bato-adv
کد خبر: ۲۱۶۹۰۷
در یک نشست دانشگاهی بررسی شد

نشست تحلیل جامعه‌شناختی پدیده سوگ پاشایی

نشست «تحلیل جامعه‌شناختی پدیده سوگ مرتضی پاشایی» در دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با حضور چند از استادان دانشگاه از جمله سعیدمعیدفر، هادی خانیکی، محمدامین قانعی‌ راد، ابوتراب طالبی، وحید شالچی و محمدحسین پناهی برگزار شد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۱ - ۲۳ آذر ۱۳۹۳
نشست «تحلیل جامعه‌شناختی پدیده سوگ مرتضی پاشایی» در دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با حضور چند از استادان دانشگاه از جمله سعیدمعیدفر، هادی خانیکی، محمدامین قانعی‌ راد، ابوتراب طالبی، وحید شالچی و محمدحسین پناهی برگزار شد.
 
به گزارش ایسنا، در ابتدای این نشست، دکتر محمدحسین پناهی رییس دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در سخنان کوتاهی با اشاره به درگذشت مرحوم پاشایی به عنوان یک خواننده جوان گفت: در پی این اتفاق، واکنش‌های غیرمنتظره‌ای به وجود آمد؛ در واقع واکنش‌هایی که پس از مرگ آقای پاشایی رخ داد فراتر از انتظار بود و مشارکت‌های مردمی بسیار زیادی را ایجاد کرد که این امر از نظر جامعه‌شناختی بسیار اهمیت دارد و باید علل آن بررسی شود.
 
در ادامه دکتر سعید معیدفر در سخنانی گفت: پدیده‌ پاشایی غافلگیر‌کننده و غیرمترقبه اتفاق افتاد، اما مهم‌ترین جنبه‌ آن غیرمترقبه بودنش است. متاسفانه باید بگویم ما به هر دلیلی نمی‌توانیم تحلیل درستی از روند اتفاقات موجود داشته باشیم.
 
معیدفر ادامه داد: در چنین مواقعی این سوال پیش می‌آید که چه اتفاقی افتاده که یکباره در 26 شهر کشور چنین گردهمایی‌های بزرگی برای سوگ یک هنرمند رخ می‌دهد؟ اگر بخواهیم علل رخداد آن روز خاص را بیان کنیم - نه کل مساله؛ زیرا تبیین کلی آن به بررسی‌های زیادی نیاز دارد – باید گفت شخصیت خود پاشایی به عنوان هنرمند پاپ، با ترانه‌های خاص که حامل مضمون‌های غم، تنهایی و... بوده، تاثیر زیادی در این روند داشته است.
 
وی همچنین گفت که «به نظر می‌رسد در حال حاضر تغییری در گروه‌های مرجع جامعه رخ داده است و افراد به سمت شخصیت‌های فرهنگی، هنری و ورزشی پیش می‌روند.»
 
معیدفر ضمن اشاره به اینکه «پاشایی فردی دهه شصتی است که در اوج موفقیت هنری‌اش، ناکام از دنیا می‌رود» گفت: مرحوم پاشایی در واقع کسی است که می‌تواند معرف هم‌نسل‌های خود باشد؛ زیرا دهه شصتی‌ها گروهی هستند که در زمان انقلاب و جنگ و با اوج تراکم جمعیتی به دنیا می‌آیند و در هر مرحله از زندگی خود مشکلاتی دارند.
 
وی در ادامه با بیان این مطلب که «دهه شصتی‌ها در حال حاضر در سنینی هستند که به نیازهایشان اعم از نیازهای شغلی، استقلال، اجتماعی، فرهنگی و... پاسخ گفته نشده است» افزود: در واقع دهه شصتی‌ها همیشه جمعیت منتظری هستند که امید دارند صدایشان شنیده شود اما همواره صدایشان به گوش کسی نمی‌رسد.
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: ناکامی مرتضی پاشایی در واقع مانند ناکامی دهه شصتی‌هایی است که به جای اینکه فرصت محسوب شوند همواره به عنوان تهدید دیده شده‌اند و هیچ‌گاه مجال این داده نمی‌شود که در جامعه تاثیرگذار باشند.
 
