صادق ملکی، کارشناس مسایل خاورمیانه، در خبرگزاری فارس نوشت:
درد ترکیه در سوریه و عراق، درد حاصله از نگاه تنگ نظرانه و تلاش برای تغییر معادلات قدرت از علویان به اهل تسنن در سوریه و ایجاد فضای بیشتر از ظرفیت جمعیتی برای اهل تسنن در عراق است. طرح حمایت از حقوق بشر و دمکراسی در سوریه و حمایت از دولت فراگیر در عراق پوششی برای پنهان کردن نیات آنکاراست. چگونه است که ترکیه در سوریه بدنبال دمکراسی عددی است اما این واقعیت را در عراق، نه تنها نمیپذیرد بلکه برای تغییر آن از هیچ کوششی فروگذار نیست. جهان شاهد بود که دولت ترکیه صرفا برای اینکه معادله قدرت در سوریه را به زیان علوی ها بر هم بزند در کنار گروههای تروریستی قرار گرفته و سران القاعده در استانبول کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده و فرماندهان مجروح داعش و النصره درترکیه مداوا شدند. در حال حاضر ترکیه با حمایت از گروههای افراطی در عراق در راستای نگاه تنگنظرانه حرکت نموده و با همین هدف است که شاهد پناه دادن به طارق الهاشمی و عدم استرداد وی به عراق و اعطاء پناهندگی به او بودیم.
ترکیه در راستای «میثاق ملی»، شمال عراق تا موصل را ازآن خود میداند و در نگاه عمق استراتژیک داوداوغلو نیز شمال عراق دایره نفوذ راهبردی ترکیه برای ورود به خاورمیانه است. این نگرش در عرصه عمل یک نوستالوژیست، زیرا ترکیه خود با خطر تجزیه مواجه است. اما هنگامی که شیعیان در بغداد مهمترین فاکتور قدرت باشند، تجزیه عراق نه با هدف پیوستن به ترکیه بلکه با هدف احیای نفوذ سنتی – تاریخی آنکارا، موضوعی است که در دستور کار قرار گرفته است. از این منظر به نظر میرسد ترکیه موافق تجزیه عراق و جدیترین حامی ایده ایجاد دو منطقه نفتی و استراتژیک، با دو دولت سنی به مرکزیت اربیل و موصل باشد.
ترکیه هیچگاه نتوانست معادلات جدید در عراق را بپذیرد و در طول سال های پس از سقوط صدام تمامی اقداماتی که با استفاده از بستر اجتماعی عراق در راستای بیثباتی و ناامنی این کشور صورت گرفته است ریشه در عدم قبول دموکراسی عددی شیعیان در عراق بوده است. ترکیه به همراه برخی دیگر از کشورها با استفاده از بستر داخلی عراق و کمک به ایجاد ارتباط میان بعثیها و داعش و رابطه خارج از عرف با اربیل نقش اساسی در ایجاد ناامنی و تضعیف دولت مرکزی عراق داشته است. حمایت ترکیه از داعش و النصره امری است که مخالفان داخلی حزب عدالت و توسعه بارها به آن اشاره نموده و رسانههای مخالف این کشور نیز اسناد آن را منتشر کردهاند. حضور تعداد زیادی از اتباع ترک در میان نیروهای داعش و دستگیری برخی از آنان نیز حکایت از نقش پنهان و آشکار آنکارا در حمایت از نیروهای سلفی در ناامن نمودن عراق دارد.
سیستم و نظام ترکیه با سیستم کشوری مثل عربستان سعودی متفاوت است به همین علت سیاستهایش در ارتباط با عراق آشکارا نبوده بلکه پنهانی است. ترکیه در حمایت و تقویت گروههای سنی افراطی در سوریه و عراق نقش اساسی داشته است که میتوان به حمایت از گروه النصره و داعش اشاره کرد. ترکها از حیث نگاه به مسائل منطقه فرق زیادی با سعودی ها و برخی کشورهای مرتجع عرب ندارند و اگر ترکیه امروز داعش را تهدید میکند، میخواهد سرپوشی برای حمایتهای خود از این گروه و دیگر گروههای افراطی گذاشته و در واقع بکارگیری سیاست فرار به جلو می باشد. ترکیه با حمایت از الهاشمی و پناه دادن به وی و کمک لجستیکی به گروهای افراطی در سوریه و عراق، چون عربستان حامی تفکری است که بدنبال ایجاد درگیری میان شیعه و سنی هستند. کشورها و کسانی که در خط درگیری شیعی و سنی حرکت می نمایند در واقع برای مانور اسرائیل فضا گشوده و در خدمت راهبرد کلان غرب میباشند.
از یک نگاه، اشغال کنسولگری ترکیه و گروگان گرفتن اتباع این کشور در موصل از سوی داعش میتواند اقدام ظاهری و نمایشی و حتی برای حفاظت ازکارکنان ترکیه باشد زیرا داعش بعید است به اتباع این کشور صدمه برساند. داوداوغلو در بخشی از اظهارات خود در قبال گروگانگیری اتباع این کشور میگوید منتظر خبرهای خوش باشید که این خبر خوش تنها آزادی اتباع این کشور نبوده بلکه تغییر معادلات در عراق پس از تحول منجر به سقوط موصل و برخی نقاط دیگر است. در پنهان، استراتژی کلان ترک ها و داعش و سعودی ها در منطقه و عراق یکی است. ترکیه یکی از کشورهایی بود که تبعات سقوط صدام در عراق را که تحولات را به نفع شیعیان تغییرداد را قبول نکرده و با طرح ادبیات دولت فراگیردر مواجهه با تحولات عراق عملا دمکراسی عددی را که سبب شده بود معادلات به نفع شیعیان تغییر یابد، را نپذیرفته است.
ترکیه در زمان دولت اجویت مخالف تجزیه عراق بود و طرح آنرا عامل جنگ میدانست زیرا عراق صدام تحت تسلط اهل تسنن بود. ترکیه، عراقی را که درآن هرم قدرت از آن شیعیان باشد را نمیخواهد زیرا مطلوب این کشور همواره عراق تحت سلطه اهل تسنن بود و امروز نیز در همین راستا تلاش مینماید. عامل نزدیکی چند سال اخیر ترکیه به اربیل و فروش نفت آن بدون اجازه دولت مرکزی عراق، به این علت است که بغداد مالکی تامین کننده منافع و دیدگاه آنکارا نیست. ترک ها با ایجاد رابطه اقتصادی و سیاسی خارج از عرف با اقلیم و با اقدام به فروش نفت این بخش از عراق در واقع مقدمه ساز استقلال کردها میشوند. بنظر میرسد حفظ تمامیت ارضی عراق دیگر خط قرمز ترکیه نیست و حتی ظهور دولت مستقل سنی به مرکزیت موصل نیز میتواند مطلوب آنان باشد. در واقع وقتی قدرت در بغداد در دست شیعیان باشد ترکها در سیاست غیر اعلامی حامی تجزیه میشوند و این روندی است که با ارتباط خارج از عرف ترک ها با اربیل و گروه های تندرویی چون داعش در حال اجرا می باشد. جان کلام آنکه شایدامروز تلخی سقوط موصل برای مالکی باشد، اما فردا تلخی این سقوط برای همه عراق و منطقه خواهد بود. سقوط موصل سقوط عراق و منطقه در ورطه جنگی مذهبی - قومی بوده و میتواند آغاز روندی تجزیهای باشد که بیش از همه بستر آن در ترکیه آماده است.