برای نخستین بار سال 84 زمانی که هنوز «احمدینژاد» شهردار تهران
بود، «وحید جلیلی» در نشریه سوره برخی اتفاقات رخداده در سازمان فرهنگی
هنری شهرداری، (از جمله تاکید بیش از حد بر روایات و احادیث منتسب به امام
زمان) را که زیر نظر «اسفندیار رحیممشایی» اداره میشد به انجمن «حجتیه»
منتسب کرد. با رویکارآمدن دولت نهم این هشدارها شدت یافت. چندی بعد هم
برادر رییس دولت سابق هشدار داد که انجمن «حجتیه» به «راه حقیقت» تغییر نام
داده مشغول فعالیت است.
«عماد افروغ» و «حسین اللهکرم» هم از جمله دیگر
اصولگرایانی بودند که هشدار دادند «حجتیهای»های جدید در حلقه اطرافیان
دولت فعال شدهاند. این هشدارها را البته برخی اصلاحطلبان هم دادند. با
پایانیافتن کار دولت دهم اما این پرسش همچنان بیپاسخ ماند. آیا تفکرات
مشایی همان تفکرات انجمن بود؟ این پرسشی است که با «بهمن شریفزاده» از
نزدیکان «احمدینژاد» به مناسبت پنجم مرداد، سالگرد تعطیلی انجمن در میان
گذاشتهایم. او زمانی هم در موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران سمت داشت و کتابی
با عنوان «گفتمان بهار» شامل گفتههای «مشایی» منتشر کرد.
قسمت نخست پرونده
«حجتیه» روز شنبه با نوشتار و گفتارهایی از «رسول منتجبنیا» و«محمد
عطریانفر» منتشر شد. «عطریانفر» و «منتجبنیا» هر دو معتقد بودند میان آنچه
«احمدینژاد» و«مشایی» مدعی آن هستند و اصولگرایان آن را تفکری «انحرافی»
میخوانند- با وجود شباهات - نمیتوان خط و ربط مستقیمی با انجمن «حجتیه»
پیدا کرد.
آقای احمدینژاد زمانی اعلام کرده بود که «در دولت من، هیچ
حجتیهای حضور ندارد.» به نظر شما چرا ایشان باید با این قدرت به تکذیب
چنین چیزی بپردازد؟ در یکی از فصول بازنویسیشده «کتاب حزب قاعدین زمان» که
توسط عمادالدین باقی در شماره 25 «مهرنامه» منتشر شده به مساله «تقیه» در
«انجمن حجتیه» اشاره شده و اینکه هرچقدر که شواهد روشنی مبنی بر عضویت و
انتساب فرد به انجمن وجود داشته باشد، فرد بیشتر باید مساله را انکار کند؛
درباره همه حواشی و حوادثی که پیرامون انتساب برخی نزدیکان دولت ایشان به
انجمن، بهویژه از سوی اصولگرایان مطرح شده بود؛ شما چه پاسخی دارید؟
من ساختاری را ابتدای بحث مطرح میکنم که به همه شبهات شما پاسخ داده
میشود؛ تا خواننده دقیقا متوجه شود که تفکر «حجتیه» چیست و تفکر آقای
«احمدینژاد» چیست. بحث در ارتباط با مهدویت و ابعاد گوناگون آن اغلب در
کشور ما این شبهه را به دنبال آورده که مطرحکنندگان این بحث چه نسبتی با
انجمن «حجتیه» دارند. بهویژه هراندازه مطرحکنندگان مباحث مهدویت بر این
مباحث اصرار ورزیدهاند، شبهات نسبت به آنها بیشتر مطرح شده است. از آغاز
عرض کنم که واردکردن شبهات کار نادرستی است. طرح مباحث مهدویت الزاما فرد
را منتسب به انجمن «حجتیه» نمیکند.
تاکید بر آن چطور؟ مثلا نخستینبار آقای وحید جلیلی در ماهنامه
«سوره» در سال 83 و زمانی که احمدینژاد شهردار و مشایی در سازمان فرهنگی -
هنری شهرداری بودند، این ایراد را مطرح کرد.
