تحقیقات درباره پسری که پس از شنیدن جواب رد از دختر مورد علاقهاش در شهر دوگنبدان گچساران مرتکب جنایت شد، همچنان ادامه دارد. این جوان شامگاه یکشنبه هفته پیش روی دختر موردعلاقهاش، خواهر او و یکی از اقوام آنها آتش گشود و در همان محل جنایت به زندگی خودش پایان داد. کارآگاهان اکنون مشغول تحقیق دراینباره هستند که قاتل سلاح را چگونه تهیه کرد و آیا برای این جنایت همدستی داشت یا خیر.
شلیک به مغز "الهام"! درهمینحال یکی از همسایهها که شاهد ماجرا بود دراینباره به خبرنگار ما گفت: «حادثه ساعت ٢١:٣٠ اتفاق افتاد. همسایهها جلو در نشسته بودند و سبزی پاک میکردند. قاتل وقتی به در خانه مورد نظر مراجعه کرد، عصبانی نبود اما وقتی فهمید نمیتواند با دختر مورد علاقهاش صحبت کند، عصبانی شد و از ماشینش اسلحه درآورد و شروع به تیراندازی کرد».
این شاهد که عامل جنایت را میشناخت، گفت: «او پسر خوبی بود. وضع مالی خوبی داشت و فردی تحصیلکرده بود و ما بعید میدانستیم این کار را بکند. من شنیدهام او و الهام -یکی از مقتولان- چند سال دوست بودند، اما الهام با پسری دیگر نامزد کرده بود که سر همین با هم درگیر شده بودند». یکی از آشنایان خانواده مقتولان نیز در اینباره به خبرنگار ما گفت: «فکر میکنم این پسر چند ماه پیش الهام را در مسیر دانشگاه دیده و اولینبار از طریق یکی از دوستان خانوادگیشان به او ابراز علاقه کرده، اما الهام جواب منفی به او داده بود. ولی آن پسر باز هم بر علاقه خود پافشاری کرده بود و بهتازگی که الهام قصد داشت با پسری یاسوجی نامزد کند، این جوان او را به قتل و اسیدپاشی تهدید کرده بود».
او ادامه داد: «این پسر مرضیه را که خواهر بزرگتر الهام بود عامل مخالفت الهام میدانست به همین دلیل مرضیه را هم کشت. چون مرضیه الهام را راضی کرده بود که با آن پسر یاسوجی ازدواج کند».
روایت برادر مقتولاندرحالیکه تحقیقات پلیس پیرامون این کشتار ادامه دارد، پسر بزرگ خانواده مقتولان، به نام بهمن که پس از فوت پدرشان نقش بزرگ خانواده را برعهده دارد در گفتوگو با خبرنگار ما درباره جنایت توضیحاتی داد:
جنایت چگونه اتفاق افتاد؟ماجرا در خانه یکی از خواهرانم به نام راضیه که ازدواج کرده و فرزند هم دارد، اتفاق افتاد. قاتل میدانست شوهرخواهرم که کارمند آموزشوپرورش است تا دیروقت سر کار است، به همین دلیل آن ساعت را انتخاب کرد. او جلو در خانه راضیه رفت و گفت میخواهد با الهام صحبت کند، اما خواهر دیگرم، مرضیه که در این ماجرا کشته شد، جلوی در رفت و گفت: الهام با تو کاری ندارد؛ در این هنگام قاتل که دید نمیتواند با الهام صحبت کند یک لیوان آب خواست، مرضیه هم رفت برایش آب بیاورد.
قاتل در همین فاصله سراغ ماشین پیکانش رفت و کلاشنیکفی را که داخل ماشین بود، برداشت و وقتی مرضیه برایش آب آورد، یک گلوله به قلب او شلیک کرد و خواهرم درجا فوت شد. قاتل پس از آن داخل حیاط رفت. خواهرشوهر راضیه نیز که آنجا بود با شنیدن صدای شلیک به حیاط دوید که قاتل دو گلوله هم به او شلیک کرد که خدا را شکر او فعلا حالش خوب است، اما هنوز برای درمان در بیمارستان بهسر میبرد.
بعد قاتل به قسمت پذیرایی خانه خواهرم رفت و اسلحه را روی سر دختر خواهرم گذاشت و فریاد زد الهام بیا بیرون میخواهم با تو صحبت کنم وگرنه این بچه را میکشم. به گفته بچهها که از نزدیک شاهد این اتفاقات بودند، الهام زیر تخت خواهرزادهام مخفی شده بود، اما وقتی دید جان دختر خواهرم در خطر است از زیر تخت بیرون آمد و قاتل دو گلوله به او شلیک کرد. بعد بلافاصله اسلحه را زیر چانه خودش گذاشت و یک تیر شلیک کرد. همانطور که گفتم بچههای خواهرم همه این صحنهها را دیدهاند.
پس آن دو کودک هم از لحاظ روحی شرایط سختی دارند.تا الان درگیر مراسم عزاداری بودیم، اما با دو مشاور که برای فاتحهخوانی آمده بودند، در مورد موضوع صحبت کردهایم و گفتهاند این بچهها حتما به مشاوره درمانی احتیاج دارند و باید در روزهای آینده به آنها مراجعه کنیم.
شما قاتل را میشناختید؟خانوادههایمان همدیگر را کامل میشناسند، اما من این پسر را نمیشناختم. برادران او را میشناختم. شنیدهام طایفه تندمزاجی هستند.
آیا بعد از این ماجرا آنها را دیده یا با آنها صحبت کردهاید؟هنوز با آنها صحبت نشده است، ولی با توجه به چیزهایی که خواهرم میگوید، احتمالا خانواده قاتل در جریان این بودند که برادرشان از خواهرم خواستگاری کرده بود، اما نمیدانم از نقشه قاتل خبر داشتند یا نه، بنابراین قضاوت نمیکنم.
بعد از این اتفاق درباره قاتل اطلاعاتی بهدستآوردهاید؟میگویند وقتی آرام بود، آدم خوشاخلاقی بود، اما شنیدهام سابقه پرخاشگری داشت و وقتی عصبانی میشد نمیتوانست خودش را کنترل کند.
آیا خانواده شما در جریان ابراز علاقه قاتل به الهام بودند؟من در جریان نبودم، اما خواهرم راضیه بعد از این اتفاق گفت در جریان این ماجرا بود و میدانست الهام به او جواب منفی داده و حتی میدانست این پسر سه، چهار روز قبل از این اتفاق تهدید کرده بود که یا روی خواهرم اسید میپاشد یا او را میکشد. چون مدتی قبل الهام به پسری دیگر جواب مثبت داده و قرار بود با او نامزد کند. خواهرانم این تهدیدها را جدی نگرفته بودند.
آیا فکر میکنید اگر موضوع را به شما اطلاع داده بودند، میشد از این اتفاقات جلوگیری کرد؟فکر میکنم با ریشسفیدی و کدخدامنشی میشد از این ماجراها جلوگیری کرد یا درنهایت با کمک مراجع قانونی میشد، مانع او شد.
اگه در کشورهای دیگه وضع بهتری هست، مطمئناً آموزشهای بهتری برای زندگی کردن افرادشون دارند.
در کشور ما هم برخی کارها شروع شده که امیدوارم بجای کشمکشهای بیفایده، عملاً و بصورت کاربردی برای افزایش توانمندیهای اجتمائی و اخلاقی(حد اقل برای دانش آموزان) اقدام شایسته ای انجام شود.