مراسم نخستین سالگرد درگذشت محمد زهرایی در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.
به گزارش خبرآنلاین، عصر ۲۷ مرداد، نجف دریابندری، هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شفیعی کدکنی، صفدر تقی زاده، حسن کیائیان و... به فرهنگسرای نیاوران رفتند تا در مراسم سالگرد محمد زهرایی شرکت کنند. ناشری، که یک سال پیش چشم از جهان فرو بست و جامعه نشر و ادبیات کشور را در بهت و حیرت فرو برد.
درباره محمد زهرایی خیلیها حرف زدند. آدمهایی که با او کار کرده بودند و از او و البته وسواسهایش خاطرهها داشتند. در این مراسم پیام محمدعلی موحد، نویسنده و عبدالرحیم جعفری پیشکسوت نشر خوانده شد و مهدی فیروزان، علی میرزایی، منوچهر انور و حسن کیائیان سخنرانی کردند.
مهدی فیروزان، مدیر شهرکتاب مرکزی گفت که آدمهای زیادی هستند که میآیند و میروند اما عدهای کمی هستند که میآیند و میمانند و محمد زهرایی یکی از آنهاست. او در بخشی از تمدن ایران ماندگار شده است.
او همچنین گفت که امروز آیا میشود زهرایی را با فوت متوقف کنیم؟ و چنین پاسخ داد که: «نه، ما زهرایی را ادامه میدهیم. بیایید در مجلس زهرایی با هم عهد ببندیم که به توسعه فکر کنیم. توسعه مستلزم یادگیریست و این یادگیری با یادگیری کلاسیک متفاوت است چون به شما کیفیت زندگی میدهد نه رشد در زندگی.»
بعد از فیروزان، کلیپی از عبدالرحیم جعفری، بنیادگذار نشر امیرکبیر پخش شد که در آن درباره زهرایی و نوآوریهایش در زمینه چاپ کتاب سخن میگفت: «هرایی دوست من و آدم صاحب سلیقه، روشنفکر و مبتکری بود. کتابهای خوبی منتشر کرد. سلیقه و وسواس به خرج میداد. فروشگاه کتاب را که در نیاوران به راه انداخت، یکی از بهترینهاست. ما هم البته بیکار نشستهایم و داریم نگاه میکنیم.»
سپس نوبت به حسن کیائیان مدیر نشر چشمه رسید که پشت تریبون برود و درباره او سخن بگوید. کیائیان با ترسیم روزی که خبر فوت محمد زهرایی را به او داده بودند، سخنان خود را آغاز کرد: «یک سال از درگذشت محمد زهرایی گذشت. دوست خبرنگاری خبر را به من داده بود. صحت آن را دوست گرامی مسعود پایدار تایید کرد و چند دقیقه بعد در دفتر زهرایی امضای او را پای برگه گواهی فوت یک ناشر دیدم. ناشری که در اتاق کار خود روی آجرهای کف آن دراز کشیده بود. همان آجرهایی که یک بار از من دعوت کرد تا ساعتها درباره چگونگی انتخاب و استفاده از آن در بازسازی دفترش مطابق معمول سخن بگوید...»
او در ادامه سخنانش درباره نحوه آشناییاش با محمد زهرایی پرداخت و درباره شخصیت و سختکوشیاش گفت: «در زمان تشییع پیکر اخوان ثالث در بهشت زهرا، زهرایی بود که پیشنهاد انتشار دسته جمعی یادنامهای را برای ایشان داد که منجر به انتشار «باغ بیبرگی» با همکاری ۱۱ ناشر شد. اتفاقی که پیش از آن سابقه نداشت.»
کیائیان افزود: «زهرایی را بابت دو کار میتوان بیشتر ستود: ۱- ارتقاء سطح کتابفروشی در سطح شهر تهران و کشور. ۲- ارتقاء کیفیت فیزیک کتاب تا جایگاه یک اثر هنری.»
بعد از کیائیان این منوچهر انور نویسنده و کارگردان سینما، بود که به روی سن بیاید. منوچهر انور در کنار تمام کارهای هنریاش بیشتر با مستند «باد صبا» شناخته میشود. مستندی که نریشن آن با صدای او در خاطرهها ثبت شده است. در این مراسم نیز پیش از آن که او سخنانش را آغاز کند کلیپ کوتاهی با صدای او پخش شد. کلیپی دربرگیرنده عکسهایی از او و محمد زهرایی با شعر مشهور رودکی که توسط خود انور خوانده شده بود:
«ای آن که غمگنی و سزواری/ وندر نهان سرشک همی باری
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد/ بود آن که بود، خیره چه غم داری؟ ...
شو تا قیامت آید زاری کن/ کی رفته را به زاری باز آری؟»
بعد از پخش این کلیپ، منوچهر انور در سخنانی کوتاه درباره آخرین همکاریاش با زهرایی برای ترجمه و آمادهسازی کتاب پینوکیو اشاره کرد. او همچنین گفت: «ز آثار او؛ یکی کتاب آشپزی است که در مقدمه آن گفته میشود کتاب در اصل مال زهرایی است و اگر او نبود، کتابی میشد مثل کتابهای دیگر و به این شکل درنمیآمد و دیگری کتاب حافظ سایه که اگر زهرایی نبود، سایه نمیشد. ای کاش سایه نیز در مقدمه کتاب اشارهای به این موضوع میکرد.»