حتی اصرار بر مباحث مهدویت فرد را نزدیک به انجمن «حجتیه» که نام دقیقش
«انجمن حجتیه مهدویه» است، نمیکند. درست است که این انجمن برای مبارزه با
بهاییت و ترویج مهدویت پیریزی شد، اما مساله مهدویت در قبضه این انجمن
نبود و نیست و نخواهد بود؛ بلکه مهدویت از مباحث بسیار جدی اسلامی است و
اگر کلمه مهدی (عج) را به کلمه منجی بدل کنیم از مباحث بسیار مهم بسیاری از
ادیان جهان است. امروز بسیاری از رسانههای ما از جمله صداوسیما از مهدی و
مهدویت سخن میگویند بدون اینکه متهم به داشتن تفکر حجتیهای شوند.
چرا با وجود همه این مسایلی که مطرح کردید و خیلیها هم به آن
معتقدند، دولت نهم و دهم متهم میشود که تفکرش به انجمن «حجتیه» نزدیک است؟
آیا این به علت وجود نشانههای دیگری نیست؟
زدن اتهام و انگیزههای واردکردن اتهام را باید از متهمکنندگان سوال کرد.
آنچه من عرض کردم، ناموجهبودن واردکردن چنین اتهامی به صرف طرح مساله
مهدویت و تاکید بر آن است. پس انگیزه متهمکنندگان چیست؟ اگر به صرف خواندن
دعای فرج از سوی احمدینژاد در همه مجامع بوده که نادرست است. باید دلیل
بیاورند که چرا چنین اتهامی را زدهاند.
یک نمونهاش همان موردی است که من از آقای جلیلی مثال آوردم یا
مثلا برادر آقای احمدینژاد به این اشاره کرده بود که انجمن «حجتیه» تغییر
نام داده است و طرح مباحث «فرهنگ کوروش کبیر» و« مکتب ایرانی» را به
عنوان نمونههایی از تفکر تغییر شکلیافته انجمن «حجتیه» در قالب جدید
عنوان کرده بود. یا مثلا پروژه «طراحی نقشه حرکت و مسیر امامزمان (عج)»
در سازمان فرهنگی هنری شهرداری که نقدهایی را از سوی اصولگرایان و
اصلاحطلبان در پی داشت.
من فکر میکنم ترجمه عرفی و امروزی این روایت مشهور و معروف که «افضل
العمال انتظار الفرج»، این است که جامعه در زمان غیبت باید مهدوی و منتظر
منجی طراحی شود و اسلام بر آن تاکید کرده است. این افتخار ماست که جامعه
اینطور طراحی شود. جامعه امیدوار هم یعنی همین؛ یعنی جامعهای در انتظار
مدیری که بشریت را به حقوق حقه خود برساند. طراحی نقشه فرهنگی جامعه بر
اساس مهدویت سفارش دین ماست. اگر داشتن این نگاه، یعنی داشتن تفکر «حجتیه» و
به این وسیله خواستهاند که آقای احمدینژاد را متهم کنند آنها خودشان
متهم هستند که از اساسیترین باورهای دوره غیبت یعنی باور انتظار منجی
غفلت کردهاند. همه اندیشه و ساختار فرهنگی باید حول محور انتظار دادگستر
جهان و منجی بشریت باشد تا به سمت احقاق حقوق انسانها پیش برویم.
ولی مساله فقط این نیست، مثلا فرد نزدیک به رییس دولت سابق، یعنی برادر ایشان میگوید که انجمن به «راه حقیقت» تغییر نام داده است.
چه کسی گفته ایشان به رییسجمهوری سابق نزدیک است؟
منظورم نزدیکی نسبی است.
دو برادر همخون، ممکن است فاصله باورها و تفکرشان به اندازه زمین تا ثریا باشد.
