دکتر مالک رضایی؛ از روزی که «ساموییلهانتینگتون» متفکر امریکایی و هموطن ژاپنی تبار او «فرانسیس فو کویاما» متاع خود را در دنیای فکر و اندیشه با نام «برخورد تمدنها» و «پایان تاریخ» رایج کردند، جهان اسلام روی آرامش به خود ندیده است.
از افغانستان تا یمن و از پاکستان تا سوریه، تمام حوزههای تمدن اسلامی در آتشی میسوزد که مجریان این تئوریها در تحقق و عملیاتی نمودن آن بر افروختهاند.
دریغ که این خطر، یکبار هم در دستور کار سازمان عریض و طویل کنفرانس اسلامی قرار نگرفته است. آنها سوختن و از بین رفتن تمدن بی دفاع اسلامی را در این کشاکش بی رحمانه و نبرد یکطرفۀ از پیش تعیین شده،چنان به تماشا ایستادهاند که گویی شعلههای آتش را از کُره ای دیگر نظاره میکنند.
دراین میان کم نبودهاند، اندیشمندانی که خطر این تئوریها را به سردمداران جهان اسلام گوشزدکردهاند.
«سمیر امین» نظریهپرداز معروف مصر که اشتهار در رونمایی از توطئهها و ترفندهای بینالمللی دارد، «ساموئلهانتینگتون» را نه یک نظریهپرداز ،بلکه کارمند اجیر شدۀ مراکز اطلاعاتی و امنیتی امریکا دانست که سیاست تهاجمی نئو محافظه کاران امریکایی را در ریشه کنی تمدن اسلامی، تئوریزه می کند.
در حالی که کشتار سوریه در یک جنگ خانمانسوز از مرز دویست هزار تن گذشته و معادل یک سوم جمعیت آن کشور خانه و کاشانه خود را به سمت اروپا ترک کرده اند، «آنگلا مرکل»با تبختر خاصی اعلام میکند که آنها از «کعبه» به سوی ما پناه آوردهاند، اما گویی سردمداران جهان اسلام از این پیام مخرب نیز عمق فاجعه را در نیافته اند.
«داعش غرب ساخته» در میان بهت و حیرت جهانی، هر روز به مغز صدها پیر و جوان و زن و کودک از فاصله نیم متری گلولۀ مرگ شلیک میکند و دنیا از گیرندههای ماهواره ای و شبکههای اینترنتی،چنان نظارهگر این صحنههای واقعی است که فیلمهای ساختگیهالیوودی را نمیتوان به آن آسانی تماشا کرد.
چه بر سر اخلاق و بشریت آمده است؟
گروههای تروریستی القاعده، النصره ،بوکو حرام و... جهنمی از کشت و کشتار به راه انداخته و به زنجیری از اسارت بر گردن هزارن پیر و جوان تبدیل شده اند.
روزی نیست که از بغداد، کابل ،قندهار و ... صدای انفجاری که دهها نفر را به کام مرگ میفرستد به گوش نرسد.
وقتی دانشمند شورویشناس فرانسوی «هلن کارردانکوس» در اثر معروف خود «امپراطوری گسسته» تعداد دامها و احشامی راکه به قصد مصارف گوشتی ذبح شده اند، بسیار کمتر از آمار انسانهایی اعلام کرد که با دستور« استالین» به قربانگاه مرگ رفته اند، زنگ خطر برای همه به صدا درآمد.
اما جهان، آنرا نشنید و دنیای متمدن نه تنها بر این جنایات چشم بست، بلکه برای ایجاد توازن وحشت، دست به کار تسلیح جهان شد و نمایشگاهی از مرگ و نیستی را در سراسر جهان به راه انداخت. تا اینکه بالاخره یک جهان لت و پار و دریده شده از دو جنگ جهانی را به سازمان خود ساخته ای به نام «ملل» سپرد و به اصطلاح به رویای افرادی مانند «جرمی بنتام»، «مونتسکیو» و «امانوئل کانت» جامه عمل پوشاند. غافل از آنکه بر اندیشه طراحان آن نه «کانت»، بلکه «ماکیاولی» و «توماس هابز» حکوت میکرد.
دنیای غرب ،در عملیاتی نمودن تئوری شیطنت آمیز برخورد تمدنها، چنان دست به کار شده است که روزگار، نظیر آنرا ندیده است. گویی که اندیشۀ «پایان تاریخ فوکویاما» پایان تاریخ نیست، پایان انسانیت است.
آنها به هر نقطهای از جهان اسلام که رسیدهاند جهنمی از آتش و خون آفریده اند که هر لحظه ندای «هل من مزید» دارد. در همۀ ممالکی از جهان اسلام که وعده«بهار» داده بودند «زمستان مرگ» آفریده اند و هزاران زن و کودک و پیر و جوان را به کام نیستی فرستادهاند.