معیدفر در ارتباط با مرگ غم‌انگیز و دردآور پاشایی نیز گفت: نوع مرگ او نیز یک مرگ غم‌انگیز است؛ در واقع پاشایی یک سال با سرطان که در حال حاضر یکی از معضلات بزرگ جامعه ما به نظر می‌رسد، درگیر بوده و سرانجام از دنیا می‌رود. او در زمان بیماری‌اش نیز با وجود درد و رنج زیادی که متحمل می‌شود، همچنان تلاش می‌کند، می‌خواند و در واقع در عنفوان جوان و در نهایت ناکامی دار فانی را وداع می‌گوید.
 
معیدفر در ارتباط با تبیین «پدیده مرگ مرتضی پاشایی» به موضوع «شکاف نسلی» هم اشاره کرد و گفت: به نظر من این پدیده تا حد زیادی می‌تواند نقطه پیچ شکاف نسلی تلقی شود.
 
وی در ادامه با اشاره به اینکه «در حال حاضر شاهد حضور دو نسل متفاوت در جامعه هستیم» افزود : از یک سو با نسلی مواجهیم که برآمده از انقلاب است و همچنان صدایش بلند است که این گروه شامل ترکیبی از افراد میانسال و سالمند و تعداد محدودی از جوانان است و در مقابل نسل دیگری هستند که تعداد انبوهی از جوانان و بخشی از نیازمندان و سالمندان در آن حضور دارند.
 
وی با بیان این اعتقاد که «فاصله این دو نسل و این دو گروه هر روز بیشتر می‌شود و هر روز در سبک زندگی و عادات خود از هم فاصله می‌گیرند» اظهار کرد: همچنانکه می‌بینیم وقتی دو انرژی متفاوت در رخدادهای طبیعی به شکل وسیعی جمع می‌شوند به طوفان و رعد و برق منجر می‌شود، شاهد آن هستیم که چنین اتفاقی در جامعه ما در حال وقوع است.
 
وی ادامه داد: در حال حاضر هم‌نسل گذشته ما افراط می‌کند و هم نسل جدید در پاره‌ای از مسائل تفریط، که این امر می‌تواند جریان‌ساز حوادث غیرمترقبه باشد.
 
معیدفر هم‌چنین با اشاره به حضور این دو نسل در عزاداری‌های ایام محرم گفت: حتی تفاوت‌های این دو نسل را در عزاداری‌های تاسوعا و عاشورا می‌بینیم؛ چنانکه نسل قدیم در مساجد و حسینیه‌ها، مستقر است و نسل جدید بیشتر در خیابان‌ها و تکیه‌ها حضور دارد.
 
وی در ادامه با بیان اینکه «این شکاف نسلی بین پدران و مادران و فرزندان نیست» افزود: در واقع یک نوع همگرایی بین مادران، پدران و فرزندان وجود دارد؛ پس باید بگوییم این یک شکاف تاریخی است.
 
معیدفر همچنین گفت: حتی سبک‌ها، نمادها و نگرش‌ها در این دو نسل متفاوت است و در واقع دو سبک زندگی در دونسل متفاوت با دو گونه فهم متفاوت در حال حاضر در جامعه وجود دارد و متاسفانه ما قادر به مداخله در این امور نیستیم اما هر روز شاهد آن هستیم که انرژی در این دو بخش سهمگین‌تر می‌شود.
 
معیدفر در ادامه با تاکید بر اینکه در پدیده پاشایی به بعد سیاسی این مساله توجهی ندارد، گفت: آنچه برای ما مهم این است که این رخداد نشان‌دهنده آن است که نسلی می‌خواهد سبک زندگی، عادات، آداب، رفتارها و... خود را در حالی که گوش مسوولان بسته است به رخ بکشد و با این روند می‌توان گفت در آینده نیز شاهد اتفاقاتی از این دست خواهیم بود.
 
دکتر هادی خانیکی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هم درباره موضوع نشست از بعد ارتباطی گفت: بدنه اصلی این روایت را شبکه‌های اجتماعی شکل دادند و مرتضی پاشایی در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت که البته این موضوع منکر هنر او نیست.
 
وی در عین حال گفت که «نباید فکر کنیم شبکه‌های اجتماعی هرکس را می‌تواند را تبدیل به پاشایی کند» و افزود: مرتضی پاشایی در شبکه اجتماعی ستاره جوانی بود که در مبارزه با مرگ – مرگی که خود در حال حاضر مساله جامعه ماست - به رغم مشقت‌هایی که دارد، به کار حرفه‌ای ادامه می‌دهد و سرانجام در این مبارزه شکست می‌خورد و دار فانی را وداع می‌گوید.
 
