خبر آنلاین نوشت: مطالعه تحلیلی و ارزیابی دقیق وزاری خارجه ایران و ترکیه نشان می دهد اشتراکات قابل توجهی میان این دو وجود دارد
عرصه سیاست و روابط بین الملل گاهی با تکرار صحنه هایی از تاریخ همراه است. این تکرار می تواند هم در مورد کنشگران و هم درباره شرایط صادق باشد. روابط ایران و ترکیه در طول دهه های گذشته گواهی بر این ادعا است. اگر تاثیرات تحریم های بین المللی بر ایران را کنار بگذاریم متوجه می شویم که ایران اکنون در سطح منطقه ای در جایگاه برتری نسبت به ترکیه سه سال گذشته قرار دارد. وضعیتی که ترکیه خود نام "انزوای غرورآمیز" بر آن نهاده یادآور شرایطی است که ایران در سال های نه چندان دور با همسایگان خود آن را تجربه کرده بود.این مشابهت های تاریخی ما را بر آن داشت تا در مقام مقایسه ظریف و داووداوغلو به عنوان دو چهره شاخص سیاست خارجی ایران و ترکیه یادآور شویم که چرا و چگونه ایران می تواند از فرصت به وجود آمده در وضعیت برد- برد بهره مند شود. بدین منظور در این مقاله خواهیم کوشید تا دو چهره ممتاز سیاست خارجی ایران و ترکیه، محمد جواد ظریف و احمد دادووداوغلو را در دو سطح فردی و سیستمی بررسی کرده و پیشنهاداتی برای بهبود روابط دو کشور و ثبات، صلح و امنیت منطقه ای ارائه کنیم.
سطح فردیمحمدجواد ظریف در خانواده سنتی در سال 1338/1960 در تهران متولد شد.دبستان و دبیرستان علوی استعداد سخنوری او را شکوفا کرد. وی تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه های سانفرانسیسکو و دنور امریکا در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل به پایان رساند و سال ها در مقام استاد دانشگاه خدمت کرد. در عرصه عملی نیز در دستگاه های اجرایی مختلف در سطوح داخلی و بین المللی تجربه های موفقیت آمیز فراوانی داشته است و توانسته به سرمایه اجتماعی قابل توجهی که یکی از دلایل موفقیت می باشد دست یابد. در مقام اعتبار وی همین کافی است که بگوییم هنری کسینجر کتاب دیپلماسی خود را به وی تقدیم کرده است.
احمد داووداوغلو نیز که از وی به عنوان کسینجر ترکیه یاد می شود متولد سال 1959/1337 در کنیا است. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه های ممتاز ترکیه به پایان رسانده و ضمن داشتن مقام استادی در دانشگاه های مختلف توانست با تالیفات ارزشمند خود و ارائه دکترین عمق استراتژیک تصویر جدیدی از ترکیه را در اذهان داخلی، منطقه ای و جهانی ترسیم کند. داووداوغلو به حق عنوان متفکر برتر سال را در کنار جوزف نای از آن خود کرد و هنوز هم جزو بانفوذترین متفکران سیاست خارجی جهان به شمار می رود.
گذشته از تالیفات ارزشمندی که ظریف و داووداوغلو به زبان های مختلف دارند حجم تحلیل ها و گزارش های مثبتی که درباره این دو در رسانه های داخلی و جهانی وجود دارد نشان دهنده وجهه و اعتبار این دو شخصیت بین المللی است. آشنایی نزدیک با فرهنگ، ادبیات و روش فکری غرب و تسلط به زبان انگلیسی این امیتاز را به ظریف و داووداغلو می دهد که بتوانند در مقام تعامل و مذاکره گزینه های بیشتری داشته باشند.
تجربیات مشترک در حوزه های مختلف تحصیلی و کاری و در بازه مشخصی از زمان زمینه های درک مشترک آن ها از امروز را فراهم کرده است. داووداوغلو هم چون ظریف آگاه است که اقتدار ملی و رفاه عمومی نه در واکنش آنی به امور بلکه طی فرایندی ممکن است که ضرورت های خود را ایجاب می کند.داووداوغلو معتقد است یک خروجی مناسب در عرصه تصمیم گیری نیازمند 5 مرحله تصویر، توصیف، دریافت/ ادراک، دلالت/ تعیین معنی و در دستورکار قرار دادن است و ظریف نیز کارآیی تصمیمات را ضمن توجه به تجربه های تاریخی مستلزم کار کارشناسی همراه با تحلیل مسائل و با رعایت سلسله مراتب می داند.
