میزبانی رئیس جمهوری از اصولگرایان در مراسم افطاری در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، پس از آن برگزار شد که با وجود اصرار دولت تدبیر و امید بر مشی اعتدالی خود، برخی تریبون ها و رسانه ها به دنبال «اصلاح طلب» یا «اصولگرا» خواندن دولت بودند و پایگاه سیاسی آرای رئیس جمهوری را میان دو جناح تقسیم می کردند.
ایران در مقدمه گفت و گو با امیر محبیان یک فعال سیاسی نوشت: برخی تندروها هم فراتر از این مناقشات سیاسی، مدعی «براندازی» زیر لحاف!! «اعتدال» شدند. [اشاره به سخنان کریمی قدوسی، نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی] برای بررسی چرایی این سه گونه رفتار با دولت یازدهم، با امیر محبیان، کارشناس و فعال سیاسی گفت وگو کردیم.
برخی معتقدند پایگاه اجتماعی دولت، اصلاح طلبی است. اما برخی در جبهه اصولگرایان بر این باور هستند که این دولت رفتار اصلاح طلبانه دارد و جنبه اصلاح طلبیاش بر جنبه اعتدالی اش، غلبه دارد. به نظر شما دلیل این اصرار چیست و قرار است از اصلاح طلب خواندن دولت تدبیر و امید چه بهرهبرداریای شود؟
اینکه دولت یازدهم اصلاح طلب هست یا نیست، اصولگراست یا نیست و خط سوم و جدیدی ایجاد کرده است یا صف بندی ها را تغییر داده، از مباحثی است که از ابتدای روی کار آمدن دولت مطرح شده است. ابتدا باید ببینیم که دولت یازدهم و آقای دکتر روحانی، خود را چگونه در صف بندی ها تعریف می کنند و چه نقشی برای خود قایل هستند. تلاش آقای دکتر روحانی بر این است که خود را محصول گفتمان اعتدال بداند، نه اینکه به عنوان عضوی از جناح های موجود، میراث دار درگیری ها و مشکلات آنها شود.
آقای دکتر روحانی همواره بر این قضیه تأکید داشته که دولت یازدهم اعتدالی است و به این وسیله اعلام کرده است که از صف بندی اصولگرا – اصلاح طلب خارج شدیم و جامعه به سمت صف بندی یا دوگانه اعتدال – افراط حرکت کرده است. در درازمدت با نوع رفتارها و واکنش های دولت می توان دریافت که آیا این ادعا صرفاً نقشی ظاهری است یا بواقع دولت چنین برنامه و نقشی را برای خود برگزیده است.
در یک سالی که از فعالیت دولت یازدهم گذشت، آقای روحانی با دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب ارتباط و جلسه داشته، همچنان که ترکیب دولت هم هر دوجناح را در بر می گیرد، آیا بر این اساس نمی توان گفت دولت مشی اعتدالی دارد؟
برای اعتدالی دانستن یا ترکیبی از جناح ها دانستن دولت، باید شواهد را دنبال کنیم. یکی از این شواهد به ساختار و تشکیلات دولت برمی گردد که متشکل از چه جریان هایی است. دوم اینکه رفتار دولت را رصد کنیم. دولت، نه آنکه بخواهد بگوید نه اصلاح طلب هستم، نه اصولگرا، بلکه از طریق تشکیلات خود می خواهد بگوید در دولت اعتدال، هم اصلاح طلب هست و هم اصولگرا. اما ممکن است برخی از وزرا که دارای گرایش های خاص هستند، در عملکرد خود به آن گرایش غلظت بیشتری بدهند و دولت از جهاتی مثلاً در حوزه وزارت علوم، اصلاح طلبتر دیده شود، یا در حوزه دادگستری اصولگراتر. این یک نگاه است.
به نظر من هنوز دولت نتوانسته گفتمان خاصی را به گونه ای مطرح کند که خود نمایانگر آن باشد. اکنون بیشتر کوشیده است هم این و هم آن باشد، یعنی یک نوع موازنه مثبت ایجاد کند. از لحاظ رفتار سیاسی و نوع کردارها نیز چون گرایش دولت بیشتر در حوزه مسائل سیاست خارجی بود و این حوزه هم ملی است، وجهه دولت در این حوزهها بیشتر ملی دیده شده است. همچنین از سوی رقبا دائماً بر اینکه دولت اصلاح طلب است یا غیراصلاح طلب، تأکید می شود.
اصلاح طلبان می کوشند به دولت بگویند بدنه جامعه که به شما رأی داده است، اصلاح طلب بوده و رقبای شما اصولگرا بودهاند، لذا شما محصول اصلاح طلبان هستید و باید این را جبران کنید. اما این را چندان به رخ دولت نمیکشند تا اصولگرایان از آن بهره بگیرند، چون میدانند اصلاح طلب خواندن دولت، به معنای گرفتن برخی ظرفیت ها از آن است و در نهایت زیر فشار شدید قرار می گیرد.
