حسن معجونی هر چند بازیگر موفقی است اما این کار را دوست ندارد و معتقد است بازیگریاش در تئاتر و سینما یک سوءتفاهم است!
به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، این هنرمند که بیشتر به حیطه کارگردانی علاقهمند است، گفت که بازیگری یک ستم است و اصلا بازیهایش را در تئاتر و سینما دوست ندارد! معجونی همچنین ناراحت است که چرا هیچ کارگردانی به او گیر نمیدهد و این موضوع را برای بازیگریاش خطرناک دانست.
معجونی تابستان شلوغی دارد، بعد از شش سال فیلم «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» که او نقش اصلیاش را بازی میکند، اکران شده است. به تازگی اجرای نمایش «ستوان انیشمور» را در تهران به پایان برده است و بهزودی همین نمایش را در شیراز اجرا میکند، همچنانکه اخیرا با بازی در نمایش «اسم» نیز روی صحنه بوده است.
ایسنا به بهانه این فعالیتها، گفتوگویی با این بازیگر دارد که در ادامه میخوانیم:نسخه کامل را ندیدهاممعجونی در ابتدای این گفتوگو درباره تفاوت نسخه نمایش داده شده فیلم «پاداش...» که نسبت به نسخه اصلی آن تغییراتی دارد به ایسنا گفت: واقعیت این است که اصلا نسخه کامل فیلم ندیدهام. بخشهایی از فیلم را در برنامهای دیدهام اما به دلیل درگیری زیادم در تئاتر که به طور همزمان در کار حضور دارم، نتوانستم فیلم را به طور کامل ببینم.
بازیگر نمایشهای«ایوانف» و «سالگشتگی» در پاسخ به این پرسش که آیا این موضوع به دلیل نارضایتی احتمالیاش از نسخه فعلی فیلم نیست، توضیح داد: فیلم هنوز روی پرده است و بالاخره کارم در تئاتر به زودی تمام میشود و میتوانم در فرصت مناسب و با آرامش فیلم را ببینیم.
تغییر قاعدهها و جا ماندن بعضیهامعجونی درباره انتظار شش ساله فیلم «پاداش...» برای اکران عمومی و تاثیر این تاخیر بر روند کاریاش در سینما گفت: همه چیز مانند یک بازی است، ما خودمان یک بازی درست میکنیم و برای آن قواعدی میگذاریم. وقتی با این قاعدهها بازی میکنیم، ممکن است یک نفر متوقف شود و از ما دور بیفتد و وقتی ما قاعدهها را تغییر میدهیم، جا میماند. وقفه افتادن در یک اثر، مشابه چنین وضعیتی است.
چه چیزی باید سانسور میشد؟!او ادامه داد: وقتی قواعدی بازی، مناسبات سینمایی، کیفیت و همه چیز را تغییر دادهایم، شاید اکران این فیلم در زمان خودش میتوانست معقول باشد اما ما هفت سال تجربه سینمایی ایران را با همه تغییرات دچار وقفه کردهایم بهویژه در سه چهار سال اخیر که تجربیات دیگری به دست آمده، ژانرهای عجیب در حال تجربه است، اساسا پس از مدتی این نوع نگاه کردن به قصه و قاعدههای بازی ما عوض شده اما این فیلم جا مانده است، این شرایط میتواند بزرگترین آسیب برای فیلم باشد.
معجونی با ابراز شگفتی از ممیزیهای اعمال شده بر این فیلم، افزود: حقیقتا نمیدانم چرا بحث سانسور پیش آمد، چه چیزی باید سانسور میشد؟! فیلم چیزی نداشت جز اینکه فیلم در دورهای با سلیقه یک نفر هماهنگ نبود.
تاثیر عجیبی نمیگذاشتبازیگر فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» در پاسخ به این پرسش که اگر فیلم «پاداش...» در همان زمان اکران میشد، در روند کاری او تاثیراتی میگذاشت، توضیح داد: بازار کار را برای من فراهم میکرد اما تاثیر عجیبی نمیگذاشت و همین روال را ادامه میدادم چون اساس کار من چیز دیگری است و انرژیام را جای دیگری میگذارم. قرار هم نیست خود را نشان دهم. در تئاتر خود را نشان میدهم و اگر کسی بخواهد مرا برای کارش انتخاب کند، براساس تئاترم خواهد بود. اصلا تفاوت کیفیت کاری من در تئاتر با سینما کاملا متفاوت است.
بازیگر نمایش «در مصر برف نمیبارد» در پاسخ به این پرسش که در سینما چقدر آثاری ساخته میشود که بازیگران تئاتر بتوانند در آن بازی کنند، گفت: شاید ما کمی فاصله زبانی داریم چون مدیوممان کمی متفاوت است. بعضی با استفاده از یکسری شیوهها این فاصلهها را بر میدارند. مناسبات پیچیدهای که در بعضی فیلمنامهها وجود دارد، شاید خوشایند ما باشد و معمولا وقتی در چنین نقشهایی قرار میگیریم، بازدهی بهتری داریم تا فیلمنامههای ساده با اتفاقات خطی چون کار ما در تئاتر پیچیده است.
معجونی اضافه کرد: بازیگران سینما قطعا نمیتوانند در نمایشنامههای پیچیدهای که ما کار میکنیم، بازی کنند چون اصلا با این مناسبات کار نکردهاند. اما وقتی هنرمندانی با پیشینه تئاتری در سینما کار میکنند، آثارشان قدری بهتر است.
تفاوت فوتبال سالنی و زمین چمنبازیگر فیلم «قصهها» در پاسخ به این پرسش که سینما برای شما چقدر اولویت دارد، گفت: باید شرایط جدی را برای من فراهم کند اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. تفاوت بازی من در تئاتر و سینما مانند تفاوت فوتبال در زمین چمن و سالن است. یک فوتبالیست در چمن چه حسی دارد؟! نمیتوان او را به داخل سالن برد. برای ما رفتن به سینما مانند فوتبال داخل سالن است. به آن اندازه مرا درگیر نمیکند در حالیکه تئاتر بازیگرانی مثل من را خیلی بیشتر درگیر میکند.
این مدرس تئاتر با تشریح فرآیند شکلگیری یک اثر نمایشی، اضافه کرد: تئاتر دو سه ماه تمام فکر و ذکر آدم را میگیرد و نه تنها یک نفر بلکه یک گروه به آن میاندیشند، اما در سینما بیشتر یک نفر تعیین کننده است، در حالیکه در تئاتر تک تک اعضای گروه تاثیرگذار هستند.
تکلیف آن کشف چه میشود؟!معجونی افزود: در سینما برایم پیش نیامده با کارگردانی همکاری کنم که مرا درگیر کند. بیشتر دو، دو تا چهارتا داشتهاند و همه چیز را برای خودشان تعیین شده میدانند در حالیکه من اصلا چنین ذهنیتی ندارم و مدام درگیرم که تکلیف آن کشف که در پروسه خلق یک اثر شکل میگیرد، چه میشود؟! اما در سینما بدون اینکه از چیزی خبر داشته باشی، باید بروی و در یک کادر مشخصی بازی کنی. گاهی فقط مودی از فیلم را میبینیم و بقیه چیزها را نمیبینیم.
وی خاطرنشان کرد: بازیگر تئاتر در تمام پروسه تمرین و شکلگیری کار حضور دارد و این چنین نیست که پروسه تمرین جداگانهای داشته باشد، حتی اگر فقط در یک صحنه بازی داشته باشد از اول تا آخر تمرینها حضور دارد. از سوی دیگر امروزه حتی گاهی در تئاتر بازیهایی بسیار واقع گرایانه داریم حتی بیشتر از سینما که همیشه ادعا میکند تئاتر اغراق و تصنع دارد، الان در تئاتر کارهایی میشود که به مراتب خیلی ظریفتر از کارهایی است که در سینما انجام میشود.
این کارگردان تئاتر ادامه داد: بازیگران سینما فقط بازیگر سینما نیستند چون در سینما یکسری چهره داریم اما بیشتر بازیگران اصلی سینما سابقه تئاتر داشتهاند. بازیگری نداریم که از آغاز با سینما شکل گرفته باشد بلکه چهرههایی هستند که بسیار آزمون و خطا کردهاند تا حساب دستشان آمده که چگونه باید باشند.
مرگ بر انگلیس!سرپرست گروه تئاتر «لیو» که به تازگی نمایش «ستوان انیشمور» نوشته مارتین مک دونا را اجرا کرده است، درباره انتخاب این متن و اینکه در یکی دو سال اخیر چند نمایشنامه از این نویسنده در ایران اجرا شده است، گفت: هر نویسندهای که امروزه معرفی شود، آثار او را به عنوان یک صدای تازه میخوانیم چون چارهای نداریم. البته گاهی شرایطی ایجاد میشود که ناگهان سراغ یک کار کلاسیک میرویم و حس میکنیم که مثلا نمایشنامه «ریچارد دوم » شکسپیر امروز جواب میدهد.
معجونی ادامه داد: به هر حال ذهنیتی داریم که ممکن است در آثار بعضی از نویسندگان جدید آن را بیابیم، خیلی نویسندهها در دورهای باب شدند اما مثلا مرا جذب نکردند. برعکس بعضی دیگر حالا و هوایی را دارند که حس میکنیم به ما نزدیک است، مک دونا این حال وهوا را دارد.
این هنرمند تئاتر با اشاره نزدیکی متن «ستوان انیشمور» با شرایط فعلی ما افزود: آثار مک دونا هم به لحاظ فرهنگی و هم مدل داستانهایش خیلی شبیه ماست. شاید یک رویا یا خاطره تاریخی مشترک داریم چون هر دوی ما «مرگ برانگلیس» داریم! شرایط آدمهای این متن بسیار به ما نزدیک است و وقتی این شباهت وجود دارد، طبعا کارمان کمی راحتتر میشود چون پروسه در اماتورژی خیلی پیچیده نخواهد بود و نیازمند تلاش مضاعفی نیست.
معجونی در پاسخ به این پرسش که در انتخاب این متن، شرایط منطقه ما چقدر برایش در اولویت بوده است؟ توضیح داد: همیشه میگویم ممکن است درباره موقعیت صحبت کنیم یا درباره انسان. بعضی به کلیت انسان میپردازند که شامل همه ما میشود اما من به خود میگویم تئاتر متعلق به امروز است یعنی آنچه کار میکنیم، باید با شرایط حال هماهنگ باشد. ما اثر را برای آینده تولید نمیکنیم شاید این اثر روزی جا بیفتد اما حداقلش این است که در متن حتما باید ریسمانهایی برای ارتباط وجود داشته باشد.
موج سواری را دوست ندارمکارگردان نمایشهای «باغ آلبالو» و «به خاطر یک مشت روبل» افزود: خیلی خود را هنرمندی با دغدغه اجتماعی یا انتقادی، نمیدانم و معتقدم بعضی کسانی که اسمشان به عنوان هنرمند اجتماعی مطرح میشود، بیخود سوار موجی بیهوده میشوند که در آن شرایط وجود داشته است، اما من اعتقادی ندارم که سوار آن موج شوم.
او معتقد است: اثری که تحت تاثیر موج باشد، بعد از فروکش کردن آن موج، همه چیزش را از دست میدهد. نویسندگان موفق درگیر آن شرایط و درگیر احساسات لحظهای خود نمیشوند.
معجونی در پاسخ به این سخن که برخی از تماشاگران معتقدند او این نمایشنامه را بیش از حد از آن خود کرده است، تصریح کرد: چارهای نیست. وظیفه کارگردان همین است. سبک من نیست، کارگردان باید متن را از آن خود کند. با این حال زیاد متن را تغییر ندادهام فقط یکسری ارجاعات را که کاملا متعلق به خودشان است و برای ما قابل فهم نیست، حذف کردم.
بازیگر نمایش«اسم» اضافه کرد: از سوی دیگر برخی نکات را هم تغییر دادم هرچند در ترجمه عین متن آمده بود، اما برای ما قابل فهم نبود و آنها را به عناصری آشنا برای خودمان تبدیل کردم. مطمئنم این نمایشنامه اگر در خود ایرلند اجرا شود، پر از نکات ریزی است که از جانب ما فهمیده نمیشود چون مک دونا با شرایط خودشان، آدمهای زمان خودشان، سنت ادبیات نمایشی آن جا و ... شوخی میکند.
بازیگریام یک سوءتفاهم استحسن معجونی که با وجود بازیهای موفقش بیشتر خود را کارگردان میداند در بخش دیگری از این گفتوگو به ایسنا گفت: بازیگر بودن من در تئاتر و سینما یک سوءتفاهم است و اصلا آن را دوست ندارم. تازه دارم متوجه میشوم که حتی باید تدریس را هم کنار بگذارم. لذتی که شبانه روز مدام در کارگردانی درگیر میکند، اصلا قابل مقایسه با بازی و تدریس نیست. بازیگری به نظر من یک ستم است، فقط کارهایی انجام میدهم و وقتی خودم کار خود را میبینم، آن را دوست ندارم.