خانیکی ضمن اشاره به «درون‌مایه‌های ترانه‌های پاشایی» نیز گفت: پارادوکس‌هایی نیز در شخصیت پاشایی وجود دارد که قابل تحلیل است.
 
وی در این باره تصریح کرد: یک خواننده‌ پاپ ظرف حدود چهار سال از یک خواننده زیرزمینی به خواننده‌ای مطرح در رسانه‌ها تبدیل شد و در مدتی کوتاه در دو بخش رسمی و غیررسمی جامعه حضور داشت.
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: نکته قابل تامل دیگر خانواده مذهبی پاشایی است؛ در حالی که می‌بینیم که پدر آن مرحوم مداح بوده و خودش نیز به گفته والدینش در آستانه رفتن به کربلا بوده ، اما با وجود این موضوعات، تمام ویژگی‌هایی که خوانندگان پاپ در دنیا دارند، حتی در ظاهر و پوشش حفظ می‌کند.
 
خانیکی ادامه داد: نکته دیگر خبرهای کوچکی است که در مدت زمان زیادی در رابطه با پاشایی در شبکه‌های اجتماعی به طور مستمر پخش می‌شود و می‌دانیم که همین خبرهای کوچک می‌توانند زمینه‌ساز اتفاق‌های بزرگی شوند.
 
وی همچنین به شبکه‌های اجتماعی به ویژه وایبر اشاره کرد و گفت: در حال حاضر در وایبر گروه‌ها بیشترین ترافیک را به خود اختصاص داده‌اند و ما نمی‌دانیم در وایبر چه می‌گذرد مگر آنکه عضو آن باشیم؛ پس این موضوع پدیده پاشایی را غیرقابل پیش‌بینی می‌کند؛ زیرا شاهد آن هستیم که در شبکه‌های اجتماعی نقش هنر و هنرمندان از ورزش و ورزشکاران پیشی گرفته است.
 
وی ادامه داد: تمامی این امور نشان‌دهنده این است که ظرفیت‌های شبکه‌های اجتماعی و کنش‌های آن می‌تواند به مسائل اجتماعی به خوبی بپردازد و ظرفیت ایجاد کند؛ در واقع می‌توان گفت شبکه‌های اجتماعی یک رسانه توسعه‌ای با توجه به گرایش‌های جامعه است.
 
خانیکی همچنین با بیان اینکه « پدیده پاشایی تنها در فضای مجازی نبود بلکه یک کنش جمعی بود که حتی قبل از مرگ او شکل گرفت» گفت: اگر بخواهیم با زبان مطالعات فرهنگی و ارتباطات این پدیده را تبیین کنیم باید گفت نسبت به کنش‌ها و واکنش‌هایی که وجود داشت، این پدیده به امری واقع تبدیل شد و شکل رسمی و غیررسمی آن به طور متحد و واقع شکل گرفتند. از نظر من به جای اینکه بگوییم این پدیده زبانی متفاوت دارد، باید گفت ما در این واقعه لهجه‌ای متفاوت می‌بینیم، نه زبانی متفاوت.
 
در ادامه این نشست دکتر محمدامین قانعی‌راد ، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران هم ضمن اشاره به اینکه ابراز احساسات مردم در سوگ هنرمندان و شخصیت‌های فرهنگی‌شان پدیده‌ای عادی بوده و در ایران و تهران حوادث بسیار بزرگی برای فوت هنرمندان در قبل و بعد از انقلاب رخ داده است، گفت: پیش از این نیز در قبل از انقلاب شاهد سه تشییع‌ جنازه از این دست بوده‌ایم که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شوند شامل تشییع‌ جنازه آیت‌الله العظمی بروجردی، مرحوم تختی و یکی از زنان هنرمند قبل از انقلاب که با بررسی این حوادث می‌بینیم مردم از مراجع گوناگون با عواطف و هیجانات پرشور خود برخی جریان‌های مشابه را ایجاد می‌کنند؛ چنانکه وقتی تاریخ را جلو می‌بریم باز هم به تشییع‌جنازه‌هایی چون مرتضی پاشایی‌ها خواهیم رسید.
 
قانعی‌ راد در ادامه با اشاره به اینکه در سوگ پاشایی مشارکت مردمی زیادی وجود داشت، گفت: درست است که مشارکت مردمی زیاد بود اما به نظر من نه پدیده بود نه غیرطبیعی، بلکه در واقع اگر بخواهیم تحت عنوان پدیده‌بودن و غیرطبیعی بودن این موضوع این امر را پیش ببریم به نتیجه نمی‌رسیم؛ به نظر من این موضوع کاملا قابل پیش‌بینی بود.
 