مقایسه اهداف سیاست خارجی داووداغلو و ظریف نشان می دهد که این دو در مواردی چون اعتلای جایگاه ملی و منطقه ای، ایجاد و حفظ صلح و ثبات منطقه ای، حل مناقشات، رابطه با قدرت های جهانی، افزایش نفوذ منطقه ای و جهانی، کمک به توسعه و پیشرفت منطقه ای، تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه ای، تنش زادیی و ...بینش مشترکی دارند. این موارد در شرایطی است که سیاست خارجی دو کشور نه در ادامه سیاست داخلی بلکه در دستورکار نخست قرار دارد.
یکی از حروف الفبای سیاست آشنایی با آداب دیپلماتیک است. آداب دیپلماتیک تنها به معنای دقت و ظرافت در کلام و رفتار و استفاده از نمادها نیست بلکه آشنایی با هنجارها و عرف پذیرفته شده بین المللی را نیز دربرمی گیرد. به این معنا حتی اگر کارگزاری در پی اصلاح یا تغییر آنچه که آن را ناعادلانه و غیرواقعی می داند باشد باید بکوشد در چارچوب ساختار تعریف شده در حوزه امکانات خود وارد فرایند موجود گردد. داووداوغلو با دکترین عمق استراتژیک خود نخست در عرصه نظری و سپس در مقام عمل نشان داد که انفعال و انزوا در منطقه یا چارچوبی خاص هرگز نمی تواند شرایط ایده ال برای کارگزاران را به همراه داشته باشد از این رو با سیاست پرواکتیو خود و اصول تعریف شده ترکیه را در تعامل نزدیک با مناطق پیرامون خود از جمله خاورمیانه قرار داد. ایران نیز می تواند از این تجربه استفاده کند. یکی از دلایل موفقیت ترکیه در بازه زمانی کوتاه در خاورمیانه و افزایش محبوبیت ترکیه تا پیش از خیزش های عربی استفاده همزمان از دیپلماسی کلان در کنار دیپلماسی خرد بود. با حضور محمدجواد ظریف در مقام وزیر امورخارجه ایران نیز از نزدیک شاهد دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی رسمی و تسلط وی بر آداب و عرف دیپلماتیک هستیم. ایران امروز نیز می تواند با دادن ارزش درخور به عرف و آداب دیپلماسی ضمن افزایش قدرت چانه زنی خود زمینه را برای برداشتن گام های آتی در عرصه های مختلف فراهم کند. در سطح روابط دوجانبه چنانچه اشاره شد ایران می تواند از خلا ناشی از واگرایی ترکیه با همسایگان و دوستان پیشینش بهره مند گردد.
سطح سیستمیبارزترین وجه تشابه محمدجواد ظریف و احمد داووداوغلو تصدی همزمان مقام وزارت خارجه در شرایط کنونی است. مولفه های گوناگونی چون نزدیکی جغرافیایی، مشترکات و پیوندهای تاریخی و زبانی و اراده های سیاسی برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ منطقه ای منجر شده تا ایران و ترکیه در مقطع کنونی شاهد سیاست هایی با مرکزیت وزرای خارجی باشد که می کوشند با دیپلماسی و اعتمادسازی صفحات جدیدی از تاریخ را رقم بزنند. این تشابهات سیستمی را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد.