اصولگرایان هم دو گروه هستند. گروه عمده آنان دولت را نه اصولگرای تام می دانند و نه اصلاح طلب تام. آنان معتقدند نوع عملکرد دولت به گونه ای است که اصولگرایان هم میتوانند با آن همکاری داشته باشند، چنان که برخی چنین کردند. اما طیفی از اصولگرایان که گرایش رادیکال دارند یا در انتخابات رقبایی مقابل روحانی داشتند، می کوشند برای مطرح کردن خود، دولت را ناکارآمد نشان بدهند یا به نحوی به مردم بفهمانند که این دولت همان اصلاح طلبان رادیکال هستند. آنان سعی می کنند به انحای مختلف دولت را به سوی اصلاح طلبی و اصلاح طلب گونه رفتار کردن به معنای رادیکال آن برانند و کدهایی را در این زمینه بیابند. برای همین بر اینکه دولت رفتارهای اصلاح طلب یا منافقانه دارد، تأکید می کنند و دائماً تلاش می کنند دولت را با شوک هایی مواجه کنند که او را از اعتدال خارج کند.
هدف این گروه ها از این رفتار چیست؟ تردیدی در این نیست که علاوه بر اصلاح طلبان، اصولگرایان هم از شرایط و آرامش ایجاد شده در کشور بهره می برند.
می توان دو گروه را درون آنها شناسایی کرد: یک گروه واقعاً بر این باورند که راه اداره کشور آن است که به کل هر گرایش شبه اصلاح طلبی از صحنه حذف شود و بین اصولگرایان هم فقط آنها لیاقت اداره کشور را دارند. گروه دیگر هم منافع خود را در این میبینند که برای طرح و رشد خود یا تبدیل شدن به یک سوژه سیاسی، دولت را در مسیر شکست قرار بدهند تا آلترناتیو طبیعی شکست دولت، آنها باشند. لذا خود را به عنوان رقیب دولت مطرح میکنند و چالشی را به وجود میآورند، ولو این چالش جدی نباشد، با این هدف که مردم ناکارآمدی دولت را، کارآمدی آنان بینگارند.
اما این امر با منافع ملی و نگرش رهبری یکسان نیست. یعنی آنچه مردم و نظام می خواهند، موفقیت دولت و دوری از حاشیه است. حتی برای دولت اصلاح طلب آقای خاتمی هم، ایراد بزرگی که گرفته می شد این بود که بازی های سیاسی دولت را از وظیفه خود دور می کند. اکنون هم اینها تلاش می کنند دولت را وارد بازی های سیاسی و حاشیه کنند تا نتواند به وظایف ذاتی خود عمل کند. اما گروهی هم گمان می کنند با تبلیغ اینکه دولت به سمت اصلاح طلبان می رود، دولت را تحذیر می دهند که مبادا به آن سمت بروی. ممکن است نیت این عده خیر باشد، اما مشکلاتی را نیز به همراه دارد.
یکی از نمایندگان این طیف، غایت پنهان اعتدال را «براندازی» دانسته است. این اظهارنظر را می توان ادامه همان تلاش هایی دانست که سعی دارد فعالیت یکساله دولت را ناکارآمد نشان داده و حتی دولت را شکست خورده بنامد. این جریان با این رفتار چه چیزی را دنبال می کند؟
هر تبلیغات سیاسی مشتریان خود را پیدا خواهد کرد، اما لزوماً به این معنی نیست که مورد اقبال عمومی قرار بگیرد. نکتهای در این میان هست. ما دولت ها را مقدس نمی دانیم و هر دولتی نکات مثبت و منفی دارد.
آن کسانی که گمان می کنند با نیت خیر و برای خدا می خواهند این دولت را زمین بزنند، این نکته را در نظر بگیرند که اگر دولت یازدهم را ناکارآمد نشان بدهیم، گروه دیگری دولت نهم و دهم را و گروه دیگری دولت های هشتم و هفتم را و به همین ترتیب تا انتها برویم... آیا عملاً نتیجه آن برای مردم، ناکارآمدی نظام به دلیل ناکارآمدی همه دولت های آن نخواهد بود؟ این چه سیستمی است که هر کس، ولو اصولگرا باشد مانند احمدینژاد، یا ریشه در اصولگرایی داشته باشد و شاخه در اصلاح طلبی مانند روحانی یا ریشه و شاخه در اصلاح طلبی داشته باشد مانند خاتمی، بعد از رسیدن به قدرت در مقابل نظام می ایستند و برانداز می شوند؟ آیا این ضعف نظام نیست؟ این افراد اگر هم نیت خیر دارند، با ناآگاهی خود دارند نظام را ناکارآمد نشان می دهند و این خطرناک است.
اساساً دولت اعتدال برای جناح های سیاسی یک فرصت است یا خیر؟ چرا برخی ها سعی دارند این فرصت را خراب کنند؟
هر دولتی برای ملت یک فرصت است. یعنی فرصت اینکه از اشتباهات پیشین تجربه آموخته و جامعه را گامی به پیش ببرد. این طبیعی است. اگر جناح ها و گروه های سیاسی نیز، دل در گرو مردم، نظام، اسلام و انقلاب دارند، باید از پیروزی و موفقیت دولت خوشحال شوند، زیرا این پیروزی گره گشایی از مشکلات مردم است. اگر کسی از گره گشایی مشکلات مردم دچار ناراحتی شد یا پیشرفت کشور او را ناراحت کرد، حتماً بیمار است. یا بیماری روحی یا بیماری سیاسی که تصور می کند با ناکارآمد نشان دادن دولت یا ایجاد گره در کار مردم، برای وی موفقیتی حاصل می شود. این نگاه بیمارگونه است و انشاءالله که در میان سیاستمداران ما چنین نباشد.