یادداشت دریافتی- امیر ایلخانی؛ این روزها ممکن نیست به خبرگزاری و رسانهای مراجعه کنید و حرفی از بابک زنجانی درمیان نباشد. پدیدهای که در مدتی کوتاه همچون ستارههای سینمایی تیتر نخست بسیاری از خبرگزاریها شد و همگان را به فکر فرو برد.
نوکیسهای که توانسته بود در مدتی کوتاه ثروت هنگفتی را به دست بیاورد و خود را به کاروان ثروت و قدرت برساند. اما نکتهای که دانستن ان برای بسیاری هیجان انگیز بود این است که چگونه یک جوان میتواند در مدتی کوتاه تا این اندازه ثروتمند شود در حالی که هیچ مانعی بر سر راه او قرار نداشت و هیچ کس تلاشی برای کشیدن ترمز وی نکرد.
کسی که مکتب زنجانیسم را پایه گذاری کرد هرچند خود اولین نفری نبود که این جریان را شکل داده بود و پیش از او بسیاری در این زمینه پیشرو بودند اما بیگمان بابک زنجانی شناخته شدهترین فرد از این مکتب بود.
اما ریشههای پرورش چنین افرادی از کجاست. چطور یک نفر میتواند در شرایطی که اقتصاد کشور حال و روز خوشی نداشت هر روز بر صفرهای ثروتش بیفزاید و از فرش به عرش برسد و مردم تنها تماشاگر این رویداد باشند.
کافیست نگاهی به گذشته بیندازیم تا بهتر متوجه شویم زیرا درچندسال گذشته با نامهای دیگری همچون مه آفرید امیرخسوری و شهرام جزایری اشنا شدیم که آنها نیز در چشم به هم زدنی گامهای موفقیت را بیدرنگ برداشتند گرچه سرنوشت همه آنها زیاد خوشایند نبود.
فضای اقتصاد ایران به دلیل دولتی بودن این فرصت را به مدیرانش میدهد که به دلیل نبود نظارت کافی دست به اختلاسهای کلان بزنند و با زدوبند جلوی هرگونه رسیدگی را بگیرند و پروندههای نیمه باز را بدون رسیدگی ببندند.
تجربه نشان داده است که در هرکجای دنیا اقتصاد هر چه بیشتر به سمت دولتی شدن پیش رفته امکان فساد افزایش پیدا کرده است زیرا برخلاف ظاهر ان که همه چیز از دولت سرچشمه میگیرد در واقع این گردانندگان ادارههای دولتی هستند که تصمیم نهایی را میگیرند و خود دولت به دلیل بوروکراسی موجود اصلا توان رسیدگی به همه معضلات و مشکلات را ندارد و این همان بزنگاهیست که بسیاری در کمین نشستهاند تا از ان سواستفاده کنند.
هرچند در بسیاری از موارد اختلاس گران شناسایی میشوند و به مجازات نیز میرسند اما چه کسی میتواند اعتماد از دست رفته افکار عمومی را بازگرداند.
هنگامی که یک شهروند عادی خبری از یک اختلاس را میشنود و در عمل میبیند که زمان رسیدگی به چنین پروندههایی به دلیل نفوذ رسانهای و مالی دستهای پشت پرده به درازا میکشد این حق را به خود میدهد که در وظایف خود کوتاهی کند و دل به کاری که به عهده او سپرده شده ندهد و به قول معروف بگوید (به من چه) چگونه افرادی در جامعه پا میگیرند که بیهیچ دشواری و در جلوی چشم نهادهای نظارتی با بالا پایین کردن چند عدد یک شبه ره صدساله را میپیمایند و باعث سرخوردگی مردم میشوند.
دلیل اصلی ان را باید در سیاستهای بسته اقتصادی جستجو کرد که فضای همکاری مردم را انقدر تنگ میکند که تنها عدهٔ کمی با استفاده از رانتهای دولتی توان عبور از این فیلتر را دارند و بسیاری پشت درهای بسته میمانند.
البته نمیتوان از شرایط تحریم سخن نگفت زیرا این شرایط باعث شد دولت که نیاز مبرم به پول نفت داشت و نمیتوانست از راههای معمول پول نفت را بگیرد دست به دامن دلالهایی شود که میتوانستند با روابطی که داشتند حساب خالی دولت را هر چند برای مدتی کوتاه پر کنند و دغدغههای مردم را برای آینده کاهش دهند اما بیگمان اگر شرایط طوری باشد که همهٔ نخبگان اقتصادی بتوانند پا به عرصه بگذارند دیگران با پدیده شومی به نام زنجانیسم رو به رو نخواهیم بود و مردم تمایل بیشتری به مشارکت در حرکت دادن چرخهای اقتصاد کشور پیدا میکنند.
سخن پایانی اینکه شاید اگر در موارد گذشته به صورت جدی تری با این افراد برخورد میشد و کم کاری صورت نمیگرفت دیگر امروز شاهد چنین رویدادهای تلخی نبودیم و هیچ کس جرات دست کردن در کیسه ملت را به خود نمیداد.
نکته بعدی اینکه اگر کشور دارای سامانه اداری شفافی باشد و از سویی روند رسیدگی به پروندههای تخلف مو به مو به مردم گزارش شود بیگمان مردم دید مثبت تری پیدا خواهند کرد.