مالک رضایی؛ در میان سیاستمداران پر شمار جهان، کم کسانی مانند ژنرال دوگل، وینستون چرچیل و ... بوده اند که در طول عمر سیاسی خود به تمام اهداف و منویات سیاسی خود جامه عمل پوشانده اند.
اینکه «رجب طیب اردوغان» با پشت سر گذاشتن چندین انتخابات، که به طور مستقیم و غیر مستقیم پیروزی های پی در پی ، برای وی به همراه داشته است، بتواند انتخابات ده ماه بعدی را نیز به گونه ای رهبری کند که که نتیجۀ آن ورود هفتاد درصد از همفکران او به پارلمانی باش ، که قانون اساسی ترکیه را مطابق میل وارادۀ وی تغییر دهند، از هم اکنون در هاله ای از ابهام قرار دارد. اردوغان مصرانه خواهان تغییر سیستم سیاسی ترکیه از حالت «پارلمانتریسم» به «پریزیدانسیون» یا ریاستی است. وی برای این منظور دو سوم آراء موافق نمایندگان را نیاز دارد. چیزی که هم اکنون، از آن بی بهره است.
روشن است که حزب «عدالت و توسعه»، که بنیان فکری آن با الهام از اندیشه های «نجم الدین اربکان» و به رهبری «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور فعلی و همراهی نزدیک و دوش بدوش «عبدالله گل » رئیس جمهور سابق ترکیه پایه گذاری شد، تاکنون با اتکا بر توانمندی کم نظیر اردوغان توانسته است، قله هایی را در در صحنه سیاست ترکیه فتح کند که در نگاه اول، امری کاملا غیر ممکن به نظر می رسید.
اردوغان با شخصیتی کاریزماتیک، مهارتی کم نظیر در سخنرانی، هوش سیاسی قابل تحسین و عملکردی موفق در پیشبرد اهداف اقتصادی ترکیه که با آمیزه ای از رویه های پوپولیستی و پراگماتیستی او همراه بود، توانست بعد از یازده سال پست پر چالش نخست وزیری، اولین رییس جمهوری باشد که با رای مستقیم مردم بر صندلی ریاست جمهوری آن کشور، تکیه می زند. اما این موفقیت، آخرین هدف سیاسی او محسوب نمیشود.
بدون شک، وی در مراسم تحلیف خود در ششمین روز از آخرین ماه داغ آب وهوایی و سیاسی ترکیه، تردید آمیزترین سوگند سیاسی خود را در اتخاذ مواضع بی طرفی و نیز وفاداری به آرمانهای لائیک «آتا ترک» بر زبان جاری ساخت. اردوغان اسلام گرا با نیم نگاهی به «نئوعثمانی گری» در نظر دارد با فاصله گرفتن از اندیشه های سکولاریستی « کمال پاشا» ملقب به پدر ترکیه فعلی «آتاترک»، پست ریاست جمهوری را از حالت تشریفاتی خارج و منطبق بر الگوی سیاسی فرانسه به شکل ریاستی ، اداره نماید.
او برای رسیدن به این هدف، راه های پر پیچ و خم زیادی پیش رو دارد. رییس جمهور فعلی برای این مقصود، باید نزدیک به هفتاد درصد از نمایند گان را در پارلمان بعدی با خود همراه نماید تا به تغییر قانون اساسی، مطابق فکر ونظر او رای مثبت دهند. چیزی که اکنون ودر بهترین شرایط سیاسی خود از چنین اکثریتی در پارلمان برخوردار نیست.
او برای رسیدن به این مهم، مجبور شد «عبدالله گل» یار دیرین خود را به نفع «احمد داود اوغلو» وزیر خارجۀ سابقش قربانی کند تا بار دیگر سستی هم پیمانی ها در سیاست، آشکار شود و اثبات گردد که همیشه برای موفقیت ورسیدن به مدارج بالا در قدرت ،سوابق و شایستگی کافی نیست. برخی مواقع، دست نشاندگی لازم است که «احمد داود اوغلو» به طور کامل و به وجه احسن از این ویژگی برای اردوغان برخوردار است.
اما شاید تحقق اهداف اردوغان از همانجایی آسیب ببیند که او الزاما و اجبارا، آن را نقطۀ قوت سیاسی خود دیده است. سپردن پست نخست وزیری و ریاست حزب عدالت و توسعه به احمد داود اوغلو و نادیده گرفتن عبدالله گل در آن عرصه، به این معناست،که اردوغان مایل نیست مشروعیت حاصل از کاریزمای خود را با کسی تقسیم کند. اما آنچه که احتمالا در ده ماهۀ بعدی، تناقض سیاسی اردوغان را آشکار خواهد ساخت، قرار گرفتن او در پستی است که عملا تشریفاتی است وبا مواضعی کاملا بی طرفانه باید اداره شود.
