او که فوقلیسانس روانشناسی کودک دارد، چهارسال است با مهدکودکها همکاری میکند. خاله سیما دو عروسک خرس در دست دارد. یک خرس کوچک و یکی بزرگتر.
او در حالی که به بچهها نگاه میکند، از خرس کوچک دستش میپرسد: «پشمک خانم به من بگو ببینم وقتی عمو خرسی اومد خونه شما و تو رفتی روی پاش بشینی تا بهت شکلات بده، به کجای تنت نباید دست بزنه؟» بعد از پرسیدن این سؤال دستهای خرس کوچک به سمت مناطق ممنوعه بدنش میرود. نمایش که تمام میشود، خاله سیما از دختر کوچکی که گلاره نام دارد میپرسد که او با چه کسانی مجاز است به حمام برود و گلاره میگوید: «فقط و فقط مامانجون و عزیزجون و اگر اونا نبودن باباجون».
این آموزش در عرض ٢٠دقیقه تمام میشود و سیما میگوید دغدغه آموزشدادن بخشی از مسائل جنسی و همچنین دفاع شخصی در برابر آموزش جنسی به کودکان وقتی برایش مهم شده که دخترخاله کوچکش مورد تعرض دوست صمیمی و خانوادگیشان قرار گرفته است. سیما میگوید: «آن مرد صمیمیترین و نزدیکترین فرد به خانواده کوچک دخترخالهام و همسرش بود؛ کسی که تقریبا همیشه آخر هفتهها را با او میگذراندند. بعد از یک مدت میبینند دختر کوچکشان که فقط شش سال داشت ضعف شدید جسمانی دارد و شبها در خواب هذیان میگوید و جیغ میزند. یکبار هم توی مهدکودک از حال رفته بود و خلاصه بعد از چند جلسه پزشک و مشاوره به مادرش گفته بود من بازیهایی که عمو میثم با من میکند را دوست ندارم و وقتی جزئیات را گفته بود فهمیده بودند وقتی دوستشان به بهانه پارک دخترک را بیرون میبرد و یا آنها بچه را پیش او میگذارند تا به کارشان برسند، او در نهایت پستی از بچه سوءاستفاده جنسی میکند».
سیما میگوید بعد از این اتفاق و از هم پاشیدن زندگی دخترخالهام به بهزیستی و آموزشوپرورش رفتم و از آنها خواستم به من اجازه بدهند تا درباره این موضوع کار کنم ولی آنها گفتند چنین آموزشی را در چارتهای تعریفشده ندارند. خلاصه من هم محلبهمحل به مهدکودکها سر زدم و با مسئولان مهدکودکها صحبت کردم و گفتم میخواهم در راه خدا به این بچهها آموزش دهم و حالا با چند مهدکودک در مناطق مختلف شهر قرارداد دارم.
سیما تصریح میکند که البته پذیرش چنین آموزشی به خانوادهها هم گارد زیادی را ایجاد میکند و بسیاری از خانوادهها وقتی میفهمند چنین آموزشی در مهدکودک فرزندشان وجود دارد، با دادوبیداد بچه را از مهدکودک ما میبرند. ولی من فکر میکنم آنقدر باید جلو این نگاه ایستاد تا خانوادهها یاد بگیرند به کودکانشان درباره خطرهای مهم آموزش دهند.
اما حالا ماجرا کمی تغییر کرده است، بعد از اتفاق ناگواری که برای ستایش، کودک افغانستانی شهرستان ورامین، افتاد و بعد از اینکه مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد، مسئولان امر احساس نگرانی کردهاند. حالا به گفته مدیرکل امور اجتماعی استانداری تهران، قرار است آموزشهای پیشگیری از آزار جنسی کودکان در مهدها و پیشدبستانیها قانونی و اجباری شود. سیاوش شهریور، مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران، به «شرق» میگوید: «بعد از اتفاق تلخ ورامین و ازبینرفتن آن دخترک ششساله، بالاخره این نیاز احساس شد که کودکان ما در زمینه مسائل جنسی مهارت ندارند. قرار است در طرح ما بچهها اطلاع داشته باشند، تا بتوانند به رویینتنی و دفاع شخصی برسند و آن را آموزش ببینند».
