پسري ١٩ ساله كه در نزاعي دستهجمعي پسري همسن خود را به قتل رساند، در بازجوييها علت درگيري را «چشم در چشم شدن با مقتول در حالت مستي» اعلام كرد.
نيمه شب يكم اسفند پارسال ماموران كلانتري ١١٤ غياثي از وقوع يك فقره نزاع منجر به جرح در خيابان عجب گل باخبر شدند. با حضور آنها مشخص شد، پسري ١٩ ساله به نام صادق به دليل اصابت جسم سخت از ناحيه سر بهشدت مجروح و به بيمارستان منتقل شده است.
با آغاز تحقيقات، دو نفر از دوستان مضروب كه شاهد درگيري بودند به ماموران گفتند: «دقايقي قبل در خيابان اميرسليماني در حال پيادهروي بوديم كه ناگهان دو پسر ١٦ و ١٩ ساله، سوار بر موتور به ما نزديك شدند. تركنشين موتور (جوان ١٩ ساله) كه حالت طبيعي نداشت، با صادق چشم در چشم شد و با او درگيري لفظي پيدا كرد. او ما را تهديد كرد كه اگر يك بار ديگر در محلهشان پيدا شويم، با ما درگير خواهد شد. وقتي رفتند، ما هم خيابان اميرسليماني را ترك كرديم و به خيابان عجب گل رفتيم اما دوباره با آنها روبهرو شديم. اينبار همان جوان از موتور پياده شد و چاقويي حدودا ٢٠سانتي از زير لباسش خارج كرد و با آن ضربهاي محكم به سر صادق زد. وقتي صادق روي زمين افتاد، ضارب همراه راكب موتور فرار كرد و ما هم بلافاصله با پليس و اورژانس تماس گرفتيم.»
در حالي كه با ثبت حرفهاي شاهدان حادثه، تحقيقات براي دستگيري ضارب آغاز شده بود، از بيمارستان خبر رسيد كه صادق به دليل ضربه مغزي جان خود را از دست داده است. همزمان ماموران نيز موفق شدند نوجواني ١٦ساله كه براي پرس و جو درباره سلامتي صادق به بيمارستان رفته بود را دستگير كنند؛ او همان حامد، راكب موتور بود كه در روز حادثه همراه متهم اصلي در درگيري حضور داشت.
به اين ترتيب و با مرگ صادق، حامد مورد بازجويي قرار گرفت. او كه خود را بيگناه ميدانست، عامل قتل را منصور، يكي از هممحلهايهايش معرفي كرد و گفت: «روز حادثه داشتم با موتورم چرخ ميزدم كه منصور را ديدم. او گفت مقدار زيادي نوشيدني مصرف كرده و حالت طبيعي ندارد. از من خواست سوارش كنم تا كمي باد به سرش بخورد و آرام شود. همين كار را كردم و با هم به خيابان اميرسليماني رفتيم. آنجا منصور با صادق چشم در چشم شد و تهديدش كرد كه از محله ما بروند. وقتي آنجا را ترك كرديم، به خيابان عجب گل رفتيم اما دوباره صادق و دو نفر از دوستانش را ديديم. اينبار منصور از موتور پياده شد و بيهيچ مقدمهاي با كشيدن قمه از زير لباسش به سمت صادق رفت و ضربهاي به سرش زد. او روي زمين افتاد. منصور با ديدن اين صحنه به سرعت سوار موتور شد و فرار كرد. پس از آن ديگر او را نديدم.» با ثبت اعترافات حامد، شناسايي منصور در دستور كار قرار گرفت. تحقيقات نشان ميداد او پس از متاركه پدر و مادرش، با مادربزرگش زندگي ميكند و در خريد و فروش موادمخدر و مشروبات الكلي فعاليت دارد. سرانجام متهم در دزفول شناسايي و١٤ ارديبهشت دستگير شد. سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ با بيان جزييات پرونده از اعتراف متهم به قتل و ادامه بازجويي از او در پايگاه دهم خبر داد.