محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: مقام معظم رهبري در بيانات روشنگرانه خود در مراسم چهاردهم خرداد، سالگرد ارتحال امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي در باب نسبت شريعت اسلامي با مردمسالاري در فلسفه سياسي امام (ره) فرمودند: "برخي گمان نكنند كه امام بزرگوار ما انتخابات را از فرهنگ غربي گرفت و آن را قاطي كرد با تفكر اسلامي و شريعت اسلامي. نه، اگر انتخابات و مردمسالاري و تكيه به آراي مردم جزء دين نبود و از شريعت اسلامي استفاده نميشد امام هيچ تقيدي نداشت. آن آدم صريح و قاطع مطالب را بيان ميكرد. اين جزء دين است. لذا شريعت اسلامي چارچوب است؛ در همه قانونگذاريها و اجراها و عزل و نصبها و رفتارهاي عمومي كه تابع يك نظم سياسي و مدني است، بايد چارچوب شريعت اسلامي رعايت شود. گردش كار در اين نظام به وسيله مردمسالاري است... اين پايه اصلي حركت امام بزرگوار است."(1)
و نيز فرمودند: "هيچ قدرت و غلبهاي در مكتب امام كه از تغلب و از اعمال زور حاصل شود مورد قبول نيست. قدرتي كه از انتخاب مردم به وجود آيد، محترم است. در برابر اين قدرت هركس سينه سپر كند... اسم كار او فتنه است. اين نسخه جديدي است كه امام بزرگوار ما به دنيا عرضه كرد و به ادبيات سياسي عالم اين فصل را افزود." (2)
نسبت شريعت اسلامي با مردمسالاري مدتها بين فيلسوفان سياسي مطرح بود. برخي اعتقاد داشتند كه وقتي سخن از مردمسالاري است شريعت معنا ندارد و در مردمسالاري حكم مردم (بخوانيد اكثريت) مطرح است. در شريعت حكم خدا مطرح است و اين دو گاهي قابل جمع نيست. پس سخن از مردمسالاري در يك جامعه ديني بيمعناست.
پاسخ اين است كه ما از كدامين مردم سخن ميگوييم؟ مردمي كه پايبند به شريعت الهي هستند يا مردمي كه اعتقادي به احكام الهي و يا اصلا خود خدا ندارند؟ طبيعي است در يك جامعه ديني كه مردم به خدا معتقدند و احكام الهي را گردن نهادهاند پيشاپيش در اداره خود در حوزه خصوصي و عمومي، حكم خدا را بر حكم خود ترجيح ميدهند. اساسا وجه تمايز مردمسالاري ديني با ديگر قرائتهاي مردمسالار، همين است. ما در مردمسالاري ديني با يك نظم جديد براساس عقلانيت اسلامي روبهرو هستيم؟ اما در مردمسالاري با قرائتهاي مختلف به تعداد اقوام و ملل و كشورها مواجه هستيم. هيچ يك از دموكراسيهاي اروپايي به لحاظ علمي و نظري شبيه هم نيستند. همچنين هيچ يك از دموكراسيهاي موجود در قاره آمريكا و حتي در هر يك از ايالات آمريكا شبيه هم نميباشند. هر كدام استانداردهاي خاص خودشان براساس اراده مردم، آن هم بخشي از مردم (كه گاه در انتخابات به زير 40 درصد تنزل مييابد) را دارند.
بحث اصلي اين مقال، وجوه تمايز مردمسالاري ديني با ديگر دموكراسيهاي جهان نيست. بحث اصلي اين است كه مردمسالاري را از دين گرفتهايم يا وامدار غرب هستيم. مقام معظم رهبري معتقدند در مكتب امام (ره) موضوع مردمسالاري رجوع به آراي مردم و ترتيب نظامات سياسي براساس آراي مردم در متن شريعت بوده و ما وامدار غرب نيستيم.
ما اگر به متون سياسي اسلام و منطق قرآن و سيره معصومين برگرديم، ميبينيم آن زمان كه غرب در توحش زندگي ميكرد و در نظامات سياسي آنها اساسا بحث مردم و راي ملت معنا نداشت، در جهان اسلام اين مفاهيم مطرح بود.
مفهوم بيعت در اسلام، ما را به مفاهيم مردمسالاري ديني در عصر حاضر پيوند ميدهد.
"بيعت" يك اصطلاح سياسي-حقوقي و تاسيسي است و رابطه حقوقي، اخلاقي و سياسي خاص را بين مردم و رهبران جامعه تعريف ميكند.
در بيعت، ما با سه ركن روبهرو هستيم؛
1- بيعت كننده (مردم)
2- بيعت شونده(منتخبين مردم)
3- موضوع بيعت(يعني اداره جامعه براساس احكام شريعت الهي و عقلانيت اسلامي)
كلمه و مفهوم "بيعت" به شكل صريح در قرآن پنج بار در سه آيه آمده است. (فتح آيه 10و18/ ممتحنه آيه 12 و توبه آيه 111)
در برخي از آيات از طريق شأن نزول با موضوع بيعت آشنا ميشويم. براي نمونه آيه "يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك" (مائده 67) كه درباره بيعت با اميرمومنان(ع) در واقعه غدير است. پيامبر اعظم (ص) در حوادث گوناگون از مسلمانان بيعت ميگرفتند كه برخي از آنها نيز در قرآن آمده است. "بيعت عشيره"، "بيعت عقبه اول"، "بيعت عقبه دوم"، "بيعت رضوان"، "بيت نساء" و بالاخره "بيعت غدير" از جمله آنان است.آنچه از سيره پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع) در موضوع بيعت ادراك ميشود اصل "شرايط آزادانه بودن بيعت" است.