البته منظورم فکری نبود، به علت همین نزدیکی نسبی شاید برخی
اطلاعات و اخبار به ایشان رسیده که چنین تحلیلی ارایه کردهاند. البته آقای
اللهکرم هم جایی دیگر به همین مساله اشاره کرده بودند.
ما باید به ادله و استدلال افراد دقت کنیم نه به ادعا و شعارشان. اینکه
کسی بگوید این همان تفکر انجمن «حجتیه» در یک مدل و قالب جدید است، فقط یک
ادعاست. من این ادعا را برای شما میشکافم تا درستی یا نادرستی آن معلوم
شود. نخست از تفکری که منتسب به انجمن «حجتیه» است، مواردی را میگویم.
تاکیدم بر کلمه منتسب برای این است که شاید برخی اعضای انجمن بگویند نخیر،
ما اینطور فکر نمیکنیم. انجمن حجتیه، مهدی را مثل همه «منجیباوران» منجی
انسانیت میداند. اما تفاوت تفکر آنها در شرایط ظهور مهدی (عج) است. آنها
معتقدند که جهان رو به تاریکی میرود و هرروز بدتر از روز پیش میشود؛ و
وقتی به تاریکترین وضع خودش رسید زمان ظهور فرا میرسد. این نگاهی است که
برخی ارباب ادیان و منجیباوران امروز دنیا هم دارند و حتی بسیاری از
افرادی که خودشان را اصولگرا میدانند هم دارند و تصور میکنند جهان رو به
بدی میرود. انجمن «حجتیه» با این نگاه عقیده خودش را نسبت به مهدویت ترسیم
میکرد و البته از برخی روایات هم استفاده میکرد. انجمن به این باور
رسیده بود که در زمان غیبت هیچکس نباید برای عدالت قیام کند و حکومت قسط و
عدل تشکیل دهد.
برای همین با برپایی نهضت و تشکیل جمهوری اسلامی موافق نبود. نه به این
معنا که با خوبشدن مردم موافق نباشد؛ نه برعکس اتفاقا در حوزه فردی بسیار
هم تاکید به رعایت رفتار اسلامی داشت. یادم هست که برخی کلاسهای انجمن،
بعد از انقلاب روزهای جمعه تشکیل میشد که میگفتند برای این است که افراد
نمازجمعه نروند. این تفکر مشهور است که منتسب به انجمن «حجتیه» است. برای
این میگویم مشهور است که یادم هست زمانی یکنفر با من تماس گرفت که برخلاف
آنچه تو میگویی ما اینجور فکر نمیکنیم. اما تفکر دکتر احمدینژاد و
مهندس مشایی در زمینه مهدویت چیست؟
این دونفر برخلاف دیدگاه بسیاری از
مذاهب و فرق و از جمله انجمن «حجتیه» جهان را رو به سقوط نمیبینند. آنها
میگویند جهان روبهروشنایی و کمال است و انسانها روزبهروز بهتر میشوند
و حقوق انسانها روزبهروز بیشتر شناخته میشود و ایمان و معرفتشان رو
به رشد است. معتقدند که امام زمان (عج) اصلا برای ناشایستگیها غایب شد و
علت غیبت که نمیتواند علت ظهور شود. علت ظهور، لیاقت است. این لیاقت وقتی
پیش میآید که بشر تعالی پیدا کند. شاید با این واژه بهار همه آشنا هستید.
ایشان گفتمانی مطرح کرد با عنوان «گفتمان بهار». برخی تلقیشان این بود که
این شعار انتخاباتی است. ولی حقیقت این نبود، بلکه این واژه عاریتگرفته از
«ربیعالانام»بودن مهدی(عج) است. گفتمان بهار در یک جمله یعنی جهان رو به
بهار هستی پیش میرود و هراندازه به او نزدیک میشود، بهاریتر میشود.
ولی نزدیک انتخابات، دفعات استفاده از آن بیشتر شد!
اشکالی ندارد چون دکتر احمدینژاد تفکر آقای مشایی را تفکر بهاری میداند و
معتقد است که مهدویت، باید در قالب گفتمان بهار در جامعه مطرح شود. در
حالی که گفتمان انجمن «حجتیه»، گفتمان زمستان است.
