bato-adv
کد خبر: ۲۴۲۷۳۴
برای روز خبرنگار

عشقی در ذات این کار است

مالک رضایی
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۷ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- مالک رضایی؛ برای آنهایی که دیریست با واقعیاتی از زندگی خوگرفته اند که هرآنکه را که روزهایی بنامشان کرده اند، روزی کمتری به کامشان یافته اند و ایضاً چنین است روزهای معلم، پرستار، کارمند و...

چه میشد اگر چندی از این روزها بنام دیگران و اندکی از رزق آنها به کام اینها می شد؟!

به هر حال چنین نیست و در کار گلاب وگل، حکم ازلی این است که این شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد. این شاهد بازاری باید مدام مراقبت‌ها بکند تا کلام و قلم و گفتارش رنگ آگاهی و آگاهی بخشی به خود گیرد. مخرب نباشد، مدیحه سرا، مداهنه گو، بهانه گیر، توجیه گر، ترسو، بی درد، هتاک، پرده در، منفی باف، دمدمی مزاج، تبلیغاتچی و ... نباشد و بدین نحو باب گفتگو را با همگان بگشاید و همه را به نقد وتدبر و تفکر و انصاف وا دارد.

جدالی احسن بکند که به تعبیر قرآن خوبی و بدی برابر نیستند، همواره به نیکوترین وجهی باید سخن بگوید تا کسی که میان او و این دشمنی است، همانند دوست بر وی مهربان گردد. هر کسی را که با قلم سروکاری است، سهمی ازاین رسالت خطیر می برد.

 
و اینچنین است که مرزها ی آگاهی از وقایع جامعه و جهان با کار او شکل می گیرد. صد البته که در آن حالت، کار او نسبتی محض با مزد واجرت نمی یابد وکار خود صرفا از بهر نان نمی کند.

وگرنه کیست که نداند با حساب مادی، مجموعۀ همۀ این کارها، حتی مزدی برابر با یک شوت آن بازیکن به توپ گرد فوتبال هم نمی گیرد که تازه، راهی به دروازۀ تیم حریف ببرد و یا نبرد. عشقی در ذات این کارهاست که تضمین گر تداوم آن در این عرصه است.

 
نسبت کار فرهنگی با مزد و مواجب مادی، عموما چنین است. معلم و نویسنده و محقق و روزنامه نگار و مولف و... به جای خود، به ابوالقاسم فردوسی چه می گویید که مزد سی سال رنج خود را به ثمن بهای گرمابه و شربت سردی فروخت که به لحظه ای دلش را خنک کند. تا مزد واقعی خود را از تاریخ بگیرد و گرفت.

تصور خام و باطل همزمانه های او بود که فکر کردند برسر حکیم، کلاه گذاشته اند و بعد از انجام کار شاهنامه، دستمزد مقرر طلای وی را با نقرۀ بی مقداری عوض کرده و در کیسه اش نهاده اند و گرنه کیست نداند که اینها در اوج بی نیازی وخیال. «سمرقند و بخارا به خال ابروی یار می بخشند»

هر قلمی به نفس اینکه قلم است با مقیاسی ولو کوچک، از این حرمت و ثروت، سهم و بهره می برد.

 
کلام را اندکی امروزی تر بکنیم و از مشکل خبرنگار و روزنامه نگاری و حساسیت کار او بگوئیم که حتی بنا به یک جهت طاقت فرساتر ازکار یک نویسنده و محقق علمی است.

افراد صاحبنظر، مطالب خود را سنگین می نویسند و دغدغۀ اقبال عمومی در سر ندارند. امّا وظیفۀ یک روزنامه نگار، تزریق مسائل و مفاهیم علمی در قالب روزنامه نگاری و عملیاتی نمودن آن به فرا خور نیاز جامعه است. بطوری که با اقبال عمومی هم مواجه شود. واین کار آسانی نیست.

استنباط ما از روزنامه نگار، همانی نیست که در دنیا از او وجود دارد. اثر ماندگار «یک بستر و دو رویا» نوشتۀ «آندره فونتن» سردبیر روزنامۀ «لوموند» هنوز هم یک کتاب مرجع دانشگاهی است.

