یادداشت دریافتی- علی رافع(عارف)؛ سالهاست که بسیاری از کنشگران، فعالین و صاحبان اندیشه و قلم در عرصه ی اجتماع، بهترین مسیر توسعه ی سیاسی و تعمیق آگاهی اجتماعی را بسط امرِ تحزب در جامعه و گسترش احزاب شناسنامه دار میدانند.
احزابی که با داشتن اساسنامه و مرامنامه و برنامه هایی به دور از ابهام، شفافیت های مالی، عضوگیری های عمومی، آموزشهای لازم و ارگانهای رسانه ای مشخص، ضمن آنکه نقش تابلوی جریانی مشخص و بدنه ی اجتماعی آن را ایفا میکنند، در آوردگاههای انتخاباتی، وزن اجتماعی خود را به اثبات برسانند.
همچنین احزاب از جمله مهمترین مجموعه ها و تشکل هایی هستند که میتوانند نقش رابطی قابل اتکا بین بخشی از اجتماع و حاکمیت را بازی نموده و با انتقال پیام های اقشار پایین دستی به مجموعه های بالادستی، بخش مهمی از مطالبات لایه های متنوع جامعه را به حاکمیت منتقل کرده و نقشی مهم در تلطیف فضای ارتباط ملت- دولت ایفا کنند.
در عرصه ی فعالیت ها و مبارزات اجتماعی- سیاسی، هرچند عناوین، اساسنامه ها، مرامنامه ها، میثاق نامه ها و ساختارها و ایده های نو نقش ویژه ای در جلب نظر عموم دارند، اما آن چه در دراز مدت میتواند به جلب اعتماد عمومی به عنوان یک سرمایه ی ارزشمند منجر شود، نه عناوین و شعارهای شیک و بیانیه های شورانگیز، بلکه اخلاق مداری،توانمندی و عملگرایی اعضای آن مجموعه است؛ که به اعتقاد نگارنده، عنصر اخلاق مداری، بیش از دو عامل دیگر، در جذب عموم و جلب نظرِ شهروندان، موثر است.
به عبارت بهتر، گرچه توانمندی و عملگرایی اعضا و رهبران احزاب میتواند در پیشبرد اهدافِ تشکل مطبوعشان، نقش کلیدی را بازی کند، اما اگر این توانمندی و عملگرایی، تهی از اخلاق نیک و عادات پسندیده باشد، چه بسا در گذر زمان، به عاملی علیه اهدافِ اولیه بدل شده و ممکن است در نهایت موجب گردد بر پیکره ی منافع فردی، رنگ مصالح جمعی زده شود.
با این وجود لفظِ اخلاقمداری و اتلاق آن به یک کنش سیاسی، مادامی که عناصر و مصادیق آن شناسایی و معرفی نگردد، میتواند به یک کلی گویی صرف بدل گردد.
بایستی به این امر توجه نمود که سیاست ورزی اخلاق مدارانه، چیزی فرا تر متانت در کلام و نزاکت در رفتار است؛ امروزه روز اخلاق مداری و ظهور آن در کنش یک رجلِ سیاسی، با مصادیقی چون شفافیت در مواضع، پایبندی پیمانها و میثاقنامه ها، حرکت در جهت عمل به وعده ها، تبعیت از تصمیمات تشکیلاتی و تن دادن به خردِ جمعی سنجیده میشود.
البته تبعیت از تصمیمات تشکیلاتی و تن دادن به خرد جمعی به هیچ وجه بدین معنا نمیباشد که فرد در یک تشکیلات، بایستی تمامی اعتقادات و نظرات و آرای خود را به کناری نهد و بنده ی اعتقاداتِ تشکیلات شود؛ بلکه در جمعی که بر اساس مبانی دموکراتیک شکل گرفته، هر یک از اعضا مجال و امکان آن را دارند تا نظرات خود را با دیگران به بحث و بررسی گذاشته و تلاش کنند تا نظر سایر اعضا را به سوی ایده های خود جلب نمایند.
اما نتیجه ی مباحثه و آنچه که برآمده از آرای اکثریت اعضاست، همان چیزی است که تحت عنوان حاصل خرد جمعی از آن یاد میشود و همگان، فارغ از آنکه موافق یا مخالف آن باشند، موظف به تن دادن به آن و تلاش در مسیر پیاده سازی تصمیم های مذکور میباشند.
به عبارت دیگر و در نقطه ی مقابل آنچه نگارنده تحت عنوان بد اخلاقی سیاسی مورد شناسایی قرار میدهد، نه صرفا لفاظی ها تند و تیز و هتاکی ها خارج از چارچوب و عرف جامعه، بلکه بر هم زدن قاعده ی بازی، طغیانهای تشکیلاتی و عصیان از پیمانهای پیشین است.
ادامه ی بی اخلاقی هایی از این دست، که در فضای سیاسی کشورمان به کرات و در طول سالهای اخیر قابل مشاهده بوده، به چیزی جز تثبیت سیاست گریزی در جامعه ختم نخواهد شد؛ در روزگاری که میدان رقابت، عرصه ی جولان بازیگران خاکستری شده و سیاست مداران، دائم در حال خط عوض کردن میباشند و غبارآلودگی و ابهام، مهمترین ویژگی میدان بازی سیاست لقب گرفته است و اعتماد قاطبه ی مردم نسبت به صداقت بسیاری از سیاست پیشگان سست شده، اقناع مردم و بازگرداندن دوباره ی ملت به میدان کنش گری سیاسی به امری دشوار بدل خواهد شد و هر کسی از پس آن بر نخواهد آمد.
باری! آنچه در آوردگاه انتخابات هفتم اسفند و دهم اردیبهشت روی داد، برآیندی از اعتقاد و باور به بسیاری از مطالب مذکور و امکانات و پتانسیل های موجود بود.
علی رغم تمامی محدودیتها و کمبودها، جمع قابل توجهی از کنشگران اصلاح طلب، به این باور رسیدند که آنچه مایه ی اصلی اصلاح و تحول در فضای موجود جامعه است، نه گوشه گیری و فعالیتهای سلبی، بلکه ورود تمام قد به میدان عمل و به راه انداختن گفتمانی ایجابی است.
نهایتا حرکت جریانِ اصلاحات در میدان عمل، موجی ایجاد کرد که همه ی ما از نتایج و کم و کیف آن آگاهیم.
با این وجود، گرچه امروز به خوبی روشن شده که کسر قابل توجهی از منتخبین انتخابات هفتم اسفند و دهم اردیبهشت، رأی آوری خود را مرهون و مدیون قرارگرفتنشان در لیست امید هستند و فراکسیون امید در مجلس دهم میتواند اکثریت نسبی و قابل توجهی از نمایندگان را همراه خود داشته باشد، لکن برخی از نزدیکان و منسوبان به طیف رهروان ولایت، که زیر بیرق لاریجانی در مجلس نهم متحد شدند، این روزها سکوت ایام پیش از دهم اردیبهشت را ترک کرده اند و علنا خود را مستقل از جریان و لیستی میدانند که با تکیه بر پایگاه اجتماعی آن، این امکان را یافته اند که سهمی از کرسی های سبز مجلس دهم داشته باشند.
این آقایون بد نیست بدانند، در این ایام و پس از آنکه تکلیف انتخابات مجلس دهم، به ویژه در پایتخت، در همان مرحله ی نخست و با رأی آوری تمامی نامزدهای لیست امید، مشخص شده، دیگر هیج یک از نامزدهای منتخب این لیست، نمیتوانند و نباید مدعی آن باشند که به خاطر نام و سوابق خود مورد وثوق اکثریت شهروندانِ تهرانی قرار گرفته اند و قرارگیری آنها در لیست منتسب به اصلاح طلبان تأثیر ناچیز در پیروزی آنها داشته است؛ که اگر چنین ادعایی داشته باشند نیز نه تنها مورد تصدیق عامه ی رأی دهندگان قرار نخواهد گرفت، بلکه آن روز دور نخواهد بود که شهروندان پاسخ این ادعا را با رأی خود خواهند داد.
این دوستان و برادران بزرگوار، که پیش از این ما آنها را به نفس سلیم و قضاوت منصفانه میشناختیم، بد نیست این روزها درگیر کبر و غرور نشده و اگر شهامت تصدیقِ حقیقت را ندارند، سکوت پیشه کرده و کمتر مایه ی افتراق شوند.
امروز حقیقت آن است که تمامیِ این عزیزان، به هر میزان هم در عالم سیاست شناخته شده و دارای سوابق ارزنده ای باشند، اگر در وزن کشی های انتخاباتی در نقطه ای غیر از لیست امید قرار میگرفتند، جایگاهی بهتر از سایر اصولگرایان نصیبشان نمیشد و چیزی بهتر از شکست دشت نمیکردند.
به عبارت بهتر، پیروز نهایی هفتم اسفند در پایتخت، نه تک تکِ نامزدهای لیست امید به شکلی منفرد، بلکه کلیت لیست امید و حامیان آن است.
در این شرایط باید همگان به یاد آوریم و باری دیگر این اصل را از نو مشق کنیم که یکی از مهمترین عواملی که میتواند برای یک شخص در عرصه کنش سیاسی اعتبارآفرین باشد و موجب گردد عامه ی مردم به وی به عنوان یک سیاست پیشهی ثابت قدم و قابل اعتماد نظر کنند، پایبندی بر تعهدات و ایستادگی بر پیمان ها است.
از سویی دیگر پیمان شکنی و نقض عهد اعضای یک جریان، نه تنها به آبرو و آینده ی سیاسی- اجتماعی آن افراد آسیب میرساند، بلکه وجهه و اعتبار آن جریان و سایر اعضا را نیز به شدت خدشه دار میکند.
در حقیقت، این سلامت نفس و نیک نامی اعضای یک مجموعه است که میتواند نقش بی بدیلی در تثبیت یک جریان، به عنوان جمعی صادق و دارای استحکام رأی و پایبندِ به معاهدات، در انظار مردم و در سطح جامعه ایفا نماید.
باید به یاد داشته باشیم که اگر از همین امروز با قدرت در مقابل سرکشی ها و نافرمانی های تشکیلاتی نایستیم، در ادوار آینده مردم از خود خواهند پرسید که چه تضمینی وجود دارد که پس از اعتماد و همراهی با این جریان، اعضایی که با اعتمادِ عامه ی شهروندان بر اریکه ای تکیه زده اند، بر تمام میثاق نامه هایی که با ملت بسته اند، پشت پا نزده، روی از مردم برنگردانند و تمامی وعده های ایام انتخابات را به دست فراموشی نسپارند.
مردم با هیچ حزب و جریان و دسته و ائتلافی عقد اخوت نبسته اند و آن روز که وابستگان، اعضا و خواصِ منتسب به جریانی از مردم و خواست آنها روی برگردانند، عامه ی مردم لزومی در همراهی با آن جریان نخواهند دید. تک تک منتخبین لیست امید بایستی به یاد داشته باشند که همه ی آنها سوار بر یک کشتی هستند و تکروی آنها، همگان را در خطر غرق شدن قرار میدهد.