ولی گفته میشود که این تفکر الان در شکل و قالب جدیدی مطرح
شده است و شاید آنچه شما گفتید قالب جدیدی از همان تفکر است با قالب مدرن
آن!
نه این همان تفکر، در قالب جدید نیست، بلکه تفاوت این دو، تفاوت ماهوی و
ذاتی است و تفاوت ذاتی، غیر از تفاوت صوری است. تفکر انجمن و دیگران در
رابطه با مهدویت در اصل منجی که نیست، بلکه در سیر جهان و تکالیف انسان
است. تفکر انجمن «حجتیه» یک صورت سنتی داشت، اما آنچه شیطانپرستی یا
کلیسای مدرن و کلام جدید از سقوط جهان مطرح میکنند صورت جدید قضیه است.
آنچه آقای مشایی و احمدینژاد مطرح میکنند، ذاتش با این تفکر فرق دارد.
وقتی که جهان را رو به صعود میدانند، میگویند شرط ظهور منجی، رسیدن بشر و
جهان به لیاقت و معرفت است؛ نهفقط شیعه و مسلمانان، بلکه همه جهان باید
به این رشد برسد. حالا تکلیف در این مسیر چیست؟ برخلاف تکلیفی که انجمن
«حجتیه» توصیه میکند، انسانها باید به این صعود شتاب ببخشند. چطور؟ با
آگاهتر شدن. چرا ایشان بحث کرامت انسانی را فریاد میزد؟ علت این بود که
بشر خودت را بشناس که چه کسی هستی؟ و این تفکر نه تفکر آقای احمدینژاد و
مشایی، بلکه تفکر امام (ره) است. آنها مضمون تفکر امام (ره) را با تقریری
جدید مطرح کردند. گفتمان بهار یعنی جهان سیر صعودی دارد و مردم در حال
خوبترشدن هستند تا لیاقت ظهور بهار هستی را پیدا کنند.
برخی منتقدان میگویند مطرحکردن مساله «مهدویت» و «گفتمان بهار» برای تحتالشعاع قراردادن موضوع «ولایتفقیه» بود... .
هرگز. وقتی ولایتفقیه را همانگونه که امام (ره) میفرمود در طول ولایت
معصوم بدانیم، مطرحکردن گفتمان مهدوی، نهفقط موجب تضعیف ولایتفقیه
نمیشود که سبب تقویت آن نیز میشود. آنها که طرح گفتمان مهدوی را سبب
تضعیف موضوع ولایتفقیه میدانند، ظاهرا قرائت انجمن «حجتیه» را تنها قرائت
از گفتمان مهدوی میدانند. زیرا بنابر این گفتمان است که شرط ظهور منجی،
سقوط جهان در تاریکی و ظلم است. پس نباید تلاش برای برپایی عدالت انجام
داد و وقتی هرگونه تلاشی برای نهضت و حاکمیت عدالت، نادرست باشد، پس دیگر
ولایتفقیه، جایگاهی نخواهد داشت و برای همین بود که انجمن «حجتیه»،
ولایتفقیه را آنگونه که امام (ره) مطرح میکرد، باور نداشت. قرائت دکتر
احمدینژاد و مهندس مشایی که همان گفتمان امام (ره) از مهدویت است، شرط
ظهور را رشد جهان میداند و برای رشد باید حرکت کرد و هرحرکتی باید بر
حجتی استوار باشد و یکتا حجت در زمان غیبت مهدی، فقیهی است که جامع شرایط
زعامت باشد؛ و این تایید و تاکیدی جدی بر موضوع ولایت فقیه است.
اما مطرح میشود که اینگفتمان به نوعی فرقهگرایی دامن میزند.
مثلا وقتی برادر رییسجمهوری میگوید که برخی اعضای انجمن به «راه حقیقت»
تغییر نام دادهاند. یعنی اصلا این بحث به کل غلط است؟ چنین انجمنی وجود
ندارد؟
نقدهای گوناگونی به کسانی که چنین اتهامی وارد کردند مطرح و اصل طرح شبهه را رد کردم.