او در پاسخ به این پرسش که عدهای معتقدند شما در بازیگری نسبت به کارگردانی موفقتر هستید با خنده گفت: اشتباه میکنند! من که خودم را بهتر از آنها میشناسم! من کار خودم را در تصویر میبینم وقتی تصویر خود را میبینم متوجه میشوم هنوز خیلی کم دارم اما میدانم چقدر میتوانم به بازیگران دیگر کمک کنم تا به تصویر ایده آلی که از بازیگری در ذهن دارم برسند اما بعید میدانم خودم به آنجا برسم.
بعضی بازیها گل درشت استاین هنرمند در پاسخ به این سخن که بعد از بازیاش مجموعه «شمعدونی» موجی از طرفداران را پیدا کرده است، گفت: من اصلا کاری نکردهام! در رشته ما مخاطبان تصمیم گیرنده نهایی نیستند بلکه ما آنان را هدایت میکنیم. میتوانیم در بازیگری کاری کنیم که مخاطب هم متوجه شود فلان جنس بازیگری واقعا گل درشت است! الان باید این جنس بازیگری را دور بریزند چون خیلی تاریخ مصرف آن گذشته اما همچنان سلیقه مخاطب آن را میپسندد در حالیکه من اصلا نمیپسندم.
بازیهایم بیشتر بازیگوشی بودهبازیگر نمایش«آسمان روزهای برفی» اضافه کرد: به همین دلیل میگویم دنیای خودم را در تئاتر راحتتر میتوانم پیدا کنم. در تئاتر میتوانم آن دنیای یکدست و ایدهآل بازیگری را بسازم اما به نگاه کارگردانی که با من کار میکند، اطمینان ندارم. به همین دلیل هر وقت کارهایم را میبینم، ناراضیام. بازیهایم بیشتر بازیگوشی بوده، اما مرا راضی نمیکند. ایدهآل من برای بازیگری هنوز شکل نگرفته است، اما میدانم در جایگاه کارگردان میتوانم به دیگران کمک کنم که به جایی برسند که همه آن را اتفاقی تازه بدانند.
هیچ کارگردانی به من گیر نمیدهد!معجونی در پاسخ به این پرسش که آیا نمیتوانید در بازی خودتان چنین کنید؟ توضیح داد: خودم معنای آن اتفاق را بازی میکنم، اما حتما باید ذهنیتی از بیرون آدم را ببیند. درست است خود من در این سالها به دلیل آنچه در ذهن دارم، تغییر کردهام . کسانی که مرا میشناسند میدانند بازیگری من از یک تئاتر فیزیکال شروع شده و به این جا کشیده شده است و میدانم الان چه میخواهم اما میدانید مشکل از چیست، هیچ کارگردانی به من گیر نمیدهد! همه راضی هستند و این برای من خطرناک است. به همین دلیل هیچوقت کارم را قبول ندارم ، شاید ایده آن کارگردان جلو برود، اما توقع من از خودم بیشتر است اما خود من مدام به بازیگرانم گیر میدهم و پدرشان را در میآورم چون هنوز جای کار دارند.
هنوز از سینما جواب نگرفتهاماو در پاسخ به این سخن طنز که با این حساب باید دوباره با دکتر رفیعی کار کنید!، گفت: آن دوره را گذراندهام. اوایل خیلی گیر میداد اما بعد ما را آزاد میگذاشت چون همه هندسه صحنه را شناخته بودیم و خوب میدانستیم چه کنیم، حرکت چیست، ژست چیست و ... روزهای آخر مثل بازیکنان آزادی بودیم که هر جا میتوانستیم بازی کنیم.
حسن معجونی در پایان درباره اینکه آیا دوست دارد کارگردانی سینما را هم تجربه کند، به ایسنا گفت: قطعا بازیهایی را که الان در سینما میبینیم، خیلی دوست ندارم. آنها زبانی را رشد دادهاند که هنوز برای من جا نیفتاده است و از آن خوشم نمیآید. بعضی بازیهای خوب را میبینم اما چون در این مدیوم بازی نمیکنم و با این قاعدهها سروکار ندارم، ارتباطم کم است اما نفرت و دگمانیسم نیست، ارتباطم بنیادین است و هنوز از سینما جواب نگرفتهام و آن را دوست ندارم.