فرارو- یک جامعهشناس گفت: خودکشی در میان دانشجویان و سایر افراد جامعه، متاثر از بینظمی و بیعدالتی اجتماعی است. بیهنجاری و نرسیدن به خواستههای معمول و روزمره در زندگی سبب سرخوردگی و افسردگی به خصوص در میان جوانان جامعه میشود.
مرگ مشکوک به خودکشی دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه تهران در هفته گذشته، همچنان بحثها و نظراتی را به همراه دارد. صادق زیباکلام که با این دانشجو برخورد داشته، یکی از کسانی است که به ابعاد اجتماعی موثر در مرگ دانشجو پرداخته است. گذشته از او، دانشجویان، اساتید و برخی رسانهها نیز همچنان از این اتفاق متاثرند.
دکنر حسن حسینی - استاد دانشگاه و جامعهشناس - در گفتگو با فرارو گفت: دو دیدگاه اجتماعی در رابطه با خودکشی وجود دارد؛ دیدگاه روانکاوانه و دیدگاه جامعهشناسانه. در دیدگاه جامعهشناسی همچنان پس از سالها امیل دورکیم بهترین نتایج را در رابطه با خودکشی ارائه کرده است. بهطورکلی خودکشی امری اجتماعی و تحت تاثیر عوامل محیطی و جمعی است و دلیل آن صرفا داشتن نوعی بیماری روانی نیست. بالا و پائین رفتن میزان خودکشیها در یک جامعه، نشاندهنده تاثیر وضعیت اجتماعی بر روی آن است.
دکتر حسینی درباره انواع خودکشی توضیح داد: همبستگی شدید اجتماعی و همبستگی ضعیف اجتماعی هر دو منجر به خودکشی میشوند. در همبستگی شدید، خودکشی اشکال دیگرخواهانه به خود میگیرد. در همبستگی ضعیف نیز خودکشی خودخواهانه شکل میگیرد؛ شرایطی که در آن افراد ایزوله و منزوی شدهاند. اما از این دو مورد که بگذریم، به خودکشی آنومیک یا بینظم میرسیم؛ این نوع از خودکشی در پی بیهنجاری اجتماعی پیش میآید. برای مثال ورشکستگان اقتصادی و یا سیاسی به این دلیل ممکن است دست به خودکشی بزنند.
نرسیدن به ایدهآلها و خودکشی
این استاد دانشگاه درباره دلایل خودکشی اظهار کرد: در خودکشی آنومیک افراد دیگر در وضعیت پیشین قرار ندارند و شرایط بهوجودآمده منجر میشود که دست به خودکشی بزنند. در این نوع از خودکشی افراد ایدهآلهایی دارند که جلوی آن به نحوی گرفته شدهاست. برای مثال کسانی که خودکشی عاشقانه میکنند، دنیایی ایدهآل برای خود ساخته بودهاند که به آن نرسیدند و یا کسانی که تصوری نسبت به زندگی زناشویی داشتهاند و پس از رسیدن به آن متوجه میشوند که آنچیزی نبوده که فکر میکردند.
وی گفت: یکی از عوامل دیگر در خودکشی این است که افراد یک جامعه به امکانات زندگی روزمره دست پیدا نکنند. در جامعهای که تعداد جوانان آن زیاد است، بهتبع نیاز به شغل، امکانات و... در آن شکل میگیرد که اگر این نیاز رفع نشود، سرخوردگیها و افسردگیها میتوانند منجر به خودکشی در برخی از افراد شوند. به این دلیل که تقسیم درستی میان منابع مختلف صورت نگرفته است. بهتر است در اینجا مثالی بزنیم؛ در جامعه ما به دلیل ممنوعیتهای شدید دینی، محدودیتهایی در ارتباط میان دوجنس شکل میگیرد و جوانان که نیاز به امکانات و شرایطی برای برقراری ارتباطهای میان جنسیتی دارند، هنگامی که این امکانات نباشد، سرخوردگی به سراغشان میرود.
عدالت اجتماعی کجاست؟
سیدحسن حسینی با اشاره به ضعیفبودن عدالت اجتماعی در جامعه گفت: بهطور کلی ناکامیهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه منجر به خودکشی میشوند که دلیلِ عدم برقراری عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یعنی هرفردی سرمایههای فیزیکی، اقتصادی و... را بنابر تلاش بهدست بیاورد. عدالت اجتماعی یعنی رانتخواری وجود نداشته باشد. هر عاملی که به این عدالت خدشه وارد کند، درنهایت سرخوردگی و خودکشی را منجر میشود.
وی تصریح کرد: در اینجا لازم است به دو نوع خودکشی اشاره کنیم؛ در اولی خودکشی به این معناست که فردی به صورتی ناگهانی خودش را از بین ببرد. در کنار این ما شکلی از خودکشی داریم که مرگ تدریجی است. برای مثال فردی که دچار اعتیاد میشود و به مرور به زندگیاش پایان میدهد. چنین مرگی نیز نوعی خودکشی در اثر ناکامی اجتماعی و تلاشی برای از بین بردن آن است.
این استاد دانشگاه با انتقاد از نظام دانشگاهی ایران در تحصیلات تکمیلی گفت: در حال حاضر یکی از بههمریختهترین اشکال دانشگاهی دنیا در کشور ما به وجود آمده است. در تحصیلات تکمیلی آکادمیک ما، درست از نادرست تشخیص داده نمیشود. افرادی هستند که با خرچ پول میتوانند به دانشگاه آزاد بروند و مدرک بگیرند و افراد دیگری نیز بدون خرج پول و با سختی در دانشگاههای سراسری برای کسب مدرک تحصیلات تکمیلی تلاش کنند. اما در این میان ما با ایجاد سیستمهای پولی در تحصیل روبرو هستیم؛ خیلی از افراد در دانشگاههای سراسری با خرج پول به مقالات و پایاننامههایی دست پیدا میکنند که خودشان ننوشتهاند.
این جامعهشناس با طرح مثالی در این رابطه توضیح داد: فردی را در نظر بگیرید که با سختی به دانشگاه راه پیدا کرده و خودش را به تحصیلات تکمیلی رسانده است. او در همه این سالها مجبور بوده علاوه بر تحصیل، کار کند و خرج خانوادهاش را بدهد. حال این فرد وقتی میبیند که فرد دیگری بهراحتی و صرفا با خرج پول به همان جایگاهی میرسد که او، دچار سرخوردگی میشود و از خودش میپرسد پس چه فرقی بین مدرک دکترای من و دیگری وجود دارد؟
بینظمی در نظام دانشگاهی ما
وی گفت: بنابراین نوعی بینظمی اجتماعی وجود دارد که منجر به بی عدالتی اجتماعی شده است. وقتی ورود به دانشگاه بدون فیلتر خاصی آزاد باشد، خیلی از افراد، چه کسی که با علاقه و سختی آمده و چه کسی که با پول آمده و چه کسی که برای گذران وقتش آمده، در کنار یکدیگر قرار میگیرند و منجر به بینظمی و بیعدالتی میشوند.
حسینی همچنین با اشاره به وضعیت برخی دانشجویان و با طرح مثالی گفت: مثال دیگری بزنم. چندشب پیش در کوی دانشگاه تحصن شد. دلیل این تحصن اجبار خوابگاه به برگشت دانشجویان قبل از ساعت 11 شب بود. خیلی از دانشجویان معترض میگفتند که مجبورند در کنار تحصیل کار کنند و نمیتوانند زودتر از ساعتی به خوابگاه برگردند. در چنین شرایطی است که افراد زیادی احساس تبعیض میکنند.
دکتر حسیتی تصریح کرد: مجموع عوامل تبعیضآمیز و ناهنجارانه موجود در سیستم آموزشی میتوانند به اقدام خودکشی منتهی شوند، کما اینکه بارها شاهدش بودهایم.
این جامعهشناس با توصیف وضعیت مراکز مشاوره در دانشگاهها گفت: در اینجا خوب است اشارهای به مراکز مشاوره در دانشگاهها داشته باشیم؛ نهایتِ کمک و همفکری با دانشجویان در این مراکز "حرفدرمانی" است. برای مشاوره دادن باید سایر ظرفیتها را نیز در نظر گرفت. بسیاری از دانشجویان مشکلات مالی دارند که باید با در اختیار داشتن امکانات مالی و رفاهی کمکشان کرد. نیاز ما در مشاورههای مراکز دانشگاهی به "همهجانبهدرمانی" است و نه "حرفدرمانی".
وی ادامه داد: یکی از مشکلات دیگر در سیستم آموزشی و تحصیلی ما، گسترش بیرویه افراد در تحصیلات تکمیلی است، درحالی که به نیازها، آینده و موقعیت اجتماعی آنها توجهی نمیشود، که این بیتوجهی میتواند انواع پیامدهای اجتماعی و سیاسی را داشته باشد.
عضو گروه آسیبهای انجمن جامعهشناسی ایران گفت: استقبالی که در ایران برای ورود به مقاطع بالای تحصیلی میشود در سایر کشورهای توسعهیافته که به علم بها میدهند، دیده نمیشود. دلیل این امر قابل بررسی و این است که فضاهای قابل دسترس دیگری در جامعه وجود ندارند و تحصیلات تکمیلی در ابعاد بزرگی بهانهای برای جوانان است تا بتوانند از بطالت گذر کنند. جوانانی که در این راه قدم میگذارند، پس از مدتی میبینند که با بالارفتن مدرک، موقعیتاشان تغییری نکرده و امکانات بیشتری عایدشان نشده است، درنتیجه دچار افسردگی میشوند.
دکتر حسینی در انتها گفت: ما باید به برنامهریزیهای کوتاه و بلندمدت جامعه بیشتر توجه کنیم. مشکلات ما بیش از همه به برنامهریزیها برمیگردد. باید امکانات سرزمین ملی و تحولات رخداده در آن را در برنامهریزی لحاظ کرد. مسئولان و برنامهریزان ما همواره با مسائل و پدیدههای اجتماعی به شکلی روزمره برخورد کردهاند. در حالی که این نگاه باید نگاهی پیشبینانه و آیندهنگرانه باشد.
يك ليسانسيه داراي شغل و پولدار خيلي بهتر از يك دكتراي بيكار و بي پول است!
و اين چنين شد كه بنده بجاي ادامه تحصيل در مقطع فوق ليسانس به استخدام دولت درآمدم و دوستان بنده كه به ادامه تحصيل مشغول شدند و الان با مدرك دكتري براي يك شغل با نصف حقوق من التماس ميكنند.
افراد بايد شرايط- موقعيتها و تغييرات را به درستي تشخيص بدند كه اين برميگرده به هوش هيجاني آدمها.