آقای گل فوتبال جهان میگوید قبولی در دانشگاه، مسیر زندگی او را تغییر داده است.
به گزارش ایسنا، علی دایی در گفتوگو با برنامه نود اظهار کرد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمیشدم مسیر زندگیام عوض نمیشد.
کاپیتان اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان افزود: سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم.
دایی همچنین گفت: نمیشد در دانشگاه شریف درس نخوانیم. درس میخواندیم اما روحیه ما با سایرین متفاوت بود. یعنی ما کمی خشنتر بودیم. یادم هست زمانی که دانشجو بودم، روزهای چهارشنبه سوار اتوبوس میشدم و به اردبیل میرفتم تا در تیمم بازی کنم، بعد جمعه به تهران برمیگشتم تا صبح شنبه سر کلاس حاضر باشم. در آن مقطع حدود سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم.
وی با بیان اینکه "به نظر من نمیتوان به سادگی به خیلی چیزها رسید"، افزود: باید زحمت بکشید و از خیلی چیزها بگذرید. در دوران دانشجویی، غروبها نمیتوانستم در کلاس حاضر شوم، زیرا از سال دومی که در تاکسیرانی بازی میکردم، فوتبال وقتم را میگرفت و کارهای اقتصادی هم انجام میدادم و به خاط همین سر کلاس نمیرفتم و درسهایم را هم شب امتحان میخواندم. خدا را شاکرم که حافظهام یاری میکرد تا در امتحانات موفق شوم. در دانشگاه فقط یک درس را قبول نشدم اما در همان ترم جبران کردم.
دایی درباره دوران کودکیاش نیز گفت: زمانی کودکی پنج خودروی شخصی مثل بنز داشتیم. پدرم دوست داشت من مهندس بشوم و به خاطر او مهندس شدم. مادرم خیلی به فوتبالم کمک کرد زیرا پدرم اوایل با فوتبالم مخالف بود. شرایط طوری بود که تابستانها کار میکردم خرج یک سالم را در میآوردم. دوست نداشنم فشاری به پدرم بیاید. آن طوری که پدرم دوست داشت، ما تربیت شدیم. من مدیون پدر و مادرم هستم. الان هم حس میکنم پدرم مرا دعا میکند.
دایی تصریح کرد: از همان کودکی که عاشق فوتبال بودم یادم میآید در نزدیکی خانه ما زمین خاکی بود که در آنجا بازی میکردیم. پس از مدتی، به خاطر اینکه محمد، برادرم در استقلال اردبیل بازی میکرد، من هم به آنجا رفتم. البته در اردبیل، پرسپولیس اردبیل هم بود اما من یک سال در استقلال اردبیل بازی کردم. در ابتدا در پست دفاع راست بازی میکردم اما بعدها در یکی از بازیها که مهاجم نداشتیم، من در پست مهاجم بازی کردم و توانستم چند گل بزنم.
وی در پاسخ به پرسشی درباره بازی کردن با طحال پاره در دیدار مقابل بحرین، گفت: این اتفاق، تلخترین اتفاق زندگی ورزشی ام بود. در آن دیدار، حدود 20 دقیقه به پایان بازی زمان مانده بود که دروازهبان بحرین با من برخورد کرد و طحالم پاره شد. آن 20 دقیقه برایم 200 دقیقه طول کشید. اولش فکر کردم ضربهای ساده خوردهام اما دیدم چنین جریانی نیست. بعد به رختکن رفتم و بیهوش شدم و من را به بیمارستان بردند. زمانی که در بیمارستان بودم، خانوادهام از وضعیت من خبر نداشتند. مدیرانی که با ما آمده بودند، موبایل داشتند. به یکی از آنها گفتم شماره خانه مرا بگیر تا با خانوادهام صحبت کنم و بگویم زنده هستم. اما دو بار تماس گرفت و گفت اشغال است؛ اما بعد آقای عابدینی موبایلی پیدا کرد و من با خانوادهام صحبت کردم. در آن زمان مادرم یک هفته در خانه برایم دعا کرد. زمانی هم که مرخص شدم با لباس کیمونو به تهران آمدم. زیرا باید یک هفته دیگر در بیمارستان میماندم اما به خاطر اینکه المپیک به اتمام رسیده بود و هزینه را باید خودمان پرداخت میکردیم، مرا به همراه سرم و وسایل پزشکی به تهران منتقل کردند.
