یادداشت دریافتی- سید حسین میرشفیعی؛ مقوله توسعه پس از جنگ جهانی دوم در راستای رفع فقر، کاهش نابرابری و تسریع رشد اقتصادی، اندیشمندان حوزههای سیاسی اقتصادی را به خود مشغول نمود.
تا چند دههٔ قبل عقیده اکثر صاحب نظران بر این بود که توسعه مفهومی اقتصادی است اما این نظریه همزمان با شکست کشورهایی که فقط معیارهای اقتصادی توسعه را مدنظر قرارداده بودند، درهم شکست.
دیری نگذشت که متخصصان امر توسعه، این مفهوم را در مقابل رشد قرار داده و آن را عاملی فراگیرتر از رشد اقتصادی دانستند.
توسعه پایدار و همه جانبه به عنوان مفهومی متعالی و در بردارندهٔ پیشرفت و ترقی جامعه در تمامی ابعاد زندگی، آغازگر مفاهیمی چون توسعهٔ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، انسانی و.... در ادبیات علوم انسانی شد.
طبق تعریف بین المللی برنامه محیطی سازمان ملل متحد، توسعه پایدار توسعهای است که نیازهای نسل حاضر را برآورده سازد بدون آنکه تواناییهای نسل آینده را در رفع نیازهایشان به مخاطره اندازد.
در حقیقت اندیشمندان توسعه معتقدند گسترش امکانات زندگی، ارتقای رفاه عمومی، رابطه با محیط زیست و موهبتهای طبیعی، انرژی و... همه و همه باید در راستای عدالت اجتماعی صرف گردد تا نسل آینده را از این موهبتهای طبیعی و حق زیستن محروم نسازد.
از میان مولفههای اصلی توسعه پایدار (۱) میتوان فرهنگ و آموزش را سنگ بنای آن دانست.
فرهنگ از آن حیث بر عناصر اجتماعی اولویت و ارجحیت دارد که در فرآیند توسعه یافتگی، رابطهٔ دیالکتیکی میان خود و عناصر دیگر همچون اقتصاد و سیاست و... برقرار میسازد، چرا که خود را شکل دهنده و در بردارندهٔ ارزشها، رسوم، باورها و معیارهای هر جامعهای میداند.
بیش از نیم قرن پیش ایران همگام با ژاپن خود را در مسیر برنامه ریزی جهت نیل و دستیابی به توسعه همه جانبه و پایدار قرارداده و در این راه منابع بسیاری را هزینه نمود.
در دورهٔ پهلوی، توسعه صرفا به واردات صنعت و تکنولوژی روز از کشورهای غربی ترجمه شد، اما چندی نگذشت که ژاپن که همگام با ایران آغازگر توسعهٔ پایدار خود بود، به الگوی توسعهٔ ایران بدل گردید.
و ما همچنان بدون آنکه در این امر تاملی کنیم به روند توسعهٔ تک بعدی و غیر اصولی خود ادامه دادیم.
با اندکی بررسی در مییابیم که تحقق توسعه، مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی است و این یعنی مشخصات خاص و ویژگیهای فرهنگی متفاوت در هر جامعه باید به عنوان پیش نیاز فرهنگی توسعه مدنظر قرار گیرد.
هیچ توسعهای بدون قبول یا تمایل جامعه به وقوع نمیپیوندد. وام گیری صنعت و تکنولوژی مستلزم همخوانی فرهنگ هاست لاجرم این واگیریها باید همگام با تبادلات فرهنگی صورت پذیرد.
نمیتوان سیاستهای توسعه که با زیربنای فرهنگ کشوری خاص تنیده شده را در فرهنگهای غیربومی و در کشورهای کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته اجرا نمود که البته این امر را میتوان از عوامل اصلی عقب ماندگی ایران در جادهٔ توسعه ذکر نمود.