شما ولی به این سوال من پاسخ ندادید. بالاخره، اصلا چنین انجمنی وجود دارد یا نه؟
همین را جواب میدهم که اصلا جامعه جهانی باید بر اساس این گفتمان طراحی شود.
سوال من مشخص است، شما جواب ندادید.
جواب سوال همین است. گفتمان «مهدویت»، یک گفتمان جهانی است و گفتمان جهانی
فراتر از یک فرقه و حتی یک ملت میشود؛ برخلاف گفتمان زمستان و تفکر غلطی
که جهان را رو به سوی تاریکی میداند. اصلا مضحک است که ما تفکر آقای
مشایی واحمدینژاد را در قالب یک فرقه مطرح کنیم.
ولی ترویج این نگاه و تفکر به سازماندهی نیاز دارد، ندارد؟ یک جمع اولیه که شروع به فعالیت و برنامهریزیکند.
برای همین ایشان در سازمان ملل این بحث را مطرح میکند. ممکن است بپرسید
چرا بحث دینی و عرفانی در سازمان ملل مطرح شد؟ هدف ایشان از طرح انسان کامل
یک بحث انسانی بود. چون معتقد است انسان میتواند به این هدف برسد و امام
زمان(عج) هم یعنی انسانی که همه استعدادها در آن شکوفا شده و ما به چنین
جایی میخواهیم برسیم. احمدینژاد میخواست این را به بشر بگوید که تو
بزرگتر از آن هستی که معرفی کردهاند و به اینوسیله عواطف بشری را برای
حرکت به سمت معرفتی بالاتر، تهییج کند. تهییج عواطف انسانی قدرت زیادی در
به حرکت در آوردن انسانها دارد و هدف آقای احمدینژاد هم همین بود.
مگر آقای احمدینژاد چنین وظیفهای داشت؟ ایشان هشت سال رییس دولت
کشور خود بود؛ باید برای مملکت خودش کاری میکرد. مسوولیتی در برابر جهان
نداشت!
مگر اینکار را مدعیان حقوق بشر انجام نمیدهند؟ چرا مساله حقوقبشر را
کشورهای دیگر مطرح میکنند؟ برای اینکه عواطف جهان را به سوی اینمسایل
هدایت کنند. احمدینژاد با طرح موضوع مدیریت مشترک جهان نمیخواست که جهان
را مدیریت کند، بلکه معتقد بود باید همه دولتها در مدیریت جهان سهیم شوند؛
نه فقط چند کشور و این گامی رو به سوی مدیریت مهدوی بر جهان است.
برای اینکه خیلی از بحث دور نشویم من یک سوال دیگر هم مطرح
میکنم: آیا انتشار سیدی «ظهور نزدیک است» در راستای ترویج همین تفکر
بهاری نبود؟ اگر صرفا ترویج تفکر مهدویت بود پس چرا با آن برخورد شد؟
سیدی «ظهور»، کوچکترین ارتباطی با دکتر احمدینژاد و مهندس مشایی نداشت،
اگرچه در این «سیدی» نکاتی درباره احمدینژاد گفته شد. اما گفتمان
«بهار»، شفافتر، منطقیتر و معقولتر از آن است که بخواهد با تطبیق علايم
بر افراد، «مهدویت »را توجیه و تفسیر کند. من بارها از زبان مهندس مشایی
شنیدم که نمیتوان بر احادیث علايم ظهور تکیه کرد و تکلیف را بر اساس آنها
تعیین کرد، چه بسا برخی از این احادیث، درست نباشد و آنها که درست است،
مفهوم نباشد و نتوان آنها را به درستی فهمید، بنابراین اصلا نباید برای
ترویج «مهدویت» به چنین احادیثی تکیه کرد، چه برسد به اینکه بخواهیم آنها
را بر افراد تطبیق دهیم.