دایی به سانحه تصادفی که برایش رخ داد نیز اشاره کرد و گفت: سرماخودگی داشتم و میخواستم با خودروی شخصی به تهران بیاییم. برادرم به من گفت اجازه بده من رانندگی کنم اما گفتم پنج دقیقه بعد تو رانندگی کن. در همان دقایق دچاره سانحه شدم. همه اینها به خدا بستگی دارد. در آن زمان تفکر دیگری نسبت به زندگی داشتم. فکر میکردم مرگ مرا راحت میکند. اما در بیمارستان که دختر کوچکم بالای سرم آمد از خدا خواستم مرا برای خانوادهام نگه دارد. همیشه هرچه دخترم بگوید، میگویم چشم. البته خیلی میگویند این کار را نکن زیرا بدعادت میشود. باید بگویم زندگی خارج از خانه من با داخل خانه متفاوت است.
سرمربی تیم فوتبال صبا در ادامه درباره حضورش در خانه مرحوم حجازی با تیپ متفاوت اظهار کرد: تیپهای آن زمان با الان متفاوت بود. زمانی که به خانه حجازی رفتم هوا سرد بود و پلیورم را داخل شلوارم گذاشته بودم (باخنده). هرکس آن زمان مرا میدید با من ازدواج نمیکرد! ناصر حجازی زحمات زیادی برای من کشید. زمانی که به بانک تجارت آمدم، در دانشگاه تهران تمرین میکردیم. بعد از تمرین ناصر حجازی نیم ساعت بیشتر با من تمرین میکرد. ناصر حجازی خیلی به من لطف داشت.
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره حضور در اروپا هم گفت: سه سال با بایرن مونیخ قرارداد داشتم اما پیشنهادی از سوی هرتابرلین به دستم رسید که مبلغ آن سه برابر بایرن مونیخ بود. من هم به هرتابرلین رفتم. خدا را شکر میکنم با این تیم در لیگ قهرمانان اروپا بازی کردم. البته فکر نمیکرد به خاطر دانشگاه به تهران بیایم و خدا مسیر زندگیام را تغییر دهد و سر از بایرن و لیگ قهرمانان اروپا دربیاورم.
دایی افزود: در بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل منچستر، خومان را آمده کرده بودیم که جشن قهرمانی بگیریم. متاسفانه روی دو ضربه کرنر گل خوردیم و قهرمان نشدیم. اگر قهرمان میشدم 300 هزار مارک پاداش قهرمانی به ما میدادند. در آلمان به مسائل نژادپرستی فکر نمیکردند. باید بگویم من در بایرن مونیخ فیکس شده بود اما در مصدم شدم. البته هیتسفیلد گفته بود باید حتما به بازیها برگردم. اما من 20 روز به تیم ملی آمدم و برگشتم دیدم هانکس جای مرا در بایرن گرفته است.
دایی همچنین به سبیلی که در دوران جوانی داشت اشاره کرد و گفت: در دوران جوانی ما، سبیل مد بود. زمانی که در هرتابرلین بودم، سبیلم را زدم. ما اردبیلی هستیم و بر اساس مد پیش میرفیتم. در ایران سیبیل داشتم و کاپشنهایی میپوشیدیم که اِپُلهای بزرگ داشت و شلوارهای خمرهای هم میپوشیدیم. خود شما (فردوسیپور) را همان دوران، اگر کسی در دانشگاه میدید، باور نمیکردیم دانشجو باشی!
وی در پاسخ به پرسشی درباره تسلطش به زبان آلمانی اظهار کرد: تا حدودی زبان آلمانی یاد گرفتم تا کارم را انجام بدهم. البته انگلیسی هم کمی میدانستم. اگر دوستان من هم زبان میدانستند شاید از من موفقتر میشدند. همیشه گفتهام در مملکت ما از من بهتر خیلیها بودهاند. شاید من چیزهایی مثل تلاش و کوششم بیشتر داشتم که موفق شدم.
دایی درباره گلهای ملیاش نیز تصریح کرد: همه اینها خواست خدا بود. خدا لطف ویژهای به من داشت. شاید همه فکر میکنند ساده است اما از خیلی چیزها باید بگذری تا به چیزهای دیگری برسی. متاسفانه ما فکر میکنیم باید همه چیز را با هم داشته باشیم. همیشه به شاگردانم میگویم. یادم میآید در آلمان 11 شب به بعد را ندیدم. در تیم ملی هم همبازی و دوستان خوبی داشنم بدون حضور آنها من به این تعداد گل نمیرسیدم. خیلی وقتها خداد عزیزی، مهدی مهدویکیا یا کریم باقری گذشت کردهاند تا من گلزنی کنم. هیچ زمانی این رکورد را مال خودم نمیدانم بلکه این رکورد برای ایران است. من فقط نماینده نسل خودمان بودم. هر رکوردی هم برای شکستن است و مطمئنا یک روزی هم یکی این رکورد را میشکند.
