یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ شاید زمانی که خارجی ها؛به تقویم ما؛ ۱۱ اردیبهشت را به عنوان روز جهانی «کارگر» بر میگزیدند، به فکرشان هم خطور نمیکرد که روزی-روزگاری این نام بخوبی اوضاع و احوال «معیشتی» کارگر ایرانی را مدلل نماید!
کلمه یازده و یا عدد ۱۱ ناخودآگاه آدمی را به یاد خط ۱۱ میاندازد و مبین این است که امروزه اوضاع و احوال مالی کارگران به گونهای است که خیلیهایشان حتی به درستی وسع سوار شدن بر وسایط نقلیه عمومی همچون اتوبوس و مترو را ندارند و بنابراین ترجیح میدهند با گز کردن پیاده کوچهها و خیابانها و پیاده روها، سر از محل کارشان در بیاورند!
البته پیاده روی کارگران، اگر نشات گرفته از «نامهربانی» و «بیمحبتی» کارفرماها نباشد، اصلا خرده گرفتنی نیست! زیرا هم موجب سلامتی و نشاط کارگران میشود و آنها را سالمتر، قبراقتر و سرحالتر به سر کارشان میفرستد و هم باعث میشود که به تعداد کارگران پیاده رو از شدت و حدت آلودگی هوا کم شود!
ضمن اینکه سبب نخواهد شد کارگرانی که دیرشان شده و مجبورند یا سریعتر پیاده روی کنند و یا از میان مردم لایی بکشند، خطرات مالی و جانی برای خودشان یا دیگر ساکنین پیاده روها فراهم آورند!
از طرف دیگر، اردیبهشت، به ویژه برای بچههای قدیم خاطراتی را زنده میکند که چندان دوست داشتنی نیست؛ خاطرات روزهای بد امتحان و خاطرات پس دادن درسهایی که یا بخوبی فرا گرفته نشده بودند و یا به شایستگی آموخته نگشته بودند!
با این حساب بیخود و بیجهت نبود که بچههای دیروز فصل امتحانات را به جای «اردیبهشت»، «اردی جهنم» میگفتند!
به این ترتیب اگر کارفرماها براستی مردانی برای تمام فصول هستند و فصل کارفرمایی همیشه فصل برداشت است و کارفرماها در این فصل مشغول درو کردن کشتههای کارگران هستند، فصل کارگری همیشه اردیبهشت است که کارگران در آن مشغول امتحان دادن هستند و مدام در تلاشند که به کارفرمایانشان اثبات نمایند که بسیار بهتر از آنی هستند که در اذهان آنها وول میخورند!
برای آنکه آنچه بیان گردید به چشم طنزی نگریسته نشود که حتی رگههایی از واقعیت در آن نیست و به تمامی تراویده ذهن بیماری است که چندان چشم دیدن کارفرماها را ندارد، بد نیست از همکاری یاد کنم که جهت انجام کارآموزی قرار بود چند صباحی میهمان ما شود اما در عمل ده سالی را در شرکت ما جا خوش کرد! جالب است که با این حال، در تمامی این ده سال نام او آنگونه که شایسته بود سر زبانها نیفتاد و خود او در «غیاب» جز «اون کارآموزه!»، مورد پیگرد و پیگیری قرار نگرفت!
در پایان روز جهانی «کارگر» را پساپس به همه کارگران عزیز تبریک گفته و «امید» دارم که به یمن «تدبیر» دولت مندان، روزی فرا برسد که در آن تمامی ایشان بخوبی از عهده پس دادن امتحاناتشان سر افراز بیرون آمده باشند!
باشد که در آن روز اوضاع و احوال «مالی» و «معیشتی» آنها دست کم از «نخور و بمیر» به «بخور و نمیر» تغییر ماهیت بدهد!