وی افزود: «ما در این طرح تمام هدفی که دنبال میکنیم این است که کودکان به بلوغ ذهنی برسند تا خودشان را در اختیار افراد سودجو قرار ندهند و بدانند فرق بازی با آزار جنسی چیست. کودکان باید در این طرح یاد بگیرند بدن آنها شخصی است و هیچکس اجازه ورود به آن را ندارد و اگر رفتار توهینآمیزی با آنها انجام شد، خودشان توانایی و مهارت دفاع داشته باشند و خود را در اختیار کسی قرار ندهند».
این مقام مسئول در ادامه و در پاسخ به این سؤال که برای اجرائیکردن این طرح چه اقداماتی توسط آنها انجام شده، تصریح کرد: «ما از استادان فن برای پیگیری این ماجرا استفاده کردیم و متوجه شدیم یکی از استادان دانشگاه علامهطباطبایی کتابی بسیار جامع و کامل در حوزه آزار جنسی دارد و بعد از مطالعه کتاب به این نتیجه رسیدیم که این کتاب مباحث مدرنی دارد و البته خطوط قرمز مدنظر ما نیز در آن رعایت شده است. محتوای این کتاب این ارزش را دارد که روی آن کار شود و مورد استفاده قرار گیرد که به همین منظور تفاهمنامهای با این استاد دانشگاه منعقد کردیم که آموزشهایی از طریق این کتاب در پیشدبستانیها و مهدکودکها به بچهها ارائه شود».
دکتر راضیه میرانینژاد، روانشناس کودک و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در گفتوگو با «شرق» درباره نحوه آموزش جنسی به کودکان تصریح کرد: «آموزش مسائل جنسی به کودکان آداب و شرایط خاص خود را دارد. کسی باید در اینباره با کودکان صحبت کند که یا به وی خیلی نزدیک باشد یا متخصص باشد. برای همین در آموزش مسائل جنسی و جلوگیری از خطرهای جنسی به کودکان آنچه که شاید بیش از خود آموزش به کودک مهم است، آموزش به والدین است. آنها باید بدانند که با حفظ حریمها باید با کودکان صحبت و از بیپردهگویی و پردهدری پرهیز شود».
وی افزود: «بهطورکلی آموزش مسائل جنسی به کودکان از سهسالگی شروع میشود و از زمان شروع آموزش هم آن چیزی که باید خانوادهها با دقت به آن نگاه کنند این است که آموزش مسائل جنسی از زمانی کلید میخورد که خود کودک دربارهاش سؤال میکند یا در شرایطی که کودک در برابر اندامهای جنسیاش بیتفاوت است، یعنی اصراری برای پوشاندن آن ندارد. این لحظات بسیار کلیدی و مهم است».
میرانینژاد در ادامه با تأکید براینکه در آموزش مسائل جنسی به کودکان نباید دروغ گفته شود، افزود: «وقتی کودک درباره جایی که از آن آمده سؤال میکند، مادر باید بگوید که او در شکمش رشد کرده. هرچه سن کودک بالاتر میرود پاسخها میتواند بیشتر بسط پیدا کند. در آموزش به کودک خصوصیکردن و شخصی نشاندادن اندامهای جنسی به بچهها مهم است زیرا یاد میگیرند از خودشان مراقبت کنند. نکته مهم آن است در این آموزش جنسی نباید کودکان به خاطر اندام جنسیشان شرمسار شوند.
وی افزود: «نباید حس خجالت از رشدکردن را در کودک بزرگ کرد. کودک باید بفهمد همانطورکه کسی اجازه ندارد به زبانش دست بزند و یا انگشتش را در گوش او فرو کند، حق این را هم ندارد که اندام جنسی او را لمس کند. او باید بفهمد تنها کسی که اجازه دارد بدن او را لمس کند، مادر یا پدر است و آنهم در مواقع لزوم. ما باید یادمان باشد ایجاد خجالت در کودک باعث میشود اگر تعرضی برای وی پیش آمد، او از گفتن آن به خانوادهاش امتناع ورزد».