وی درباره خاطرهانگیزترین بازیهایی که انجام داده است نیز گفت: دیدار برابر آمریکا و کره جنوبی و بازی با استرلیا برایم خاطرانگیز است. در این بازیها پاس گلهای خوبی دادم. خودم پاس گلهایی که به مهدویکیا و خداداد دادم را بیشتر از گلهایم دوست دارم.
دایی در بخش دیگری از صحبتهایش اظهار کرد: بازیکنان الان نمیدانند کی باید تفریح کنند و کی باید به استراحت بپردازند. فوتبالیست حرفهای میداند چه زمانی باید چه کاری را انجام بدهد. فوتبال شکل کوچکی از جامعه است. هر اتفاقی در فوتبال رخ میدهد در جامعه وجود دارد اما فوتبال مخاطب زیادی دارد و کوچکترین اتفاقی که برای یک فوتبالیست رخ دهد را بزرگ میکنند. در جامعه ما اتفاقات بدتری رخ میدهد که کسی با آن کاری ندارد. ما باید به عنوان یک الگو باید مواظب خومان باشیم.
او در پاسخ به این پرسش که آیا در بازیها انتظار داشتید همه به شما پاس بدهند؟ گفت: یکبار اتفاقی در تیم ملی رخ داد که جواد کاظمیان مصاحبهای انجام داد، بعد آمد به من گفت فرد دیگری او را تحریک کرده بود. در جام جهانی هم چند نفر که من میگفتم در چشمانم نگاه میکردند و پاس نمیدادند را باید از خوشان بپرسید که چرا پاس نمیدادند. البته آمدند از من هم حلالیت خواستند. در جام جهانی چندبار جلسه گذاشتند اما چرا علی دایی را به جلسات دعوت نمیکردند؟ مگر میشود کاپیتان تیم ملی باشم اما در جلسات دعوتم نمیکردند؟ مطمئنا اگر در جام جهانی همدلی بیشتری داشتیم، تیم نتایج بهتری میگرفت. این برای من تجربه شد؛ برای همین وقتی در تیمی کار میکنم به دنبال ایجاد دوستی و همدلی هستم.
دایی در پاسخ به این پرسش که آیا اگر به سال 2005 برگردید، درباره خداحافظی از فوتبال باز هم همین مسیر را طی میکنید؟ گفت: من همان مسیر را میرفتم و در جام جهانی بازی میکردم. همانطور که گفتم اتفاقات رخ داد که توانایی که داشتم را نتوانستم نشان بدهم. به طور مثال اگر طریقه رفتن تیم به جام جهانی و اتفاقات قبل از آن را برسی کنید متوجه حرف من میشوید. ما در جام جهانی با هم نبودیم که چنین اتفاقاتی رخ داد. قبل از بازی با پرتغال برانکو به من گفت به خاطر جوی که ساختهاند میخواهم تو را از ترکیب تیم بیرون بگذارم. برانکو به خاطر فشارها مرا کنار گذاشت، اگر انگونه نبود مرا از ترکیب نمیگذاشت.
وی درباره اختلاف نظرش با علی کریمی هم خاطرنشان کرد: من هیچ زمانی به کریمی اختلاف نظر نداشتم. شاید او از من خوشش نمیآمد که اختلاف داشت. من همیشه برای او احترام قائل بودم و هستم. من علی کریمی را به عنوان کسی که مردم را خوشحال میکند دوستش دارم. از او هم ناراحت نیستم. شاید او چیزی از من دیده یا مشکلی با من دارد اما من مشکلی ندارم و تمام کسانی که باعث خوشحالی مردم شدهاند برای من عزیز هستند. البته چند مراسم هم برای آشتی برگزار شد که بیمعنی بود. دلها باید به هم نزدیک باشد.
سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران، درباره انتخابش به عنوان سرمربی تیم ملی هم گفت: من نمیدانستم قطبی با فدراسیون مذاکره کرده است. من سر تمرین سایپا بودم که کفاشیان حداقل 10 بار با من تماس گرفت. کفاشیان به من گفت مهندس علیآبادی میخواهد شما را ببیند. بعد از یک روز که با دوستانم مشورت کردم سرمربیگری تیم ملی را قبول کردم. من آدم سیاسی نیستم و به مسائل ورزشی نگاه میکنم. از ابتدا هم نمیدانستم انتخابم سیاسی بود. درباره اخراج از تیم ملی هم باید بگویم همه مسائل بعد از سالها و با مصاحبه علیآبادی مشخص شد. کفاشیان گفته بود هیات رئیسه تشکیل جلسه داد در حالی که صبح پیامک یک خبرگزاری به دستم رسید و متوجه شدم که اخراج شدهام. کفاشیان اصلا نمیدانست من اخراج شدهام. قبل از اینکه چنین مسالهای رخ بدهد من با بازیکنانم خداحافظی کردم زیرا میدانستم اخراج شدهام. این در حالی بود که کفاشیان با من تماس گرفت و گفت با قدرت به کارت ادامه بده اما من به او گفتم آقای کفاشیان من اخراج شدهام!