هزاران نفر را در سوریه، عراق، یمن، مصر، لیبی، افغانستان ،پاکستان و ... و در ملاء عام سر بریدهاندکه چشمان قسی القلبترین انسانها هم از دیدن آن، وحشت کرده است.
شلیک گلوله به مغز هزاران زن و کودک مظلوم، در این نقاط به یک امر عادی بدل شده و از سرهای بریده برای ایجاد رعب و وحشت، اسباب تفریح و توپ بازی ساخته اند.
برای اینکه نشان این جنایت بر چهرۀشان باقی نمانَد، بر سینۀ هر یک از جانیان ،علامتی هم از اسم اسلام آویختهاند که مغز متفکر «تئوری برخورد تمدنها »را هم از خود راضی نگه دارند.
جنایت را در چهرۀ عوامل خود، القاعده، النصره، الداعش و... متجلی ساختهاند، تاهم چهرۀ واقعی خود را در این صحنهها پنهان نگه دارند و هم به جهانیان و بالاخص مسلمانان بقبولانند که اسلامی که به آن دل بسته اید، همین است.
«شارلی ابدوها» هم با کاریکاتورهای منحوس خود بر تکمیل این پازل مدد رساندهاند.
اما این تمام ماجرا نیست .شبکه جهانی میلیتاریسم در تخریب ارزشمندترین آثار و تمدن اسلامی، چنان پیش تاخته است که تبیین آن در سطر و ستونهای محدود نمیگنجد. صد افسوس که این ترفندها چنان در لایههای ضخیمی پیچیده و پنهان گشته است، که دوست و دشمن در آن ره گم کردهاند.
کشوری که از فراز دریای خزر، موشکهای دوربرد خود را به اصلیترین حوزه تمدن اسلامی شلیک میکند به همان اندازه پایههای این تمدن را میلرزاند که آن دیگری با خرج میلیونها دلار روی دیگری از عملیات این تاراج را به نمایش گذاشته است. و هر دو چنان توجیهی در عملکردشان فراهم کردهاند که جز با مَثَل معروف «مولوی» نمی توان به تبیین و تحلیل آن پرداخت.
جملگی مصداق آن خرسی هستند که برای حفاظت از خواب راحت و پراندن پشهای از روی کسی که ادعای دوستی با او میکرد، سنگی بزرگ بر چهرهاش پرتاب کرد.
بر تو میلرزد دلم، زاندیشهای
با چنین خرسی مرو در بیشهای
چگونه است که آنها درخانمانسوزترین جنگ جهانی ،پاریس را بعد از سقوط به دست نازیسم از ویرانی ویرانگرترین عنصر تاریخ در امان نگه داشتند و گفتند که این بنای تمدن بزرگ را ویران مکن، اما امروز از بقایای تمدن اسلامی در اصلیترین حوزه آن جز تَلُی از خاکستر به جا نگذاشته اند.
اگر روزی، جنگ خانمانسوز آن خطه به انتها رسد دنیا خواهد دید که از آن همه تمدن و بقایای آن، جز ویرانهای باقی نمانده است و تئوری «هانتینگتون»، تمام و کمال به انجام رسیده است.
از تمدن بینالنهرین، دمشق و بغداد که آنرا دروازه تاریخ و تمدن مینامیدند جز ویرانهای باقی نمانده است و نقاطی که طی قرونی متمادی طلایهدار تمدن اسلامی بوده است، اکنون به نیستی و نابودی کشیده شده است.
حوزه تمدنی که روزگاری بهترین دانشگاهها و کتابخانههای جهان را در خود جای داده بود اکنون در آتش تفرقه می سوزد. زمانی که آن منطقه ،پرچم درخشانترین تمدن جهان را به نام اسلام بر افراشته بود ،شوالیههای اروپایی قادر به نوشتن نام خود نبودند.
سوگمندانه و شوربختانه، آنچه که ما امروز شاهد سوختن آن هستیم تمدنی است که به نام نامی اسلام بنا شده است.
صد البته که عناصری مانند داعش در این میان، عوامل و مزدورانی بیش نیستند. آنها صرفا ماموریتی را انجام میدهند که برایشان تعریف شده است و چون ماموریتشان تمام شود همانند موشی که دمشان را بگیرند و بر چالهای بیندازند به چاله ای از تاریخ خواهند انداخت.
اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است توجه به این نکته است که کشورهای اسلامی بی توجه و چشمداشتی از سیاستهای فریبکارانۀ قدرتهای بزرگ که هر کدام منویات خود را در دمیدن به آتش بحران، دنبال می کنند جز هم اندیشی با هم و به کنار نهادن همه اختلافات کم اهمیت و توجه به خطری که جهان اسلام را تهدید میکند، راه دیگری برای پایان دادن به بحران منطقه پیش رو ندارند.