فرارو- یونس یونسیان*؛ اخبار سرقت مسلحانه در کشور ما همیشه یک شکل و قیافه ثابت دارد، با گزارش سرقت و توضیح زمان و مکان شروع می شود، با توصیف دزدان و سارقان ادامه می یابد، با اعلام خبر سرقت مسلحانه به پلیس آگاهی، بلافاصله کارآگاهان اداره مبارزه با سرقتهای مسلحانه پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حاضر و همزمان هماهنگیهای لازم با شعبه چهارم بازپرسی تهران انجام و دستورات قضایی در این خصوص از سوی مقام قضایی صادر می شود.
در نهایت نیز با شیوه های پلیسی و شگردهای اطلاعاتی و عملیاتی شاهد دستگیری سارقان هستیم. در مورد محله خانی آباد اما نکات دیگری هم وجود دارد که شامل بازسازی کامل صحنه جرم، زد و خورد و کوبیدن مشت از سمت صاحب مغازه طلافروشی به صورت یکی از سارقان، بیهوش شدن همان صاحب مغازه در حین بازسازی صحنه جرم و در نهایت تقدیر اهالی محل از هشیاری پلیس و اقدام عاجل هستیم که الحق جای تقدیر دارد.
ولی نکاتی هست که در این گونه موارد به شکل کلیشهای گریبانگیر همه پروندهها می شود، موضوعاتی نظیر نمایش و گرداندن سارقان با دستهای بسته و نمایش خالکوبیها و نشان دادن اغراق شده یک شخصیت خبیث و ابلیس گونه از این جماعت سارق و دزد.
تا اینجای کار همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد ولی از منظر یک روانکاو و روانشناس موضوع دارای آسیب ها و ایراداتی به لحاظ جامعه شناسی و ساختار روانی جامعه می باشد. نمایش اغراق شده از این گونه متهمان تنها فایده ای که دارد ایجاد خشم و نفرت لحظهای و آنی از این انسانها و فراموش کردن ماهیت انسانی و شرعی حفظ احترام به هر موجود است.
به عبارت دیگر وقتی شما از یک سارق و دزد یک شخصیت شیطانی و خبیث میسازید و آن را به جامعه نشان می دهید به صورت خودکار از یاد بردهاید که اینها بخشی از همین جامعه بودهاند و در همین محلهها و خیابانها رشد یافتهاند.
به صورت روانکاوانه این میل در نیروهای امنیتی کشور وجود دارد که با ایجاد چنین صحنههایی به ایجاد فرهنگ مناسب و تولید خشم و نفرت عمومی از گناه و جرم اقدام کنند، ولی غفلت از نکات ریز باعث میشود که چنین نمایشهایی به شدت کارآیی خود را از دست دهند و نتوانند نقش اساسی در فرهنگسازی و پیشگیری از وقوع جرایم بعدی را ایفا نمایند.
در ساعت 21 نوزدهم مرداد ماه، وقوع یک فقره سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در منطقه خانی آباد – خیابان ماهان – روبروی مسجد چهارده معصوم به کلانتری 152 خانی آباد اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسیهای اولیه و بنا بر اظهارات صاحب طلافروشی، چهار مرد کاملاً سیاهپوش درحالیکه همگی دارای البسه یکسان مشکی بوده و جهت پوشاندن صورتهای خود نیز از کلاه ایمنی موتورسیکلت استفاده کرده بودند، با تهدید دو قبضه اسلحه جنگی کلاش اقدام به سرقت مسلحانه از طلافروشی کرده و نهایتاً پس از سرقت بیش از چهار کیلوگرم طلا و جواهرات (بنا بر اظهارات صاحب طلافروشی)، همراه با تیراندازیهای مکرر در خیابان با دو دستگاه موتورسیکلت آپاچی از محل متواری شدهاند.
سرقت از طلافروشی در عین حال که یک جرم سنگین و اساسی است به همان شکل هم یک راه حل ساده و فاقد فکر برای یک شبه پولدار شدن است. جوانانی که شاهد رشد و نمایش سرسام آور ثروت و اختلاف طبقاتی در جامعه هستند. شکاف و اختلاف طبقاتیای که در دهه گذشته به شدت در کشور رشد یافته و دیگر سرریز کرده است. نمایش ثروت و ایجاد یک طبقه جدید از نو کیسهها و افرادی که با دست اندازی به فرصتها و منافع ملی به سرعت پول و منالی به هم زده و در شهر و خیابان رژه میروند.
جامعه با دیدن این شکاف طبقاتی دو راه پیش رو دارد. یک بخش از جامعه تنها شاهد این موضوع است و ناامید میشود. جوانانی که تلاش میکنند با علم و دانش و فن به موقعیت اجتماعی دست یابند ولی همه درها بسته شده است و گروه دیگری که به دنبال راه حل برای پریدن از این شکاف ها میگردند. بدون شک در هر جامعهای بخشی از این راه حلها و پریدنها به مقوله جرم وارد میشود.
در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که کشور ما در مرز غریب و وحشتناکی میان سنت و مدرنیته گیر افتاده است و این حرکتهای مرزی در مسیر تجدد به ایجاد اخلاقیات تازه و سبک زندگیهای نوین منجر شده است.
شناخت هندسه شخصیت ایرانیان و ایجاد نقشه راه و فهرستی از آسیبهای اجتماعی میتواند کمک کننده باشد و این وظیفه دیگر تنها بر عهده روانپزشکان و به اصطلاح متصدیان این امور نیست. یک اهتمام جمعی و یک هم افزایی لازم است تا افرادی آگاه و روانکاوانی با رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به میدان آیند.
به هر شکل مقامات و مسولان ارشد نیروهای امنیتی و نظامی کشور و به ویژه ساختارهای ارزشمند اطلاعاتی لازم است تا حد امکان از ایجاد ساختارهای نمایشی و لحظهای جلوگیری کرده و با استفاده از ابزارهای روانکاوانه به دنبال پیگیری دلایل و بررسی آسیبهای اجتماعی باشند.
سرقتهای مسلحانه همیشه زنگ خطری برای بیماریهای جامعه هستند. اگر جامعه فکری به حال این رویاهای بی امان و امیال افسار گسیخته این نسل ها نکند و به شکافهای طبقاتی نیز دامن زده شود، دیگر هیچ نمایش و اهرم فشاری نمیتواند جلوی انفجار این رویاها را بگیرد.
جامعه ما به دیسیپلین و وقار در برخورد با جرم نیاز دارد. گرداندن مجرمان با بدن برهنه، صورتهای دردکشیده و ناراحت، آفتابه به گردن متهمان انداختن و گذاشتن چند نیروی بدنساز و یگان ویژه در کنار این متهمان به زودی اثر و خاصیت خودش را از دست خواهد داد.
*محقق و پژوهشگر