باید دانست که خبرنگاری و روزنامه نگاری در هیچ نقطه از جهان مسیر آسانی نپیموده است. چه بسیار دوربین های خبرنگاری در اقصی نقاط جهان که از دست او گرفته و بر سرش کوبیده اند. امّا خوشبختانه امروز، این مسیر به مدد تمدن و تکنولوژی جدید، راه آسان و همواری در پیش رو دارد.

 
امروز عرصۀ خبرنگاری با نگاهی رو به جلو، توفیقات بیشتری را شاهد است. گردش اطلاعات و سهولت کار خبرنگار در عرصة جدید دیدنی است. او به مدد تکنولوژی فوق مدرن امروز با انبوه متراکمی از اخبار مواجه است که جان کارش ازآن فزونی می یابد.

ما باید خرسند باشیم که تحولاتی از دستاوردهای بشر را در تمدن جدید شاهد هستیم که هر لحظه اطلاعات و اخباری را در اختیار ما قرار می دهد که پدران ما در تراکم سالها از آن بی خبر بوده اند.

عمر نسل ما برای دیدن برخی تحولات پرشتاب دیگر نیز کفاف خواهد داد. امّا به یقین، نسل بعد از ما با پدیده های دیگری از دانایی که تصورش نیز امروز برای ما مشکل است شگفتیهای زیادی خواهد دید.

صنایع رسانه ای و خبر رسانی به استقبال چنین تحول عظیم جهانی از دانایی میروند. تحولی که با آن، همۀ جهانیان د رلحظۀ وقوع خبر قرار می گیرند.

هنوز هم که هنوز است دنیا از میزان و حجم بمب‌هایی که امریکا بر سر مردم «هانوی» در «ویتنام» ریخت بی خبر است اما به مدد همین تکنولوژی، مردم جهان از سقوط برج دوقلوی تجارت جهانی و اصابت پرندۀ باروت به آن و خشونت سربازان آمریکایی با چند پیر زن بی پناه عراقی و زندانیان گوانتانامو و.... در همان لحظۀ وقوع آن اطلاع یافتند و از پرقدرت ترین کشور جهان برای کنترل پخش خبر آن کاری ساخته نبود.

نیازی نیست که دیگر منتظر پستچی باشیم تا خبری به طریق نامه و روزنامه بدست ما برسد. کار پستچی و پست تقریباً تمام شده است. اکسیر الکترونیک غوغا می کند.

 
ماهواره هایی که با کاربرد غیر نظامی به فضا ارسال می شود. انحصار پر قدرت ترین کشورها را در بسیاری از زمینه های اطلاعاتی شکسته است. داده های حاصل از این ماهواره ها انفجار عظیم اطلاعاتی را به همراه دارد و از داده های خبری آن انقلابی در جهان بر پاست.

 دورانی که خبر در انحصار قدرت بخصوصی باشد به طور کامل سپری شده است. برای دریافت آخرین اطلاعات در هر موضوعی، چندین میلیارد سایت اینترنتی در مدت کوتاهی هزاران پنجره به روی میلیونها بینندۀ مونتیور می گشاید.

مگر همین یکسال پیش نبود که جوان گمنام سی ساله ای به نام «ادوارد اسنودن» با افشای خبری از شنود غیر قانونی میلیونها مکالمات تلفنی به طریق حاکیت امریکا، سران سه قاره از پنج قارۀ جهان را در عرض چند روز، رویاروی هم قرار داد؟ آیا جایی برای پنهان ماندن خبری باقی مانده است؟

در قیاس با کار او، کار آن خبرنگار، امری پیش پا افتاده به نظر می رسد که پنجاه سال پیش با افشای شنود تلفنی ستاد انتخاباتی «ریچارد نیکسون» از ستاد رقیب، بحرانی به نام «واتر گیت» را روی دست کاخ سفید قرار داد.

با چنین تحولی در عرصۀ خبر و خبر رسانی، روز خبرنگار روز دیگری متفاوت از گذشته است. لازم نیست تنگنای زندگی و معیشت در این کار کسی را خسته کند. مقدمه یادداشت در آن باب و در قیاس با موخره و متن آن کم اهمیت تر از آن است که نتوان آنرا فراموش کرد چرا که ثروت حقیقی به دانایی تعلق دارد و دانایی در گرو افزونی خبر است. «هر که را افزون خبر، جانش فزون»

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv