بحث ایجاد حزب فراگیر در جریان اصلاحات، از آن دست موضوعاتی است که اغلب فعالان اصلاحطلب اگرچه برای رسیدن به آن مفهوم علاقه دارند، اما شرایط را برای تحقق چنین هدفی آماده نمیبینند. از جمله این افراد «محمد سلامتی»، فعال باسابقه اصلاحطلب است. با او در خانهاش در اینباره به گفتوگو نشستم. سلامتی، بدبینی به تحزب و کار حزبی در ایران را یکی از مهمترین موانع تشکیل حزب فراگیر، چه در میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان میداند. به اعتقاد او در این میان فعالیت در قالب جبهه بهترین گزینه است. اگرچه این جبهه در جریان اصلاحات به نام شورای هماهنگی جبهه اصلاحات وجود داشته و اکنون با رویکارآمدن دولت روحانی فعالیتهای خود را بیشتر کرده است. به باور سلامتی، شورای مشورتی آقای خاتمی زمانی تشکیل شد که جبهه بهدلیل محدودیتهایی که سال٨٨ برای فعالیت این تشکیلات به وجود آمد، دچار رکود شد.
ماحصل این گفتوگو را در پی میخوانید:
بعضی فعالان سیاسی بحث حزب فراگیر اصلاحات را مطرح کردهاند. آیا شما با این موافق هستید که میشود در جریان اصلاحات یک حزب واحد ایجاد کرد که همه سلایق را زیر چتر خود بگیرد؟
متاسفانه هنوز شرایط برای بهوجودآمدن حزب فراگیر مهیا نشده. این موضوع، هم در مورد جبهه اصلاحات و هم در مورد جبهه اصولگرایان صادق است. نه اصولگرایان میتوانند یک حزب واحد فراگیر برای خودشان درست کنند و نه اصلاحطلبان. آنهم به این دلیل است که کشور هنوز از لحاظ تشکلهای سیاسی و تحزب عقب است و شرایط مساعد، برای رشد احزاب مختلف – بهخصوص برای اصلاحطلبان- فراهم نیست. این مساله هم به طرز تفکر بخشی از مسوولان گذشته بازمیگردد که نسبت به تحزب و احزاب بیتفاوت بودند یا اینکه تفکرشان علیه احزاب بوده و بر این اساس عمل میکردند. باید زمان زیادی بگذرد تا شرایط برای ایجاد یک حزب فراگیر مساعد شود یا احزاب کوچک موجود با هم متحد شده و یک حزب فراگیر به وجود بیاید.
آنچه الان بیشتر میشود در مورد آن صحبت کرد، تشکیل جبهه است. «جبهه» متفاوت از حزب فراگیر است. جبهه میتواند از احزاب گوناگون و شخصیتهای مختلف در هر جناح به وجود بیاید، کمااینکه الان هم کمابیش، هم در جناح اصلاحطلب و هم اصولگرا چنین پدیدهای وجود دارد. در جبهه اصلاحطلب این موضوع با ظرافت خاصی توسط آقای خاتمی در حال پیگیری و انجام است. آقای خاتمی یک گروه مشاور از احزاب مختلف موجود در جبهه اصلاحات تشکیل دادهاند. اعضای این گروه ممکن است الزاما نماینده هرکدام از احزاب نباشند، اما عضو یا از مسوولان آن احزاب بهشمار میروند. همچنین شخصیتهای مختلف سیاسی و بعضا فرهنگی نیز در این مجموعه مشاوران حضور دارند. این مجموعه که البته میتوان آن را بهعنوان یک جبهه دانست، یا میتوان به آن «شبهجبهه» گفت، در انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم بهخوبی کارایی خود را نشان داد. یعنی توانست با وحدتنظر جبهه اصلاحات از یک کاندیدای خاص یعنی آقای روحانی حمایت کند و همینطور با ارتباط تنگاتنگی که با آقای عارف داشت، توانست از ایشان خواهش کند که بهنفع آقای روحانی کنار برود و این کار انجام شد. بنابراین اگر تلقی ما از جبهه، فعالیتهای اینچنینی است، بله، امکانش وجود دارد.
اما این دیگر جبهه نیست. یک جمعی است که حلقه وصل آن آقای خاتمی است. اگر یک زمانی آقای خاتمی نباشند، برای آن زمان باید چهکار کرد؟
ببینید! اصلا قبل از اینکه آقای خاتمی این کارها را انجام دهد، جبهه اصلاحات در ارتباط با ایجاد جبهه پیشقدم بود. به این معنی که سالها پیش شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به وجود آمد که در این شورا اکثریت قریب به اتفاق اعضای جبهه در آن حضور داشتند. بعدها اصولگرایان هم از ما یاد گرفتند. بعد از اینکه ما این کار را انجام دادیم، آنها آمدند ٢٧ حزب کوچک و بزرگ را تلفیق کردند و یک جبهه اصولگرایی را به وجود آوردند که البته آن زمان عنوان اصولگرایی نداشت، ولی به هر حال این کار را کردند. در حقیقت، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تا به حال بهعنوان یک جبهه کار خود را خیلی خوب انجام داده است، اما بهدلیل برخوردهایی که با آن صورت گرفت، بعد از سال٨٨ تضعیف شد. با این اتفاق، آقای خاتمی شورای مشاوران را تشکیل داد که تا حدودی جای شورای هماهنگی را پر کرد. البته شورای هماهنگی همچنان موجودیت داشته و بهتدریج، بهخصوص بعد از ریاستجمهوری آقای روحانی در حال تقویتشدن است. فعالیتهای آنها با دقت بیشتری در حال انجام است و بیشتر افرادی که در شورای هماهنگی حضور دارند، در شورای مشورتی آقای خاتمی هم هستند. در واقع میتوان گفت که وقتی شورای هماهنگی بهعنوان جبهه تضعیف شد، بلافاصله به جای آن یک «شبهجبهه» که همان «شورای مشاورین آقای خاتمی» است، تشکیل شد. حالا هر دوی اینها وجود دارند و به موازات هم کار میکنند.
ولی غلبه با شورای مشورتی است، قبول دارید؟
بله، فعلا غلبه با شورای مشورتی است، بهدلیل اینکه شورای هماهنگی تضعیف شد، اما شورای هماهنگی دارد به تدریج خودش را بازسازی میکند.
انتخابات سال٩٢ ماحصل تلاشهای آقای خاتمی بود و هرجا که ایشان وارد شدند، احزاب توانستند از اختلاف سلیقهها بگذرند و بر اشتراکات متمرکز شوند. اگر زمانی آقای خاتمی حضور نداشته باشند چه فرآیندی باید وجود داشته باشد که بتواند این اختلافات را کمرنگ کرده یا به اشتراک تبدیل کند؟
سابق براین شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، محور انتخابات (انتخابات مجلس، خبرگان، ریاستجمهوری و شورا) تلقی میشد. اما بعد از سال٨٨ تضعیف شد و حتی اجازه برگزاری کنگره نداشت. بعضی از احزاب عضو آن منحل شدند و بعضی از آنها هم که میخواستند به ادامه فعالیت بپردازند، محدود شدند. خب زمانی که این خلا ایجاد شد، جای آن را «شورای مشورتی آقای خاتمی» پر کرد. جبهه اصلاحات هیچگاه تعطیل نشد و به اشکال گوناگون فعالیت خودش را در سطح جامعه انجام میداد. مدتی شورای مشورتی کار آن را انجام داد تا اینکه در انتخابات یازدهم موفق شد. تا آن زمان گروههای داخل شورای هماهنگی نمیتوانستند فعالیت کنند و حتی نتوانست یک کنگره هم برگزار کند.
جبهه اساسنامه دارد؟
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات آییننامه دارد.
و برگزاری کنگره هم که بر آن اساس بوده؟
بله، کنگره هم برگزار کرد. طبق آییننامه کمیتههای مختلف داشت، که یکی از آنها کمیته دایمی انتخابات بود.
چرا فعالیت شورای هماهنگی بعد از سال٨٨ کمرنگ شد؟
بهدلیل فشارها، در هر حال اینها اجازه نداشتند یکسری فعالیتهایی را انجام دهند.
یعنی رسما به شما گفتند که شورای هماهنگی جبهه اصلاحات حق فعالیت ندارد؟
بعد از اینکه احزاب مشارکت سازمان منحل شدند، شورای هماهنگی هم که در نظر داشت فعالیتهایی را انجام دهد، چه در مورد انتخابات و چه درخصوص برگزاری کنگره یا جلسات درونسازمانی خود، با محدودیتهایی مواجه بود؛ اما بعد از انتخابات یازدهم این فشارها کمتر شده و شرایط بهتر و مساعدتر شده است، خب بعضی احزاب عضو شورای هماهنگی هم فعالیتشان را گسترش داده و بیشتر کار میکنند.
در قالب همان جبهه اصلاحات؟
شورا که احیا شده و کار خود را انجام میدهد، اما تکتک احزاب هم اجازه پیدا کردند خود را تقویت کنند. توانستند دفاترشان را در استانها فعال کنند، جلسات بیشتر برگزار کنند، بیانیههای بیشتر به مناسبتهای مختلف ارایه دهند و... به این شکل دارند فعالیت خود را توسعه میدهند که این جنبه مثبت کار است.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات چه زمانی به آن درجه از بلوغ میرسد که جایگزین شورای مشورتی شود؟ یا اینکه این دو تا زمانی که آقای خاتمی میخواهند در این موضوعات ایفای نقش کنند، به موازات هم حرکت خواهند کرد؟
فعالیت اینها با هم تناقضی ندارد. سیستمی هم طراحی شده که کار این دو با هم در عرصه انتخابات هماهنگ شود، اما اینکه تا چه زمانی میتواند برای جامعه ثمرات مثبت داشته باشد هنوز مشخص نیست و بستگی به فعالیت احزاب و شورای هماهنگی دارد. البته شرایط و جو سیاسی جامعه نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار است. اگر باز محدودیتها ادامه پیدا کند ممکن است مراحل رشد چنین شورایی به تاخیر بیفتد.
نظرتان درباره ایجاد حزب فراگیر در جریان اصلاحات چیست، موضوعی که بعضیها طرح کردهاند؟
باید تلاش و کمک کرد احزاب فراگیر و قدرتمند به وجود بیاید. طبیعتا باید در کشور دو یا سه حزب بیشتر فعالیت نکنند. یک حزب در جناح راست، یک حزب هم در جناح اصلاحطلب و یک حزب دیگر. اینها میتوانند فراگیر باشند، اما الان در هر دو جبهه اصلا شرایطش وجود ندارد که چنین احزابی به وجود بیایند. بهدلیل اینکه شرایط سیاسی و فرهنگی لازم فراهم نیست. باید شرایط مساعد را برای رشد احزاب فراهم کنیم تا دو، سه حزب قوی بهوجود آید، اما اگر شما بپرسید الان میشود این کار را کرد، میگویم نه. در شرایط فعلی نمیشود این کار را کرد. همانطور که آقای عارف هم زحمت کشید و با آن خلوصی که داشت میخواست (حزب فراگیر) تشکیل بدهد، اما نشد. در جناح مقابل هم هر کار کردند نشد. حزب واحد فراگیر، الان عملی نیست، ولی جبهه در هر دوجناح وجود دارد و اصلا فعالیت سیاسی در ایران فعلا و تا مدتها حالت جبههای دارد، درصورتیکه باید جنبه حزبی داشته باشد.
فکر میکنید اصلا بشود به سمت حزب رفت.
بهسمت تشکیل حزب میتوان رفت، اما درصد موفقیت آن محدود است. چون در نگاه به تحزب عقب ماندهایم. حتی افغانستان از لحاظ تحزب از ما پیشرفتهتر است. خیلی از کشورها از ما پیشرفتهتر هستند، چون سیستم تحزب و حزب را در عرصه سیاسی پذیرفتهاند. در ایران، اما به آن صورت پذیرفته نشده است.
در شرایطی که برخی احزاب بههردلیل منحل اعلام شده یا چهرههای شاخص آنها امکان فعالیت ندارند تکلیف بدنه آن چه میشود؟ اگر اینها بخواهند حزب تازهای تشکیل دهند ممکن است با بازخوردهای منفی روبهرو شوند، اگر هم نخواهند وارد فعالیت حزبی شوند، احساس میکنند یک بخشی از عمرشان هدر رفته است.
باید شرایط طوری باشد که اعضای احزابی که تعطیل میشوند بتوانند فعالیت خود را در یک ساختار و تشکیلات دیگری ادامه دهند. البته این مطلب را از این جهت میگویم که این یک وظیفه ملی و مربوط به قانوناساسی و یک وظیفه اجتماعی است. در چنین شرایطی بدنه این احزاب یا با گروههای دیگر همکاری میکنند یا اینکه گاهی ممکن است خودشان بروند دنبال یک تشکیلات جدید و مجوز بگیرند.
یعنی شما نمیتوانید اینها را سازماندهی کنید؟ و یا حضور معنوی داشته باشید.
چرا. امثال من نوعی، با توجه به تجربیاتی که داریم میتوانیم اینها را جمع کنیم و دوباره تشکیلات جدیدی راه بیندازیم، ولی گاهی ممکن است من نوعی بروم دنبال یک کار دیگر، کما اینکه الان اولویت دیگری برای من مطرح است. ولی افراد دیگری ممکن است باشند که الان انگیزه تشکیلاتی، بیشترین محور کار ایدهآلشان است.
اما وقتی حزبی تازه شکل میگیرد برخی آن را عامل اختلاف و انشقاق در جریان اصلاحات تلقی میکنند.
این مساله، اثر کوتاهمدت است، ولی در میانمدت این از بین میرود و به تدریج اشخاص و احیانا گروهها جای خودشان را باز میکنند و مستقر میشوند. خب! یعنی اگر الان شرایط مساعد و مناسبی وجود داشته باشد، ما نگران این نیستیم که اعضای این گروهها و طرفداران این گروهها همینطور بلاتکلیف باشند... .
بلاتکلیف که نیستند، کار خودشان را انجام میدهند.
بلاتکلیف به این معنی که در یک تشکیلات جدید جا نگیرند. اگر شرایط مساعد باشد، هر کدام از اینها انگیزه کافی دارند که تشکیلات جدیدی راه بیندازند.
خب الان این اتفاق رخ داده است. تشکیل حزب «ندا»... .
شما فقط ندا را میگویید. گروههای دیگر هم ممکن است به وجود بیاید.
الان موضوع قابل بحث، نداست... .
درباره ندا بالاخره یکسری افراد آمدند و خواستند کار تشکیلاتی انجام بدهند. من قبلا هم در مصاحبهای گفته بودم، هر گروهی که بخواهد تشکیلات جدیدی راه بیندازد، به لحاظ اینکه به تحزب کمک میکند، باید از آن استقبال و به آن کمک کرد. به ندا هم باید کمک کرد. اما اشتباه برخی دوستان این بود که به جای آنکه خود را اثبات کنند و در مورد خود صحبت کنند، طوری برخورد کردند که نگاهها به سمت اختلافات در درون جبهه اصلاحات متوجه شد و برخی فکر کردند در جبهه اصلاحات اختلاف ایجاد شده است. از اسمی که انتخاب کردند گرفته تا مصاحبههایی که کردند، این شایبه ایجادشد که در جبهه اصلاحات یک شکاف و دودستگی ایجاد شده و عدهای جدید میخواهند سفره خودشان را از قدیمیها جدا کنند. این کار نادرست بود. اما بعدا یک مقدار تعدیل کردند. البته هنوز موضعی شفاف ارایه نکردهاند.
فکر نمیکنید، کمکاری از جانب شخصیتهایی مثل شما بوده که سابقه کار حزبی داشتید و میتوانستید به این افراد سامان بدهید تا قبل از اینکه آنها وارد فاز دیگری شوند؟
خیر. در این مورد خاص طوری نبوده که ما در جریان باشیم اما کوتاهی کرده باشیم.
یعنی هیچ مشورت و صحبتی نشد؟
خیر.
به غیر از مجموعه ندا، آیا تقاضای دیگری در مجموعه اصلاحطلب برای ایجاد حزب وجود دارد که بخواهند از شما مشورت و کمکی بخواهند؟
خیر.
فکر میکنید که این نیروهای معطلمانده احزاب باید چه کار کنند؟
خود اعضا هستند که باید تصمیم بگیرند. برخی از آنها بهعنوان افراد فعال و سازنده تلقی میشوند که میتوانند حزب جدیدی چه در سطح ملی و چه در سطح منطقهای راه بیندازند و قاعدتا این کار را خواهند کرد. یکسری هم هستند که بههرحال منتظر هستند تشکیلاتی به وجود بیاید که بروند عضو بشوند و خودشان آنقدر کارکشته نیستند که یک تشکیلات جدید راه بیندازند. اینها یا جذب تشکیلات آینده خواهند شد یا جذب تشکیلاتی که الان موجود هست.
اعضای سازمان مجاهدین برنامهای دارد برای اینکه بخواهد فعالیت حزبی را به شکل دیگری شروع کند؟
هنوز به جمعبندی نرسیدهایم.
چون بالاخره شما دو بار سابقه انحلال دارید. بنابراین موضوع انحلال برای شما چیز غریبی نیست.
بحث جدی نشده است. بعد از تعطیلی سازمان درست است که بسیاری از دوستان از همان زمان مدام با من تماس گرفتند و نظر دادند که تشکیلات جدیدی ایجاد کنند و اعلام آمادگی کردند، اما خود من محور فعالیتم تغییر کرده.
به چه سمتی رفتید؟
مدتهاست که دنبال این بودم که کار مطالعاتی انجام دهم و الان فرصتی شده و دنبال این کار هستم. اما دوستان دیگر هم هنوز تصمیم جدیای در مورد تشکیلات جدید اتخاذ نکردهاند.
اما این خلا بههرحال وجود دارد.
بله، بهتر است دوستانی که دنبال کار تشکیلاتی هستند؛ یعنی علاقهمند به کار تشکیلاتی هستند حتما یک تشکیلات جدید ایجاد کنند.