او در برابر این پرسش که اگر سرمربی تیم ملی میماندید، تیم به جام جهانی میرفت؟ پاسخ داد: شاید به جام جهانی میرفتیم و شاید هم نمیرفتیم. ما سه بازی دیگر پیش رو داشتیم که میتوانستیم نتیجه بگیریم اما فوتبال را نمیشود پیشبینی کرد.
دایی درباره بهزاد غلامپور نیز گفت: بهزاد غلامپور شخصیتی دارد که من نه در زندگی شخصی و نه در زندگی فوتبالیام ندیدهام. مثل غلامپور شاید کسی در فوتبال ایران نیاید. البته من دیگر به حرکات او عادت کردهام. از زمانی که وزن سبکی داشت روی کولهای من میپرید تا الان که سنگینوزن شده است. گاهی زانویش هم به بدنم برخورد میکند که عصبانی میشوم اما من او را مثل برادرم دوست دارم و میخواهم آنقدر گل بزنم که بهزاد غلامپور روی سر و کول من باشد!
وی به حضور محمد دایی در تیمهای مختلف در کنارش اشاره کرد و گفت: متاسفانه همیشه انتقاد وجود دارد اما اگر نگاه کنید میبینید او تحصیلکرده است و مدرک A آسیا را دارد. او برادر من است و به او اطمینان دارم پس چرا از او استفاده نکنم؟
دایی در پاسخ به این پرسش که بهترین مربی دوران ورزشیاش چه کسی بود؟ گفت: ناصر حجازی برای من زحمات زیادی کشید.
وی ادامه داد: در ورزشگاه های زیادی بازی کردهام اما بازی با پیراهن تیم ملی در ورزشگاه آزادی برایم هیجان زیادی داشت.
او درباره مشکلاتش با محمد مایلیکهن نیز اظهار کرد: در بازی معروف ما مقابل سوریه، محسن گروسی جای من بازی میکرد. در آن بازی تصمیم گرفتند من و افشین پیروانی بازی نکنیم. ما هم هیچ اعتراض نداشتیم. دقیه 20 بازی بود مایلیکهن از من خواست که گرم کنم اما من گفتم اگر اجازه بدهید بین دو نیمه گرم کنم. بعد بازی هم مصاحبه کردم و گفتم درباره خودم نظر نمیدهم اما اگر مربی بودم افشین پیروانی را در ترکیب قرار میدادم. به خاطر همین مصاحبه مشکلات من و مایلیکهن به وجود آمد. زمانی که در تیم ملی بازی میکردم مایلیکهن مربی من بوده و من هیچ زمانی به او بیاحترامی نکردم اما به خاطر آن مصاحبه مشکلات ما شروع شد. هیچ زمانی هم دستخط نامهای به نام پشیماننامه ننوشتم. تیم ملی در کانادا بازی داشت که بعد از آن مسئولین تیم ملی به آلمان آمدند و از من خواستند عذرخواهی کنم اما قبول نکردم.
دایی در ادامه صحبتهایش تاکید کرد: مادرم همیشه میگوید فراموش نکن زمانی که به دانشگاه رفتی، کتی به تن داشتی که آستین آن کوتاه بود. هیچ وقت آن دوران را فراموش نمیکنم. زمانی که به دانشگاه آمدم یک کت کوتاه داشتم اما الان اگر بخواهم 1000 کت میپوشم. خدا چیزهایی به من داده که در خواب هم نمیدیدم.
در ادامه این گفتوگو، عادل فردوسیپور از دایی خواست در مقابل کلماتی که میگوید عباراتی عنوان کند و علی دایی به این صورت پاسخ داد:
علی پروین: اسطوره
علی کریمی: اسطوره، همبازی و رفیق
محمد مایلیکهن: بزرگتر
کارلوس کیروش: با دانش ما مربیان
بهزاد غلامپور: رفیق خوب
ایلیچ: در حق او ظلم شد
برانکو: معلم
نورا: عشق و زندگی
بزرگترین حسرت: گل نزدن در جام جهانی
بزرگترین اشتباه: اشتباهات زیادی داشتم