عضو هیأتعلمی دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سؤال که خانواده باید در برابر کودکی که به او تعرضشده چه رفتاری داشته باشند، گفت: «دو عکسالعمل به معنای ازبینرفتن روح کودک است. یکی اینکه او را نادیده بگیرید و دیگر اینکه به او حمله کنید. اگر والدین درباره آزار و تعارض جنسی کودک حرفی نزنند، کودک با یک احساس گناه بزرگ میشود و عقدههای جنسی در او پدیدار میشود و اگر به او حمله کنند نیز شرایط روحی او تا ابد دستخوش تغییر میشود. والدین باید یاد بگیرند در چنین شرایطی با کودکشان صحبت کنند و در داشتن این تجربه تلخ با او سهیم شوند. وقتی کودک همدردی خانوادهاش را ببیند، اضطراب کشنده از او دور میشود. کودکی که به او تعرض میشود، بهخصوص اگر با خشونت همراه باشد، دچار پدیده PTSD یا استرس پس از حادثه میشود. یعنی اتفاق بدی برای او پیشآمده و تمامشده ولی حجم احساس منفی و هیجان در او مانده است. عزت نفس و حرمت نفس در این موضوع بهشدت در معرض خطر است. کودک با به یادآوری موضوع دچار حمله اضطرابی میشود. حتی اگر خودش را کنترل کند حمله اضطرابی تبدیل به اضطراب انتشاری در موضوعات دیگر میشود؛ مثلا اینکه از فضای بسته و از صدای بلند میترسد و به اصطلاح دامنه ترسهایش افزایش پیدا میکند. ضمن آنکه ممکن است افکار وسواسی پیدا کند و با کوچکترین صدا عصبی شود».
وی در پایان خاطرنشان کرد: «اگر خانواده متوجه شوند به کودک چندین بار تعرض شده است، مداخلات روانشناسی میتواند آنها را از تصمیمهای غیرعادی بپرهیزاند. کودکانی که آموزشهای لازم را میبینند و اطلاعات و آگاهی بهتری دارند، میزان آسیبپذیریشان نسبت به کودکانی که هیچ آموزش جنسیاي ندیدهاند و هیچ آشنایی درباره بدنشان و آزارهای جنسی ندارند کمتر است. پس همیشه تأکید بر پیشگیری است».
پزشکان عقیده دارند آموزش درباره آزار جنسی کودکان را باید از نامبردن اعضای بدن آغاز کرد. یکبهیک همه اعضای بدن را نام ببریم و او هم تکرار کند. بعد با همان خونسردی که درباره بقیه اعضای بدن حرف میزنیم، درباره اندامهای جنسی کودک نیز حرف بزنیم. توجه داشته باشید باید از اسامی درست برای نامیدن اعضای جنسی استفاده کنید. هیچگاه از اسامی غیرواضح، خندهدار یا کودکانه و تمسخرآمیز استفاده نکنید. علت این است که کودک باید واژههای درست را بداند تا بتواند اتفاقی را که برای او رخداده است درست توصیف کند.
دوستي داشتم كه در كودكي از طرف برادرش مورد سوء استفاده جنسي قرار ميگرفته و اين مسئله تا 13 سالگيش هم ادامه داشته متاسفانه دوستم در سن 31 سالگي خودكشي كرد ظاهرا در اثر شكست در زندگي زناشويي و آزار و اذيت و خيانت شوهر. ولي من فكر ميكنم واقعيت اينه كه آثار اون كثافتكاريهاي برادرش باعث شده كه نتونه ارتباط خوب و موثري با همسرش برقرار كنه و در نتيجه همسر نامردش بهش خيانت ميكرد و اون بنده خدا هم نميتونست زندگيشو جمع و جور كنه.
من توی ذهنم بود که حتما و حتما وقتی دخترم سه ساله شد یادش بدم و بدونه که نباید شرمسار باشه وقتی کسی بهش دست بزنه و باید به من بگه تا حسابش رو کف دستش بذارم !!
ما زنها 99 درصدمون متاسفانه در کودکی این تجربیات رو داشتیم . یکی داداشش . یکی پسر عمه ش . یکی دوست خانوادگیشون . یکی عموش و ... و باید در مورد بچه هامون دقت کنیم.
فامیل نزدیک و دور و همسایه و دوست هم نداره .
واقعا لازم بود, آفرين به طراحان و اجراکنندگان اين طرح!