هفتهنامه شهروند امروز در شماره اخیر خود، پرونده ویژهای به مناسبت سالمرگ جلال آلاحمد گشوده است. مطلب مهم و قابلتأمل این پرونده ویژه، گفتوگوی این هفتهنامه با ضیاء موحد است. موحد در این گفتوگو انتقادهای بیسابقهای از آل احمد کرده و او را نه تنها روشنفکر ندانسته که "هوچیگری مدعی" قلمداد کرده است.
ضیاء موحد که بنا بر انتقاد از آلاحمد داشته، در نقد وجه روشنفکری آلاحمد، گفتهاست: «آلاحمد آدمی بود که بیحساب و کتاب و تحت تاثیر حرفهایش زیاد حرف میزد و اشتباهات فراوانی هم مرتکب میشد.»
وی درخصوص وجه سیاستپیشگی آلاحمد نیز گفته: «بخش سیاستپیشگی او دقیقا دور از مسائل روشنفکری بود. آدمی است که بهراحتی هوچیگری میکند. به راحتی غرق شدن "صمد بهرنگی" و خودکشی تختی را میاندازد گردن رژیم... کار دیگری که آلاحمد میکرد این بود که اشتباهاتی مرتکب میشد و راههایی میرفت که دلش نمیپسندید. بعد برای اینکه از گناه کرده خودش را تبرئه کند، ماجرا را میانداخت گردن رژیم. مینوشت که من با دستگاه شرکت نفت مخالفم اما اشتباه کردم چک گرفتم... برای اینکه یکجوری بگوید من با اکراه این چک را گرفتهام. خب اینکه دیگر با اکراه و رضا ندارد!! تازه یک تحقیقی کردهای و آنها هم در مقابل، یک پولی به تو دادهاند، دیگر این همه سروصدا ندارد... او یک چنین تزلزلی داشت. در واقع او همچنان تودهای ماند. با همان هوچیگریها و با همان سیاستپیشگیهایش...»
محقق و استاد فلسفه و عضو هیئت علمی انجمن حکمت و فلسفه ایران، درباره کتاب "سنگی بر گوری" که 12 سال پس از مرگ آلاحمد منتشر شد گفته: «خیلی کتاب حقیری بود. برداشتهایی که میکند و حرفهایی که میزند نشاندهنده یک ذهن کاملا عقبافتاده است. حرفهایی که راجع به سیمین دانشور و آن پزشک میزند به گونهای است که اگر آدمی کمی اهل تفکر باشد، چنین حرفهایی نمیزند.»
موحد در ادامه حملات سختتری بر جلال آلاحمد وارد آورده: «یکی از مشخصات آلاحمد چیزی است که غربیها لغت "اروگنس" را برایش به کار می برند... یعنی ادعای زیاد کردن. آلاحمد مصاحبهای که با شمیم بهار کرده در "اندیشه و هنر" میگوید: در ادبیات فرانسه چیزی نمیگذرد که من ندانم. این یک حرف کاملا اغراقآمیز است.»
ضیاء موحد که خود استاد فلسفه و منطق است، ادامه داده: «در مورد اطلاعات فلسفی هم نه تحصیلات فلسفی داشت و نه با استناد به نوشتههایش مطالعات عمیقی در فلسفه داشت. مفهوم غربزدگی هایدگر را هم "فردید" راست میگفت نفهمیدهبود. برای اینکه هایدگر خود غرب را زیر سوال میبرد... آلاحمد چیز دیگری میگفت. او میگفت ما داریم از الگوی غرب تقلید میکنیم. انتقاد از تقلید کردن از الگوی غرب یک مساله است، و انتقاد کردن از خود غرب یک مساله دیگر... بنابراین اگر فردید میگفت آلاحمد حرف من را درست نفهمیده، درست میگفت، منتها یک چیزی را فهمیده بود و یک اصطلاحی را گرفته بود و به کار میبرد.»
این محقق سرشناس ادامه داده: «در این به کار بردنش هم صادق نبود. وقتی میخواست از کلیت اسلامی دفاع کند، نطق امام خمینی را سانسور میکرد... اصولا زندگی آلاحمد یک زندگی اسلامی نبود... او دین را چون حربهای برای سقوط شاه میخواست. آلاحمد خیال میکرد تمام شر عالم زیر سر شاه است. خیال میکرد اگر شاه سقوط کند دیگر کافی است.»
موحد معتقد است اگر آلاحمد زنده میماند، پس از انقلاب گرفتار شرایط دهه 60 میشده: «وقتی به شریعتی انتقاد وارد است، آن وقت به آلاحمد وارد نمیشد؟ اعتقادات و طرز زندگی او چیزی نبود که به رسمیت شناخته شود ولی او متوجه این هم نبود. فقط میخواست شاه را ساقط کند... حرف و عمل تاریخی او مشکل داشت. آدمی بود که با سرعت و عجله و دستپاچگی میخواست مطالب گندهگندهای بگوید و این نشدنی است.»
در این گفتوگو موحد سخنانی نیز درباره علل استقبال از آلاحمد به میان آورده و گفته: «آلاحمد پرجوشوخروش بود و جوانان را دور خودش جمع میکرد. بهخصوص با مواضع سیاسیای که داشت. یکجا گفته که من 28 مرداد را از رادیو شنیدهام. میخواهد بگوید من آنقدر خودم را از سیاست کشیدهبودم کنار که 28 مرداد که اتفاق من نفهمیدم.»
استاد انجمن حکمت و فلسفه ایران، سخن آلاحمد مبنی بر این که روحانیون تنها قشری بودهاند که در این چند سده در برابر غرب تسلیم نشدهاند را حرفی ابزاری خوانده و افزوده: «شما گمان نکنید که آلاحمد نسبت به غرب و آن نظری که در "غربزدگی" هست نفی غرب را میخواسته. بلکه منظورش نفی نوع ارتباط ما با غرب بود و الا تمام اعتبار آلاحمد به خاطر فرانسه بلد بودن و چیزی نوشتن به سبک غربی بود. آلاحمد چیزی به جز آن توشهای که از مارکسیسم و نظریههای غربی که درباره داستان بود نداشت! سرمایه آلاحمد چیزی بود که از غرب آمدهبود. آلاحمد چندان اطلاعاتی از سنت ما نداشت.»
موحد، درباره رفتارهای دوگانه جلال آلاحمد نسبت به غرب (از سویی غربستیزی و از سویی وامداری به غرب) گفته: «آلاحمد این دوگانگی را همیشه داشت. آلاحمد یک متفکر نبود. او از سیاست شروع کرده و به سیاست ختم کرده. این وسط هم یک مقداری کارهای ادبی کرده و گرنه اندیشمندی که غرب و فرهنگ غرب را خوب بشناسد و انتقادهایش عمیق باشد، نه چنین نبود.»
به گزارش فرارو، ضیاء موحد در گفتوگو با هفتهنامه شهروند امروز با بیان این مطالب گفته: «روشنفکر آدمی است منتقد، منصف، راستگو و صمیمی. اما سیاستپیشه، به اقتضای سیاست پایین و بالا میرود، احتمالا دروغ هم میگوید، احتمالا هوچیگری هم میکند. آلاحمد این دو چیز را با هم دارد. آنچه کار آلاحمد را بارز کردهاست، نثرش است، به خصوص در "مدیر مدرسه" یا " غربزدگی"؛ نثری که قابل تقلید هم نیست...»