نخست بی ثباتی حاکم بر خاورمیانه در پی خیزش های عربی با به هم زدن وضع موجود در منطقه و لزوم بازبینی در روابط میان کشورها هرچند با فراز و نشیب ها و چالش هایی برای کشورهای منطقه همراه است اما با رویکردی واقع بینانه می توان فرصت های ایجاد شده در پی تعلیق نظم حاکم را شناسایی و از واگرایی ها و خلاهای موجود بهره مند شد. در این راستا توجه به اوضاع حاکم منطقه ای و روابط دو کشور با همسایگان، کشورهای منطقه ای و قدرت های جهانی حاکی از برخی موقعیت های مشابه در جایگاه دو کشور است.ترکیه در انزوای غرورآمیز به سر می برد و در این انزوا بحران سوریه را در دستورکار سیاست خارجی خود قرار داده است. اشتباه محاسباتی ترکیه در مورد خیزش های عربی باعث شده است تا این کشور با از دست دادن دستاوردهای قبلی خود در عرصه سیاست خارجی دوره ای از بازگشت را تجربه کند. ایران نیز با مسائل عمده ای در عرصه سیاست خارجی چون پرونده هسته ای و بحران سوریه مواجه است. در شرایط کنونی که بار عمده ای از سیاست هر دو کشور بر دوش وزرای خارجه است به نظر می رسد این دو سیاستمدار کهنه کار و برجسته یکی در عرصه نظری و دیگری در عرصه عملی می توانند با در دست گرفتن ابتکار امور صفحات درخشانی را در تاریخ روابط دو کشور و منطقه رقم بزنند. ایران و ترکیه به عنوان دو کشور دوست و همسایه که هرگز سایه بحران های منطقه ای و بین المللی نتوانست آن ها را نسبت به یکدیگر متخاصم کند دارای دغدغه های مشترکی هستند. بحران سوریه بعد از 33 ماه که در مقاطعی به دلیل تفاوت در مسیر باعث سردی روابط دو کشور شده بود اکنون دو کشور را در کنار یکدیگر قرار می دهد.ایران و ترکیه می توانند با همکاری و تلاش برای نیل به تفاهم نه تنها اعتماد و حمایت یکدیگر را به دست آورند بلکه با حل بحرانی که در سوریه در جریان است زمینه را برای برداشتن گام های مشترک در راستای ثبات، صلح و امنیت منطقه ای فراهم کنند.
به نظر نگارنده گان در همین راستا یکی دیگر از بسترهایی که می تواند اعتماد متقابل ایران به ترکیه را تقویت کند پروژه های منطقه ای است. برای نمونه می توان به طرح احیای جاده ابریشم اشاره کرد که نه تنها می تواند بستری برای آزمون ترکیه بلکه آزمونی برای حسن نیت و همراهی آمریکا نیز باشد. یک سیاستمدار زمانی می تواند موفق باشد که نگاه کلانی به امور داشته باشد و تمام انرژی خود را صرف موازنه تهدید نکرده باشد. ابتکارات و همکاری های منطقه ای می تواند به عنوان سیاست موازی با مسائل امنیتی منافع و اقتدار یک کشور را تضمین کند.
ترکیه و ایران به عنوان دو کشور مسلمان و غیرعرب منطقه وجوه مشترک بسیاری دارند. در میان کشورهای خاورمیانه ای به دلایل متعدد ترکیه و ایران برای یکدیگر به عنوان ارجح ترین گزینه های اتحاد استراتژیک مطرح می شوند. در شرایطی که ترکیه و ایران بتوانند با برخورد واقع گرایانه استراتژی ها مناسب را برگزینند می توانند از لحظه تاریخی به وجود آمده بیشترین استقاده را داشته باشند و آرمان های ملی خود را با اتحاد با یکدیگر به واقعیت تبدیل کنند.ترکیه به دلیل روابط استراتژیک با اسرائیل و ایران به دلیل مذهب و رژیم حاکم مورد بی مهری اعراب قرار دارند. تاریخ نشان داده است که داشتن یک متحد استراتژیک گاهی بسیار بیشتر از نفوذ پراکنده در حوزه های استراتژیک می تواند منافع ملی یک کشور را تامین کند.
