سیاوش جمادی با بیان مشخصات روشنفکر و نقش فرهنگ و ارتباط آن با جامعه معتقد است، اگر در جامعهای استثناهایی نباشند که برای آنها حقیقت مهم باشد نه مصلحت و افکار عمومی، دروغ به حقیقت تبدیل میشود.
این نویسنده و مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره انتشار کتابهایش گفت: پس از پنج سال که کتاب «انکار حضور دیگری» اجازه انتشار نداشت، این کتاب به تازگی مجوز چاپ گرفته و قرار است از سوی انتشارات ققنوس منتشر شود که امیدوارم به نمایشگاه کتاب برسد. موضوع این کتاب نقد ادبی است.
او همچنین گفت: کتاب «خوابنوشتههای آدورنو» هم که پیش از این غیرمجاز اعلام شده بود، مجوز انتشار گرفته و زیر چاپ است که حداقل از این جهت اوضاع تا حدودی بهتر شده است، چون در دوره قبل به طور کلی به کتابها مجوز نمیدادند.
جمادی همچنین در سخنانی اظهار کرد: شادی حق مردم است، ولی این هم حق ماست که آنچه را به عنوان روشنفکر و یا هرچیز دیگر درست میدانیم، بر زبان آوریم. در جامعه قدیم و جدید افرادی بودند که ملاک اظهارنظرشان صرفا حقیقت بوده است، نه مصلحت و افکار عمومی. این افراد که در گذشته فرهنگ ایرانی بسیار نادر هم بودند آنچه را درست میدانستند بدون هیچ ملاحظهای بیان میکردند. به نظرم اگر در جامعهای این استثناها نباشد و قدرت هیچ نوع سد و مانعی در مقابل خود نبیند، دروغ به حقیقت تبدیل میشود. در فرهنگ ما برای ریاست نقش بازی میکنند، در صورتی که فردی که روشنفکر، متفکر و اندیشمند است، هرگز نباید برای قدرت نقش بازی کند. من این موضوع را به خودم هم تکلیف میکنم.
او در ادامه گفت: اگر کسانی نباشند که شجاعت اندیشیدن داشته باشند و آن را بیان کنند فرهنگ تکان نمیخورد و روز به روز در خود منجمد میشود و زندگی انسانی به زندگی بیولوژیک تبدیل میشود، چون انسانیت ما به خاطر بدن ما نیست و تفاوت ما با حیوان در جایی است که به ما مجال اندیشیدن و نقد داده میشود. اگر در فرهنگ جامعهای این مجال داده نشود از درون میپوسد و برای از بین بردن آن جامعه دیگر نیازی به بیگانه نیست. فرهنگی که به روی خودش دیوار نکشد و از رویارویی با دیگر فرهنگها نترسد رشد میکند و این شهادت تاریخ است.
جمادی افزود: مساله فرهنگ از سیاست و قدرت جدا نیست و افلاطون و ارسطو که نماد اندیشه غرب هستند حرفهایشان را از خلأ نیاوردهاند. این خیال است که اینگونه تصور کنیم. اما ما در اینجا در حال زندگی با فانتزی هستیم. فرهنگ ما فرهنگ شکنجه عقلانیت است و به همین خاطر با فانتزیهایش بازی میکند، چون اساس بنیادهای فرهنگی ما نقلیات است، یعنی چیزی که اعتبارش را از تواتر گفتاری بین عوام کسب میکند؛ در صورتی که یونانیها از این مرحله گذر کردهاند اما در فرهنگ ما هنوز این مرحله طی نشده است. بنابراین اینکه لباس و سبک زندگیمان به شکل مدرن درآمده است به معنی این نیست که مدرن شدهایم، بلکه مهم این است که ذهنمان از ذهن اسطورهیی و خرافهیی عوض شده باشد و از آن عبور کرده باشیم.
او اضافه کرد: انسانی که با اراده و روی پای خودش فکر نکند انسان مدرنی نیست و به نظر من این مشکل اساسی فرهنگ ماست.