مقاله دریافتی- امین روغنی؛ اکنون که مردم ایران درآستانه سالگرد دولت اعتدال در تاریخ پرفراز و نشیب ایران هستند وقت آن است تا به دور از حمایت ها و مخالفت های صورت گرفته با آن، با نگاهی عمیق تر و علمی تر به ترسیم مختصات دولت اعتدال از باب سلبی و ایجابی آن پردازد و پس از روشن ساختن نسبت جریان موسوم به اعتدال با تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران و بر شمردن علل حدوثی آن، به امتیازات و برگ های برنده این جریان که به نظر عده ای از عالمان علم سیاست ، این دولت را مستعد پیشبرد توسعه در کشورمی کند نیز پرداخته شود.
نگارنده بر آن است که فارغ از ادعاهای سطحی و غیر علمی در راستای گفتمان سازی از اعتدال، خرداد 92 برگی نوین در ادامه تاریخ اصلاح طلبی ایران به معنای عام آن است و از آن جهت نیازمند خوانشی عمیق می باشد.
از عناصر گمشده فرهنگ این کشور «ندیدن واقعیت» از اولویت برخوردار است واقعیتی که بعد از پیشرفت های شگرف تمدن اسلامی ، به دلیل توجه غرب به آن ، به ظهور و گسترش «علم» انجامید ، علمی که ادعای کشف قواعد علی جهان را داشت و از حوزه طبیعیات به حوزه علوم اجتماعی نیز کشیده شد و امروزه درجهان در جامعه شناسی و مدیریت و علم سیاست نیز صاحت ادعا شد و در این مقاله سعی می شود در حوزه علم سیاست حول دال مرکزی «اعتدال» بررسی ای صورت گیرد.
اگر از اعتدال به مثابه فلسفه سیاسی در نظریات ارسطو و سپس اعتدال مطرح شده به معنای « میانه دو صفت» درآثار قدمای اصول اخلاق گذر کرد می توان نگاهی واقعی تر به تاریخ اعتدال داشت زیرا که ریشه فلسفه سیاسی اعتدال جدا از اصلاحات نبوده و در این مقاله حوزه چارچوبی بحث علم سیاست است.
علم سیاست در تمام تعاریف کلاسیک و مدرن آن واجد مرکز ثقلی به نام قدرت است که امروزه تلاش بسیاری صورت گرفته تا از خشن ترین چهره آن تا چهره گفتمانی آن تعریفی عینی و نه انتزاعی عنوان شود .
امروزه برخلاف نگاه رایج در فرهنگ تربیتی ما صرف قدرت واجد ارزشی منفی از نگاه اخلاقی نیست بلکه استفاده از آن است که آن فعل و تاثیر را واجد صفت خوب یا بد می کند و تاثیر در جهان بدون داشتن قدرت امکان پذیر نیست و در این مقاله به پیروی از پارادایم های رایج این علم به طور اجمالی نسبت جریان اعتدال با قدرت و نظام سیاسی ایران ترسیم و بررسی می شود.
ابتدا به عناصر موجود در جغرافیای علم سیاست برای تحلیل هر نظامی اشاره می شود که به طور خلاصه هر نظام سیاسی برای بقا و ادامه حیات و اداره امور خود دارای سه چهره یا پایه یا به قولی سه وجه است شامل
یک: وجه اجبار نظام سیاسی (اجبار ساختاری و...همچون ارتش و پلیس و زندان)
دو: وجه کارایی نظام سیاسی (اقتصاد، خدمات اجتماعی، آموزش ، سلامت و...)
سه: وجه ایدئولوژیک و مشروعیت نظام سیاسی (شامل سه نوع سنتی، کاریزماتیک و مشروعیت دموکراتیک)
این سه پایه اجمالا ابزاری برای تحلیل نظام ها به دست می دهد تا در ادامه بتوان با آن به تحلیل تاریخ ایران چه قبل و خصوصا بعد از انقلاب پرداخت و سپس به درکی از موقعیت اعتدال در جغرافیای سیاسی ایران رسید.
تاریخ سیاسی کشور های مختلف ثابت کرده است که هیچ نظامی بدون برقراری توازنی بین این سه پایه نتوانسته به حیات و بقا یا به عنوان ابزاری جهت خدمت به منافع مردم خود از هر نوع ادامه دهد.
اگر در تاریخی یک پایه آن دچار ضعف شده است باالاجبار بار بیشتری بر پایه های دیگر آن سرریز شده است تا در گذاری تاریخی دوباره به تعادل خود باز گردد.
ایران اسلامی همان طور که در دوره ای به ناحق مورد هجوم کشوری قرار گرفت و فداکارانه از آن بحران بیرون آمد، در ادامه تاریخ خود نیز از مشکلات داخلی و خارجی مصون نبوده اما همواره استعداد و توان پاسخ به آن را با تکیه به سرمایه نیروی انسانی کیفی خود داشته و دارد.