سپردن اختیارات اجرایی به کسی که مطیع و منقاد بودنش برای افکار عمومی آشکار و برای اردوغان مد نظر است به یک پارادوکس سیاسی برای اردوغان مبدل خواهد شد، که میتواند کاهش محبوبیت وی و نیز حزب عدالت و توسعه را طی ده ماهۀ بعدی در پی داشته باشد. و اتهام خود محوری و دیکتاتوری را برای اردوغان بیش از پیش تقویت نماید، چیزی که که از مدتها پیش مخالفینش او را به این طعنه نواخته اند. حالت معکوس آن نیز که قرار گرفتن عبدالله گل در پست نخست وزیری ورهبری حزب عدالت وتوسعه بود، به همان اندازه برای اردوغان آزار دهنده بود و حکم گنجیدن دو پادشاه در اقلیم سیاست ترکیه را داشت، که اردوغان به شدت از آن گریزان است.
کنار گذاشته شدن عبدالله گل با محبوبیت و توانی ولو نه در حد و اندازه اردوغان، اما به مراتب بیشتر از احمد داوود اوغلوی نا موفق عرصه سیاست خارجی ترکیه، می تواند این خطر را برای حزب حاکم «عدالت و توسعه» درپی داشته باشد که محروم از رهبری آشکار اردوغان وبی بهره از حضور موثر عبدالله گل، آرام آرام از پایگاه پنجاه درصدی مردمی خود، فاصله گیرد.
این درحالی است که اردوغان در شرایطی باید این پنجاه درصد را در ده ماه بعدی به شصت وهفت درصد ارتقا دهد که در آن مدت، عملا از پست اجرایی به دور است و هر گونه مداخله او در امور اجرایی و حزبی، امری غیر متعارف ونقض بی طرفی تلقی خواهد گردید و به بزرگنمایی اتهام خود محوری ودیکتاتوری از سوی احزاب مخالف به وی منجر خواهد شد و همچنین به طعنۀ آزاردهندۀ دست نشاندگی احمد داوود اوغلو از طرف مخالفین، بیش از پیش دامن خواهد زد. همۀ اینها میتواند سم مهلکی بر پیکرۀ حزب عدالت وتوسعه وکاندیداهای آن حزب در صحنۀ انتخابات ده ماه بعد پارلمانی باشد.
با در نظر گرفتن این عوامل ، برآیند حاصل از صحنۀ شطرنج سیاسی قدرت در ترکیه نشان میدهد، که موانع رسیدن اردوغان به اهداف خود ،بسیار بیشتر از ابزارهایی است که او برای تحقق آن ، در اختیار دارد.مگر اینکه وی نشانه های مشخصی از پاشنه های آشیل مخالفان خود را در تیررس ذهنی خود داشته باشد که امروز از نگاه تحلیل گران و آگاهان صحنه سیاست ترکیه پنهان است. درآنصورت باید او را واقعا سیاستمداری که قادر است در بزنگاههای مختلف از غیر ممکن ها، ممکن بسازد، دانست.
با تحقق چنین هدفی، «اردوغان» در ردیف سیاستمداران تاریخ ساز ترکیه قرار خواهد گرفت که صرفا قدرت سیاسی، برای وی مد نظر نیست بلکه سودای تغییر مسیر تاریخ ترکیه، برای وی از اولویت برخوردار است. درآنصورت ترکیه،کاملا با آرمانهای آتاترک وداع خواهد کرد و فصل نوینی از اندیشه های« نئو عثمانی گری» در دستور کار آن ،قرار خواهد گرفت که بیش از هر چیزی سیاست خارجی آن کشور را متحول خواهد کرد.
در چنین حالتی، رجب طیب اردوغان واقعا «پدر ترکیه جدید» لقب خواهد گرفت و گرنه ناچار خواهد بود به داشته های اندک یک پست تشریفاتی اکتفا کند و باقی مانده زمان ریاست جمهوری خود را به عنوان« فرزند عاق و سر افکندۀ آتاترک» در کاخ چایانکا به سر کند. چنین تصوری برای یک سیاستمدار جاه طلب، عملگرا و پر جنب وجوشی مانند «رجب طیب اردوغان» از هم اکنون به یک «کابوس» شباهت دارد.