بعد از انور، علی میرزایی نویسنده و روزنامهنگار از حاضران خواست که به احترام محمد زهرایی چند دقیقهای سکوت کنند. او در سخنانش به مقایسه زهرایی با علی حاتمی پرداخت و گفت: «امروز به یاد دوست از دست رفته دیگرم «علی حاتمی» افتادم. زهرایی و حاتمی از نظر حرفهای و گذران سالهای نوجوانی بسیار به هم شباهت دارند.
میرزایی ادامه داد: هر دو دوران نوجوانی سختی را گذراندند. علی با تکهای نان جلوی سینما میایستاد و صدای فیلم را گوش میکرد. شاید دیالوگهای درخشانش حاصل همین صحنههای ندیده است. زهرایی نیز مثل پولادی که در گذر زمان آبدیده میشود و آبدیده شد. علی حاتمی آثار بزرگی آفرید. زهرایی نیز کتابهایی وارد نشر کرد که نمونهای اعلاء از هر نظر در سی چهل سال ایران اخیر به شمار میروند.
میرزایی اظهار داشت: هر دو گزیده کار بودند. علی حاتمی با داوود رشیدی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز کار میکرد. موسیقی چند فیلمش را فرهاد فخرالدینی ساخته. زهرایی هم با اشخاص بزرگی چون، محمدعلی موحد، منوچهر انور، فهیمه راستکار و از نویسندگان جدید رضا رضایی، محمد قاعد و غیره کار کرد. هردو عاشق کارشان بودند و هردو هم زود از بین ما رفتند.
وی بیان کرد: حاتمی برای گریم بهتر بهروز وثوقی در فیلم سوتهدلان به ایتالیا رفت و جستجو کرد، همانطور که محمد زهرایی برای یافتن یک شمع بار گران سفر آلمان را به جان خرید. تصویر شمعی که روی جلد کتاب حافظ سایه است.
میرزایی ادامه داد: زهرایی همسفره و همدل نویسنده و مترجم میشد. حاصل این همدلی اثری میشد که با نسخه اول بسیار تفاوت کرده بود، چراکه روح و دانش و دقت و سلیقه خود را در آن به کار میبرد. عقیده داشت، اثر باید بدون کوچکترین نقصی به بازار برود. او نمونه اعلای کمال طلبی بود. کمال طلبی در ایران، هزینههای جسمی و جانی و مالی زیادی دارد و دلیل اینکه زود از میان ما رفت، بیارتباط با این هزینههای جسمی و جانی نبود. او صنعت نشر را به هنر نشر ارتقا داد. زهرایی از انگشت شمار ناشرانی بود که خودش بارها و بارها اثر را میخواند و آن را کلمه به کلمه در حافظه داشت. کتاب را برمیداشت، به گوشهای می رفت و با قلم قرمزش مورچهوار کار را ویراستاری میکرد.
میرزایی افزود: روی سخنم با همسر و فرزندان و همکاران اوست. بدانید که این آبرو و خوشنامی با خون دل زهرایی به دست شما رسیده، آنرا دست کم نگیرید. ما ایرانیان گذشته خود را سرکوب میکنیم و آنچه را به کف آوردهایم ویران میکنیم. کلنگ ایرانی تیز است. ما حتی در تهران دیگر خانه پنجاه شصت ساله نداریم. اگر میخواهید نامش فراموش نشود یادتان باشد هر قویی اول ضعیف شد و بعد مرد. نشر کارنامه باید بماند، ببالد و اوج بگیرد.»
در نهایت نیز، ساعد مشکی، گرافیست هدیه خانواده زهرایی را به مردم ایران و جامعه نشر اعلام کرد. این هدیه فونتی بود که توسط گروه همکاران محمد زهرایی و به سرپرستی مشکی در نشر کارنامه طراحی شده و مختص این ناشر بود. اما خانواده زهرایی آن را به صنعت نشر ایران هدیه داد.
مشکی گفت: «توسط ماکان زهرایی به محمد زهرایی نزدیک شدم. یکروز که حساسیتهای بیش از حد او را دیدم گفتم چطور است یک فونت طراحی کنیم. از این پیشنهاد استقبال کرد. کاری که قرار بود شش ماهه تمام شود با حساسیتهای زهرایی و زمانی نزدیک به 2سال کشید. بعد از آن هم تغییرات زیادی صورت گرفت و در نهایت یک فونت کامل تقدیم زهرایی شد.»
مشکی ادامه داد: «وقتی راجع به نشر حرف میزدیم مثل یک کودک هیجان زده میشد. این فونتها برای اولین بار در ایران روی 10 پایه طراحی شد. من به عنوان یک گرافیک از خانواده زهرایی سپاسگزارم که این تاپ فیس را به ایرانیان و جهانیان معرفی تقدیم کردند.»