(تصاویر) قوی‌ترین مرد در عصر ناصرالدین‌شاه

یا خدا ..ماشا... پهلوان زنده باشی و سربلند

دمش گرم

اون زمان آقای عامل نداشتند آیا ؟!
زنده باشی دلاور، خداقوت پهلوان !

احسنت به ناصرالدین شاه و ننگ بر رضاه شاه و محمدشاه......دریغ از ساخت یک ورزشگاه تو سط شاه ملعون.....امریکا ننگ بر تو

فرارو ، درود با این عکس های تاریخی و جذاب . موفق باشید

عجب قیافه مخوفی داشته...شبیه زورگیرای الانه...

خدا قوت دلاور ! خسته نباشی پهلوان !

چرا همه کچلن؟؟؟

تو اين عكسا كه بيشتر مردم عصا دستشونه؟ اون موقع ظاهرا پادرد مد بوده

دقت کنید به سر پهلوان در عکس اول
بخصوص قسمت چپ تصویر
ظاهرا با یک روتوش بد ، سر ناقص شده است

اين يارو كه تو عكس اول هستش همش مو و پشم كه پس كو عضله

اگر قویترین مرد بوده پس چرا عصا در دست دارد؟

بابا این عکس سایلی لنگان( عصا را ببینین)...بیش نیست که جنب دیوار مسجد سپهسالار ( مدرسه مطهری) گرفته شده

موهای سر خود را می زدند تا در هنگام مس سر آب به پوست سر برسد.

اون فیل چی میگه اون وسط خخخخخ

چرا اینطوریه؟؟

لازم است ذکر کنم بهلوان عبادالله اوغانی از شهر سراب دو بار ایشون رو به زمین زدن که ناصرالدین شاه منقلب شد و گفت قبول نیست از نو و دوباره عبادالله سرابی ایشون رو زمین زد و به ناصرالدین شاه گفت قربان شد یا نشد باور نداری سرچ کنید

روحش شاد. روزگار مردی و مردانگی بود که گذشت و دیگر نمی آید.

چه ریش "معروفی" داره

با سلام.فورم پاهاش جوریی که انگار به فلج اطفال خفیف مبتلا شده بوده که در آن زمان بیماری نا شناخته ای بوده

شبیه رضازاده است فکر کنم خودشه

شبیه منه!!

خدا کنه شب به خوابمون نیاد!

این هیولاست یا پهلوان؟!

مثل اینکه تاریخ رو دارن تحریف میکنن. وفتی که پهلوان یزدی در اوج دوران خودش بود توی مسابقات کشتی پهلوانی جلو چشم ناصرالدین شاه توسط پهلوان حسین گلزار کمانشاهی پشتش به خاک مالیده میشه. لطفا امانت دار باشید.توی کتاب پهلوانان ذکر شده

خدا رحمتش کنه که یل زمانه خودش بوده.

فرارو جان ایشون در مسابقه کشتی با پهلوان حسین گلزار مغلوب میشن

عجب ریشی داره!

کچل بودن نشانه مردانگی و مرد بودن است.ساموراییها هم موهای خودشان را میتراشیدند چون گیس برای زن است.

و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده بجا می مانند...!!!

فرم قوزک پاهاش نشود میده از بیماری فلج اطفال رنج میبرده و دلیل پا دردش احتمالا همین

عجب چیزی داره

بخشی ازسرگذشت پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی

حسین تصمیم گرفته بود که درمراسم سلام نوروزی، در سا ل 1251 ( ه— ش) برابربا1291 ( ه— ق) در میدان ارک تهران و در حضور ناصرالد ین شاه، با پهلوان پایتخت کشتی بگیرد . به همین منظور مقدمات سفر به تهران را مهیا نمود و به اتفا ق چند تن از پیش کسوتان و پهلوانان کرمانشاهی، راهی تهران شد .
در میدان ارک تهران غلغله ای بر پا بود مقامات لشکری ،کشوری ودرباری هرکدام جای ویژه خود را داشتند .محلی هم برای مردم عادی در نظر گرفته بودند که توسط ماموران و فراشا ن،احاطه شده بود . شاه نیزدر جا یگاه مخصوص خود، ناظر کشتی آن دو دلاور بود. پهلوان حسین بایال و کوپال رستم گونه اش در حا لی که یک تنکه میخچه سنگین به پا داشت، دربرابرپهلوان یزدی بزرگ، که چون اسفندیار خوش قد وبا لا، بایکصد و هشتاد کیلو وزن، لرزه بر اندام بسیاری از مدعیان پهلوانی میانداخت، ایستاده بود .
کشتی با فرمان شاه آغاز شد . دو پهلوان، پنجه در پنجه همدیگر افکندند. به سان دو کوه از پولاد، درگیر شدند. شور و هلهله ای عجیب میدان ارک را در بر گرفته بود. حسین در تلاش بود تا با فن لنگ کردی، حریف را از جا بکند، اما پهلوان یزدی توانست با اتکا به وزن بالائی که داشت، خود را از دام حسین نجات دهد. این دو حریف قدر، در نبرد با یکدگر از هیچ کوششی فرو گذارنمیکردند. تشویق تماشاچیان اکثرا به نفع یزدی و برعلیه حسین بود. کشتی آندو، زمان زیادی بدرازا کشید . شاه درحالتی سخت عصبانی و نگران، سبیلهای خود را به دندان می گزید و زیر لب می غرید:
پدر سوخته ! عجب پرزور است این کرده !
سرانجام چون کشتی نزدیک به چهار ساعت به طول انجامیدو پشت هیچ کدام بخاک نرسید، داوران مسابقه، کشتی را متوقف وپهلوان یزدی را برنده اعلام کردند .پهلوان حسین و یارانش اسبها را زین کرده و راهی کرمانشاه شدند. هر چند پهلوان حسین موفق به گرفتن بازوبند پهلوانی نشده بود، اما مردم کرمانشاه از او وهمراهانش استقبال شایانی کردند. پیش پای آنان گاو وگوسفند قربانی کردند. حسین برای بازگشت دوباره به تهران و بدست آوردن بازوبند پهلوانی که آرزوی گلزار بانو بود، و به او قول اش را داده بود، شروع به تمرین و قوی کردن پاهایش کرد، تا بتواند حریف 180 کیلوئی خود را از جا بکند. "

چقر بد بدن که میگن این بوده.

آدم برای گذشته اش در ایران تاسف می خورد

خدایش رحمت کناد.