علي (ع) در احتجاج با جناب طلحه و زبير در جنگ جمل ميفرمايند: "مردم با زور با من بيعت نكردند. شما دو نفر هم از كساني بوديد كه مرا خواستيد و بيعت كرديد. مردم به سراغ من آمدند، من به دنبال مردم نرفتم. بايد برگرديد و توبه كنيد و اگر هم از روي اكراه بيعت كرديد شما با دست خود اين راه را بر من گشوديد و بيعت مرا به گردن گرفتيد." (نهجالبلاغه نامه 54)
حضرت هيچگاه به دنبال گرفتن بيعت با زور يا حتي دعوت نبودند. به عنوان مثال وقتي عمار پيشنهاد ميكند به حضرت: حال كه مردم داوطلبانه و بدون اكراه با تو بيعت كردند خوب است از "اسامه بن زيد" و "عبدالله بن عمر" دعوت كنيم آنها هم همانند مردم بيعت كنند. حضرت در پاسخ ميفرمايند: نيازي به بيعت با كسي كه تمايلي به ما ندارد، نيست.
(ابن اعثم كوفي، الفتوح، ج 2، ص 441)
بيعت در نظام سياسي اسلام به مفهوم حقوقي آن، اختياري است. بيعت كننده بايد بالغ و عاقل باشد. بيعتشونده هم بايد مشروعيت الهي داشته باشد يعني شرايط حاكم عادل، عالم، مدير و مدبر و آگاه به زمان را داشته باشد.
از سيره علي (ع) اين طور ميفهميم كه اگر كسي واجدشرايط رهبري بود و عموم مردم با او بيعت كردند و عملا او زمام امور را به دست گرفت حتي كساني كه با او بيعت نكردند لازم است از او تبعيت كنند و به معارضه نپردازند.
اشكال مختلف بيعت در صدر اسلام به صورت نام نوشتن، دست دادن يا دست فرو بردن در ظرف آب توسط بيعت كننده و بيعت شونده هنگامي كه بيعت كنندگان زن هستند، وجود داشته است. با اين توصيف نميتوان گفت كه ملت ما در تاسيس نظام اسلامي موضوع مردمسالاري را از غرب گرفتهاند. آن هنگام كه بويي از راي و انتخابات در تعيين حاكم به مشام نميرسيد، اسلام بحث آزادانه انتخاب كردن و اختياري بودن راي را مطرح كرد.حتي آن زمان كه در فلسفه سياسي غرب موضوع چه كسي حاكم بايد باشد به غفلت و فراموشي سپرده شده بود، اسلام از شرايط حاكم سخن گفته و اينكه چه كسي و چگونه بايد انتخاب شود را مطرح كرده است.
آن زمان كه در غرب موضوع چه كسي بايد انتخاب كند، مطرح بود دهها قرن قبل موضوع بلوغ عقلي و بلوغ طبيعي انتخاب كننده در اسلام مطرح بود. در فلسفه سياسي غرب چون اساس و پايه "اومانيسم" بود سر از فاشيسم، ليبراليسم و سوسياليسم در آوردند و ميليونها نفر را در سراسر جهان در دو جنگ جهاني به خاك و خون كشيدند.در فلسفه سياسي اسلام چون اساس، شريعت الهي است و ترجيح حكم خدا بر حكم انسان (بخوانيد بخشي از انسانها) مطرح است، حيات طيبه، صلح، دوستي، محبت و جامعه ديني در انتظار بشر است. امام پرچمدار جامعه ديني در عصر ماست. جامعه ديني او را در ايران نميتوان به سمت خشونت سوق داد. بشريت در انتظار پديداري چنين جامعهاي است. بشر را نميتوان از مردمسالاري ديني و مدينه فاضله امام خميني (ره) با فتنه و فتنهگري و ايستادن در برابر جمهوريت و اسلاميت دور كرد.
سال 88 مشتي تبهكار و روسياه با پشت كردن به مردم و نظام و امام كه در انديشه سياسي آنها سمومات مدرنيسم رسوخ پيدا كرده بود ميخواستند با اسم رمز "تقلب" با عبور از جمهوريت نظام و بيعت مردم، پروژه "تغلب" را عملياتي كنند. در مكتب امام (ره) ميزان راي ملت است. " تغلب" و اعمال زور "استبداد راي" و "راي استبداد" راه ندارد.
كساني كه در برابر بيعت مردم ميايستند "منتقد" محسوب نميشوند. اگر به اردوكشي خياباني و اخلال در نظم عمومي روي آورند فتنهگر و محاربند و ترديدي در آن نيست.
آنچه در مكتب امام (ره) در نسبت شريعت و مردمسالاري ياد ميشود ريشه در مدرنيسم ندارد. مردمسالاري در مكتب امام، ريشه در مفهوم بيعت از منظر قرآن و سيره ائمه معصومين (ع) دارد.