یادداشت دریافتی- سیدمحمدصادق محمدی وفایی؛ به مجموعه ی صفات روحی و باطنی انسان اخلاق گفته می شود و به گفته بعضى از دانشمندان، گاه به بعضى از اعمال و رفتارى كه از خلقيات درونى انسان ناشى مى شود، نيز اخلاق گفته مى شود.
از منظر قرآن کریم تهذیب نفس و مسائل اخلاقی یک مساله زیر بنایی به حساب می آید و بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است.
در حديث معروفى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آمده است: «اِنَّما بُعِثْتُ لاِتَمِّمَ مَكارِمَ الاْخْلاقِ; من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام.»
اميرمؤمنان على (عليه السلام(نیز فرموده اند: «اگر ما اميد و ايمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمى داشتيم، شايسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برويم، چرا كه آنها راهنماى نجات و پيروزى و موفّقيّت هستند.»
با این که اخلاق این همه ارزشمند است، بد اخلاقی در جامعه ی اسلامی فراوان است و حتی گاهی برخی از مجلسیان بداخلاقی را تولید می کنند و بوی بداخلاقی و عصبانیت و تعصب آنها جامعه ی متدینین را رنج می دهد!
خائن خواندن دکتر ظریف، تشنج آفرینی در مجلس و... فقط نمونه های است برای برخی از بداخلاقی ها.
علاوه بر این دیروز رئیس مجلس در پاسخ به این اظهار نظر که گفته اند "سگ مشایی و احمدی نژاد بر لاریجانی شرف دارد" افزود: «من که اشهد خود را گفته ام چطور می شود سگ بر مسلمانی شرف داشته باشد این روش اظهارنظرها درست نیست!»
اگرالگوی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران امام علی (ع) است چرا این همه بد اخلاقی و سوء ظن و تهمت وجود دارد؟!
اگر این بداخلاقی های دامنه دار در اخلاق شهروندان اثر می گذارد و الناس علی دین ملوکهم حقیقت دارد چرا نسخه ای برای درمان کردن بداخلاقی برخی از نمایندگان نوشته نمی شود؟!
مقام معظم رهبری فرمودند: «در یکی از تاریخها خواندم زمانی که ولیدبنعبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلی اهل جمعکردن ثروت و جواهرات و اشیاء قیمتی بود، مردم کوچه و بازار وقتی به همدیگر میرسیدند، مکالماتشان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟ آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ یعنی مردم همهاش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیاء زینتی و امثال اینها حرف میزدند. بعد از ولید، سلیمانبنعبدالملک خلیفه شد. او اهل ساختمانسازی بود و به کاخسازی و ساختمانسازی خیلی عشق میورزید.
این مورخ میگوید مردم حتّی وقتی برای نماز به مسجد میآمدند، یکی میگفت: آقا! شما کار ساختمانیِ منزلتان را تمام کردید؟ دیگری میگفت: آقا! شما فلان خانه یا زمین را خریدید؟ دیگری میگفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه کردید؟ حرفهایشان همه از این قبیل بود.
بعد از این دو نفر، عمربنعبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ میگوید مردمِ کوچه و بازار وقتی به هم میرسیدند، یکی میگفت: آقا! راستی شما دیروز دعای ماه رجب را خواندید؟ دیگری میگفت: آن دو رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهری در رفتار مردم دارد.»