لذا هر فرهنگی باید در درون خود، ساز و کاری در جهت تسهیل یا رفع موانع مقابل توسعه تعبیه نماید.
به عنوان نمونه شاهزادهٔ بیزانس، در سدهٔ یازدهم میلادی تلاشهای فراوانی برای معرفی چنگال غذاخوری به ونیز انجام داد، اما کلیسا آن را تا جایی خطرناک قلمداد نمود که خواستار نزول خشم خداوند بر استفاده کنندگان از آن شد.
چنگال در سال ۱۸۱۵ توسط یک تاجر فرانسوی برای بار دوم به ایتالیا معرفی گردید اما ممانعتها همچنان در استفاده از آن وجود داشت، تا حدی که دولت بریتانیا آن را مخل انضباط تلقی و غیر اصولی خواند.
استفاده از چنگال غذاخوری در آمریکا نیز موجب سرزنش افراد گردید.
مواردی ازین دست در تاریخ توسعه و مقاومت فرهنگها که البته میتوان آن را تابعی از جهان بینی هر جامعه دانست، بسیار است.
آموزش و پرورش به عنوان مولفه اصلی توسعه پایدار و بزرگترین و پیچیدهترین نظام اجتماعی، که در ایران ۱۵ درصد از بودجهٔ دولتی را به طور مستقیم صرف خود نموده است را میتوان به عنوان سنگ بنای توسعه پایدار قلمداد نمود.
فرهنگ را از آنجا که ناقل الگوها و هنجارهاست، میتوان معلول آموزش و پرورش برشمرد. بنابراین آموزش و پرورش نه تنها ابزار انتقال فرهنگ، بلکه میتوان آن را قدرتمندترین عامل توسعهٔ درونزا (۲) بر شمرد.
این نهاد عظیم اجتماعی از طرق متعدد میتواند در توسعه پایدار کشور سهم بسزایی ایفا نموده و در ایجاد و بستر سازی توسعه درونزا، موثر واقع شود.
و نیز میتواند با خودبیانگری و خود اصلاحی، تدوین استراتژیهای فراگیر، خروج از نظامهای آموزشی سنتی و توسعه تکنیکهای آموزشی، جایگزین مناسبی برای فنون و محتوای وارداتی شده و ضمن همسوساختن نیازهای جامعه و چرخ توسعه، جوهرهٔ توسعه درونزا در هر کشوری باشد.
مدرسه و دستگاه تعلیم و تربیت، مطابق با نظریات سرمایه انسانی، با تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص به عنوان رکن اصلی تولید در چرخهٔ اقتصاد کشور ایفای نقش مینماید.
امید است که با تدبیر و درایت، بهره گیری از آموزش و پرورشی نوین و سرآمد، توسعهٔ وارداتی را کمرنگتر و رنگی نو به توسعه درونزا که همگام با فرهنگ وارزشهای بومی است، بپاشیم.
به امید آن روز
به علاقه مندان این مبحث، مطالعه کتاب فرهنگ و توسعه (۳) پیشنهاد میگردد.
* پ. ن:
۱. مولفههای اصلی توسعه پایدار:
۱. انسان ۲. کودکان و نوجوانان ۳. زنان ۴. فرهنگ ۵. آموزش ۶. محیط زیست ۷. علم ۸. مشارکت
۲. رهیافت درونزا به توسعه مستلزم این است که زمینه فرهنگی-اجتماعیای که توسعه در آن رخ میدهد و نیز شرایطی که به آن فرهنگ خاص مربوط میشود، لحاظ شود.
ازیک سوء به مردم فرصت ایفای نقش داده و از سوی دیگر عامل یکپارچگی توسعه و ساختارهای اجتماعی فرهنگی میشود.
۳. یونسکو. ۱۳۷۶. فرهنگ و توسعه: رهیافت مردمشناختی. ترجمه نعمت الله فاضلی و محمد فاضلی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
*کارشناس مسائل اجتماعی