در دنیای جدید و همینطور ایران پس از انقلاب قطعا یکی از پایه های اصلی نظام سیاسی بر «مردم» استوار بوده است که خرداد 1376 یکی از تبلور های آن بوده است و باید پذیرفت که هیچ گاه بدون داشتن این پایه که از آن به نام پایه مشروعیت (legitimacy) و یا مقبولیت مردمی در کنار دو پایه دیگر هر نظام برشمرده شد، نمی توان به اهدافی که حکومت برای آن استوار شده است دست یافت به ویژه در نظامی که مردم در نظر بنیان گذاران و رهبران آن مبدا و منبع امور هستند.
در ادامه تحلیل تاریخ بعد از هزینه هایی که در حوادث 88 ، نظام و مردم پرداختند، کشور از آن کارایی و بازده ای که به طور بالقوه می توانست از آن برخوردار نبود بعلاوه که به دلیل مدیریت هشت ساله دولت موسوم به اصولگرایان به محوریت احمدی نژاد متاسفانه پایه دوم نظام سیاسی کشور مانیز دچار بحران شد.
بحران کارایی که در دو بعد داخلی و خارجی به کشور و مردم تحمیل شد که علیرغم در آمد بی نظیر نفت که می توانست موتور توسعه و تحول کشور در عرصه اقتصاد شود به جای مدیریت درست و سرمایه گذاری های دور اندیشانه به شیوه های پوپولیستی و عوام گرایانه در مصادیقی با منافع کوتاه مدت به کشور تزریق شد و متاسفانه سرکنگبین صفرا فزود و در کنار سیاست خارجی ناهمسو با منافع مردم ، بحران کارایی را به ناحیه قرمز خود وارد کرد، جایی که مردم دیگر از تاب تحمل بار آن به دنبال راه نجاتی بودند.
مرکز اصلی این تحلیل این جاست که کشور در خرداد 92 برای نجات و بازگشت به مسیر اصلی تامین نیاز های مردم به راه حلی که حاوی دو پاسخ باشد نیاز داشت اول پاسخی که حاوی حمایت مردمی باشد و به سرمایه ای مشروعیت زا برای حل دیگر مسائل از جمله بحران بین الملی و اصلاح نگرانی های قدرت های جهان از ایران شود و دوم حاوی شیوه مدیریتی عقلانی برای حل بحران کارایی باشد که بتواند کشور را از سراشیبی سقوط اقتصادی که متاسفانه به ظهور مشکلات بی شمار اجتماعی از جمله بالا رفتن سن ازدواج و آمار جرم و جنایت و ... شده بود نجات دهد.
باید پذیرفت که پروژه اصلاحات در تاریخ ایران نیز ادعای داشتن این پاسخ را برای کشور داشته است اما بنا به دلایلی که در لایه های دیگری از تحلیل می توان عنوان کرد در خرداد 92، اعتدال توانست بهترین نماینده این رویکرد شود.
اصلاحاتی که به معنام عام از آن سخن رفت ، فارغ از افراد و احزاب و چهره های مرسوم به اصلاح طلب است بلکه منظور مفهوم و گفتمان تاریخی اصلاحات است.
جریان اصلاحات به معنای خاص آن به دلایل ضعف ها و ناتوانی خود در انتخابات 92 نمی توانست به این نیازهای کشور پاسخی قانع کننده دهد و اینجاست که به امتیازات و بحث ایجابی از صفات جریان اعتدال بر می خوریم که به محوریت چهره ای معتدل و با سابقه درخشان در عرصه مدیریت عقلانی و خصوصا با سابقه در صحنه سیاست خارجی با طرح پاسخ های اساسی و واقعی به نیاز های اصلی جامعه از جمله حل بحران هسته ای و ثبات اقتصادی توانست در بیست و چهارم خرداد 1392 سزاوار انتخاب نهایی مردم شود.
اما نباید فراموش کرد همان عللی که به حدوث بیست و چهارم خرداد ختم شد، علل ادامه حیات آن نیز می باشد و قطعا مدیران اعتدال باید بدانند که در پیشبرد کشور باید به نحوی عمل کنند که این دو بحران کشور در دوره آنها حل شود و اگر منصفانه قضاوت کرد باید گفت که در دوسالگی این دولت دیپلماسی اعتدال در کنار ثبات نسبی در اقتصاد کشور با توجه به کاهش بسیار در آمدهای نفتی کشور نمره قابل قبولی کسب می کند و البته در قضاوت نهایی نباید فراموش کرد که قرار نیست مشکلات تاریخی کشور ایران با یک دولت و کار هایی مقطعی هرچند مثبت به کلی حل شود و همچنان تاریخ کشورجدا از فرهنگ آن نیست.