وی ادامه داد: ما زمانی به رخدادها القاب «غیرطبیعی، پدیده، خارق‌العاده و...» را نسبت می‌دهیم که با امری غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل درک روبه‌رو باشیم اما این موضوع این گونه نبود؛ زیرا شاهد آن بودیم که چند روز قبل از فوت آن مرحوم جلوی در بیمارستان بهمن تجمع‌های زیادی رخ داده بود.
 
قانعی‌ راد همچنین با تاکید بر اینکه گروه‌های مرجع به تازگی تغییر نکرده‌اند و تغییر این گروه‌ها در مدت زمان طولانی رخ داده است، گفت: هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که در حال حاضر در تعداد زیادی از خانه‌ها انواع فرستنده‌های داخلی و خارجی و موزیک‌ها وجود دارد و یا حتی نمی‌توان انکار کرد در حال حاضر حتی سبک زندگی سالمندی نیز تغییر کرده است.
 
وی ادامه داد: با وجود این مسائل نمی‌توانیم بگوییم در افکار نو و کهنه، در حال حاضر در جامعه تعارض وجود دارد.
 
این استاد دانشگاه همچنین گفت : اگر بخواهم این پدیده را از منظر خود تبیین کنم آن را (حیرت) می‌نامم و این به معنی غیرطبیعی و خارق‌العاده بودن نیست؛ بلکه به این معناست که جامعه ما در ارتباط با این پدیده به دو بخش کلی تقسیم شده است.
 
وی این دو بخش را اینگونه تشریح کرد: بخش اول سوال اصلی‌شان این است که مرتضی پاشایی کیست و در مقابل نیز گروهی دیگر است که برای وی در 26 شهر کشور تجمع کرده و سوگواری‌های عظیم را شکل می‌دهد.
 
قانعی راد ادامه داد: جوانان ما هیچ‌کدام از این موضوع حیرت نکردند بلکه این گروه اول است که در مواجهه با این پدیده حیرت‌زده شده‌؛ اما بخشی از جامعه ما شامل سیاستمداران، مدیران، سیاستگذاران فرهنگی، پدران و مادران، مسئولان رسانه‌ای از جمله رسانه ملی، مطبوعات، خبرگزاری‌ها و... مدیران و معلمان آموزشی، جزو دسته اول بودند.
 
وی ادامه داد: با وجود این مسائل باز هم می‌گویم که تعارض میان نسل‌ها وجود نداشته و به نظر من پدیده پاشایی «شکاف آگاهی» در جامعه را نشان می‌دهد و نه تفاوت ارزش‌ها را؛ زیرا این دو متفاوت هستند؛ در واقع این پدیده نشان‌دهنده حفره اجتماعی‌ای بود که در حال حاضر با آن درگیر هستیم.
 
در ادامه این نشست، دکتر ابوتراب طالبی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت که وجوه اجتماعی فوت پاشایی بسیار برجسته بود؛ زیرا بسیاری از افراد فوت کرده‌اند اما چنین نشست‌هایی برایشان تشکیل نشد.
 
وی ادامه داد: طبق برآوردها یک و نیم تا دو میلیون نفر طی روزهای مختلف بعد از این مراسم به خیابان‌ها آمدند.
 
طالبی همچنین با بیان اینکه « این موضوع بیش از آنکه حیرت باشد فرصت است» گغت: چرا که فردی حدود 30 ساله که کلا سه آلبوم دارد و چهار سال از عمر هنری‌اش می‌گذرد، چنین پدیده و رخداد عظیمی را در جامعه موجب می‌شود. همچنین افراد از طیف‌های گوناگون اجتماعی شامل روحانیون، افراد هنرمند مجاز و غیرمجاز و... در تجمع‌های مربوط به سوگ پاشایی حضور دارند.
 
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به اینکه در بیمارستان و بعد از فوت پاشایی شاهد شکل‌گیری شکل‌های متفاوتی از همدردی و عزاداری برای وی بودیم گفت: پس از مرگ پاشایی نوع عزاداری تغییر کرد و گویی همه می‌خواستند روزنه‌ای برای دگرگون‌شدن ایجاد کنند و به همین دلیل شاهد تشییع‌ جنازه‌ای از جنس متفاوتی از قبل بودیم؛ در واقع جمعیتی فرصت پیدا کرده‌اند تا روش زندگی خود را بروز و ظهور دهد.
 