نگارنده بر آن است که ایران می تواند از شرایطی که هم اکنون بر سیاست خارجی ترکیه و وضعیت منطقه ای و بین المللی آن حاکم است بهره برد. برگزیدن استراتژی های مناسب در چنین شرایطی در عین حال که کمک می کند ترکیه از انزوای مفتخرانه ای که به آن دچار شده است خارج شود با تامین منافع ایران نیز وی را در جایگاهی برتر قرار خواهد داد. نگرانی از فرقه گرایی، تلاش برای تفاهم با قدرت های جهانی، مبارزه با تروریسم، داشتن اراده سیاسی و رویکرد مثبت نسبت به حل بحران های منطقه ای و جهانی و آگاهی نسبت به جایگاه منطقه ای و ظرفیت های خود از جمله مواردی است که می تواند بسترساز روابط مثبت دو کشور گردد.
ترکیه نیز با وجود تلاش بی وقفه ای که برای عضویت در اتحادیه اروپا دارد در حال حاضر می تواند از مزایای عدم فرزندخواندگی در این اتحادیه بهره برده و در شرایطی که هنوز می تواند ابتکار عمل را درسیاست خارجی خود داشته باشد از این امر بهره مند شود چرا که پیش بینی می شود اتحادیه اروپا در آینده نزدیک به ترکیه احتیاجی نخواهد داشت و به نظر نمی رسد که تا زمان مطلوب با وجود آغاز دوباره مذاکرات دو جانبه، فرایند الحاق ترکیه به این مجموعه کامل گردد. در این راستا بهبود روابط با ایران و اتحاد ایران و ترکیه می تواند دو کشور را به مقام رهبری منطقه ای برساند. توجه داشته باشیم که در ساختار معلق حاکم بر منطقه ایران و ترکیه با اتحاد با یکدیگر می توانند ابتکار نظم و سازماندهی جدیدی را در دست بگیرند و بدون حتی طرح مساله رهبری منطقه ای به اهداف خود نائل شوند.
شرایط داخلی ترکیه در سال های گذشته به گونه ای بود که نیازمند تغییراتی بنیادین برای برداشتن گام هایی به رو به جلو بود. داووداوغلو با تعریفی که از سیاست خارجی در کتاب خود اراده کرد کوشید تا با موفقیت در عرصه سیاست خارجی زمینه را برای تغییرات داخلی فراهم کند. شرایط امروز ایران نیز به گونه ای است که درکنار عزم و وحدت ملی نیازمند داشتن سیاست خارجی فعال است. سیاستی که بتواند با ورود به حوزه های غیرامنیتی نیازهای اقتصادی، دیپلماتیک، سیاسی و امینتی ایران را تامین کند. از این رو موفقیت ایران امروز بیش از هر چیز در گرو موفقیت سیاست خارجی آن است.این مساله در موفقیت در پرونده هسته ای به هیچ وجه خلاصه نمی شود. حتی در صورت مثبت بودن نتایج مذاکرات برداشته شدن تحریم های بین المللی، محو آثار ان از زندگی مردم ایران مدت ها به طول خواهد انجامید از این رو ایران در سیاست خارجی خود نیازمند سیاست های موازی و پروژه های منطقه ای و متحد استراتژیک است. در مورد ترکیه این تلاش ها نخست باید با اقدامات فرهنگی آغاز شود. ترکیه کشوری است که حتی بیشتر دانشجویان رشته های سیای و بین الملل آن ایران را کشوری عرب می دانند. این ناآگاهی در عین حال که بسیار تاسف انگیز است اما این فرصت را به ایران می دهد که با واکنش کمتر تصویر مطلوب خود را به این ملت و حاکمیت عرضه کند.
به نظر نگارنده گان این وظیفه بیش از هر کسی بر دوش اتاق های فکر سیاست خارجی و پژوهشگران این عرصه سنگینی می کند و در درجه دوم نیازمند همت عالی و تلاش بی وقفه سیاستگذاران این حوزه به ویژه شخص وزیر امور خارجه و مقامات مسئول در کشور میزبان است.تغییرات در جریان و خواست تغییر نیازمند گفتمان جدیدی است که باید بر مبنای واقعیتهای موجود، نگاه ریزبینانه و استراتژی های بلند دامنه با هدف تامین عزت، اقتدار و منافع ملی باشد. اعتمادسازی و تنش زدایی نخست می تواند از حوزه هایی با نتیجه برد- برد و یا در سطح منطقه ای و پروژه های مشترک آغاز شود.