طالبی ادامه داد: ما در پدیده پاشایی با «در آستانگی» مواجه هستیم . به نظر من جامعه‌شناسان بیش از حد فضای ساختاری به جامعه می‌دهند در حالی که در این مرحله تعارض‌های جنسیتی از بین می‌رود و تفکیک نسلی و جنسیتی نیز بی‌معنا می‌شود.
 
وی ضمن اشاره به اینکه با دکتر قانعی‌ راد موافق است که تعارض‌های ارزشی نداریم، اما به طور محسوسی در حال حاضر تفاوت در سبک زندگی افراد وجود دارد، گفت: سوگواری‌هایی که برای پاشایی برگزار شد، غافلگیری کامل بود؛ زیرا نه تنها در ایران بلکه خارج از کشور و گروه‌های اپوزیسیون نیز از این واقعه شوکه شدند.
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: این پدیده فرصت علمی خوبی برای ماست برای آنکه بتوانیم این موضوع را تحلیل کنیم و بفهمیم در حال حاضر در جامعه ما چه می‌گذرد.
 
بر اساس این گزارش دکتر شالچی نیز در سخنانی گفت: در پدیده‌های اجتماعی همواره با دو بخش توضیح‌پذیر و توضیح‌ناپذیر روبه‌رو هستیم . توضیح آنچه موجب می‌شود یک هنرمند معروف شود، چرا آلبومی می‌گیرد یا البومی نمی‌گیرد، چه بین خود هنرمندان و چه عامه مردم مهم بوده و در واقع در این مرحله با بخش توضیح‌ناپذیر روایت‌های اجتماعی روبه رو هستیم که تا حدی قابل تعریف است اما بخش قابل توجهی از آن توضیح‌ناپذیر است.
 
شالچی ضمن اشاره به اینکه اگر جهان توضیح‌پذیر و کنترل‌پذیر بود و اگر می‌توانستیم همه چیز را پیش‌بینی کنیم و توضیح دهیم دنیا مانند قفس آهنی می‌شد، گفت: باید از خود بپرسیم چرا پاشایی را ندیدیم و در پاسخ به این سوال باید با عدم تمرکزها و فقدان‌هایی که در حوزه‌های مختلف با آن روبه‌رو هستیم، مواجه شویم و بگوییم آنچه در درون جامعه ایران رخ می‌دهد، رشد فرهنگ سلبریتی است؛ پاشایی بیش از هرچیز نشان‌دهنده آن است که فرهنگ سلبریتی در جامعه ما رواج پیدا کرده و به همین دلیل با دکتر قانعی‌ راد موافقم که این پدیده خارق‌العاده نبود.
 
وی همچنین گفت: دوگانگی زیادی در جامعه ما وجود دارد که عده‌ای پاشایی را می‌شناسند و برایش سوگواری می‌کنند و عده‌ای هیچ آشنایی با او ندارند و می‌پرسند پاشایی کیست؟ چه کاره است؟ پس به اینجا می‌رسیم که در جامعه ما حفره‌ای ایجاد شده و باید این شکاف و حفره را تحلیل کرد و قابل تحلیل هم هست.
 
شالچی در پایان گفت: پدیده مرتضی پاشایی علاوه بر تراژیک‌بودن، غم‌انگیز بود.
 
در پایان این نشست دکتر پناهی در سخنانی گفت: به عنوان دانشکده علوم ارتباطات و علوم اجتماعی برآنیم که بگوییم به آنچه در محیط‌مان می‌گذرد حساس هستیم و باید به آن توجه کنیم و سعی در تبیین آن داشته باشیم؛ هرچند ممکن است به تفاهم در توصیف و تبیین یک پدیده واحد نرسیم اما دل‌مشغولی راجع به موضوعات بسیار مهم است و ما باید حرف‌ها، صداها و دیدگاه‌های مختلف را ببینیم و بشنویم و در موردشان تامل کنیم تا بتوانیم نسبت به حل آنها امیدوار باشیم.
 
در پایان این نشست نیز پرسش‌هایی به صورت کتبی و شفاهی مطرح شد که نشان‌دهنده تفاوت نگاه‌های زیاد در قبال موضوع نشست بود که استادان حاضر در جلسه به آنها پاسخ دادند.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv