جمعآوری روزانه معتادان دروازه غار دیگر برای پلیس پایتخت عادت شده است. معتادان این محله میگویند در بسیاری از مواقع در کمتر از ۲۴ ساعت از کلانتری، گرمخانهها یا کمپ شفق آزاد شده و دوباره به پاتوقهای خود باز میگردند.
به گزارش مهر، برخی لقب خاک سفید دو را به آن دادهاند. محله ای قدیمی در جنوب تهران با بافتی فرسوده. محله دروازه غار بعد از پاکسازی خاک سفید به عنوان پاتوقی برای معتادان بر سر زبان افتاد. اهالی معتقدند هجوم ساکنان خاک سفید به این محله باعث شد این محله قدیمی به چهرهای نامناسب برای کلان شهر تهران تبدیل شود. در کوچه های تنگ این محله و خانههای قدیمی که قدم میزنی باید مراقب باشی سرنگی که ساعتی قبل معتادی با آن تزریق کرده در پایت فرو نرود. طی سالهای اخیر پلیس بارها طرحهایی را در این منطقه اجرا کرده اما معتادان پس از چند روز دوباره سر و کله شان پیدا میشود.
یکی از مامورانی که در حال جمع آوری معتادان محله دروازه غار است و از ترس مریضی و عفونت با فاصله زیاد از آنها حرکت میکند، درباره این محله میگوید: روزی 70 تا 90 معتاد از سطح محله دروازه غار جمع آوری میشوند اما به دلیل این که این معتادان مریض هستند و زخمهایی روی بدنشان است نه مرکز نگهداری معتادان شفق و نه مراکز بازپروری شهرداری آنها را قبول نمیکنند.
وی در مورد نحوه ورود به این منطقه راه پیدا کرده اند گفت: تعداد کمی از معتادان اهل همین محل هستند و بیشتر آنها از شهرهای جنوب کشور، غرب، شمال و مشهد به این منطقه آمدهاند و در کوچه پس کوچههای شهر زندگی کرده و مواد مصرف میکنند.
او در مورد سن معتادان نیز میگوید: در هر مرحلهای که طرح اجرا میشود معتادان 16 تا 55 سال را دستگیر میکنیم. متاسفانه بدن بیشتر این افراد دارای عفونت و چرک است.
بعد 20 روز از گرمخانه اخراج شدم
34ساله است و از بندرعباس به محله دروازه غار آمده است. خودش میگوید شیشه مصرف میکند و تا کنون سه بار از سوی پلیس دستگیر شده که پس از چند روز نگهداری در مرکز شفق بار دیگر در خیابان رها شده است.
عباس در مورد نحوه معتاد شدنش میگوید: برای کار از بندرعباس به تهران آمدم و پس از چند روز دنبال کار گشتن نتوانستم شغل مناسبی پیدا کنم تا این که برای خواب به دروازه غار آمدم و در این جا پس از آشنایی با چند نفر به شیشه معتاد شدم. وقتی از این وضعیت خسته شدم به یکی از گرمخانههای شهرداری رفتم و آنجا نیز پس از 20 روز وقتی فهمیدند به شیشه اعتیاد دارم مرا بیرون انداختند.
معتاد دیگری که 55 ساله است میگوید شیشه مصرف میکند و تمام زندگی اش را به خاطر مواد از دست داده است. روزی 20 هزار تومان هزینه مصرف موادش است که از راه جمع آوری ضایعات و فروش آنها این هزینه را تامین میکند.
هر از چندي دستگير ميشوم، يك ماه ميمانم و باز ميگردم
تا به حال 6 بار از سوی پلیس دستگیر شده است و هر بار پس از تحویل دادن به کمپ شفق آزاد شده است. 40 ساله است و هروئین مصرف میکند. حمید در مورد شروع اعتیادش میگوید: از 20 سالگی تریاک مصرف میکردم و پس از چند سال به سمت هروئین کشیده شدم. دوستانم مرا معتاد کردند البته برادر بزرگم نیز معتاد است.
او در مورد تعداد دفعات دستگیریاش می گوید: هر از چند گاهی پلیس در این محله طرح برخورد با معتادان را اجرا میکند و ما نیز پس از دستگیری به مرکز شفق منتقل میشویم. یک ماه و گاهی چند روز در آنجا میمانیم و بعد در خیابان رهایمان میکنند. بهداشت آنجا بسیار بد است و از نظر بهداشتی کمپ شفق وضعیت خوبی ندارد.
توزیع مواد مخدر با وانت میوه فروشی
یکسال است که تزریقی شده است و هروئین مصرف میکند. صادق بچه بابل است که با دوره گردی و درآمد 10 هزار تومانی هزینه اعتیادش را تامین میکند. خودش میگوید یک سال بعد از ازدواجم برای اینکه بتوانم پول خوبی در بیاوریم از بابل به تهران آمدم اما در تهران به دلیل مشکلات زیاد مالی به مصرف روی آوردم و بعد از یک سال معتاد تزریقی شدم. دوره گردی میکنم و با جمع آوری ضایعات روزی 10 هزار تومان هزینه موادم را تامین میکنم. خانوادهام چندی قبل مرا بستری کردند تا ترک کنم اما باز هم به سمت مواد برگشتم.
این معتاد تزریقی در مورد نحوه تهیه موادش میگوید: بسیاری از معتادان هرندی توسط دو توزیع کننده بزرگ تامین میشوند اما من موادم را از میدان شوش خریداری میکنم. ساقیهای این میدان بسیار بزرگتر از ساقيهای دروازه غار هستند. بسیاری از فروشندگان مواد در میدان شوش در قالب وانتهای میوه فروشی مواد را بین معتادان توزیع میکنند. ساقیهای مواد بارها از من خواستند به عنوان خرده فروش کار کنم تا پول موادم تامین شود. تعداد زیادی از معتادانی که میشناسم امروز تبدیل به خرده فروش شده اند اما من حاضرم خماری بکشم و نبینم جوانان دیگری معتاد میشوند.
صادق در مورد دلتنگیهایش میگوید: دلم برای دخترم تنگ شده است. هر وقت خمار میشوم یاد سختیهای آنها میافتم. می خواستم برای چهلمین روز درگذشت برادرم به بابل بروم اما وقتی دیدم وضعیت خوبی ندارم و مایه آبروریزی خانوادهام میشوم نتوانستم حتی در مراسم ختم برادرم شرکت کنم. خانوادهام خرج همسرم را میدهند و زنم با آنها زندگی میکند.
خاله پروانه ساقی بزرگ دروازه غار
28 ساله است و به قول خودش اهل دوا است. روزی 30 تا 35 تومان از راه فروش ضایعات به دست میآورد که 25 هزار تومان آن را خرج مواد میکند.
مهرداد در مورد نحوه دسترسی به مواد میگوید: خاله پروانه بزرگترین ساقی محله دروازه غار است که تعداد زیادی نوچه دور و برش دارد. ابوذر و سعید هم از ساقیهای بزرگ این محله هستند که نمیدانم چرا هیچوقت دستگیر نمیشوند. خاله و چند پخش کننده مواد محله را تامین میکنند و دلالها و نوچههایش مواد را به فروش میرسانند.
از او در مورد ترک موادش پرسیدیم که میگوید: یک بار دو سال قبل ترک کردم اما نتوانستم بیشتر از 4 ماه پاک باشم و دوباره به سمتش گرایش پیدا کردم.
زنان معتاد در طرح جدید جمع آوری نمیشوند
از ماموری که در حال انتقال معتادان است در مورد جمع آوری معتادان زن پرسیدم که او مدعی شد دستور داده اند معتادان زن را فعلاً جمع آوری نکنیم من نیز دلیلش را نمیدانم اما حدس میزنم مکانی برای نگهداری معتادان زن نداریم. چند سال قبل شیرهکشخانهها و بیغولههایی که در این محله بودند با همکاری شهرداری تخریب شدند اما در حال حاضر طرحی برای تخریب شیرهکشخانه های این محله نداریم. مطمئن باشید در کوچه پس کوچههای این محله هنوز هم محل تجمع معتادان وجود دارد.
به گفته این مامور پلیس، نیروی انتظامی زحمت خودش را میکشد و صبح تا ظهر این افراد را جمع میکند اما به دلیل این که هروئینی تزریقی در میان این معتادان وجود دارد وقتی نیروهای فوریت شهرداری میآیند چند نفرشان را با خود میبرند و آنها را سریع رها میکنند.
فرهنگ مردم محله باید عوض شود
امام جماعت مسجد هرندی نیز در مورد وضعیت این محله میگوید: محله هرندی نسبت به سالهای قبل خیلی بهتر شده است اما نمیتوانیم بگوییم 100 درصد پاک است. در حال حاضر بسیاری از کاسبیها به خاطر وجود معتادان تعطیل شده است و بسیاری از اهالی قدیمی محل به دلیل وضعیت موجود خانههایشان را فروخته و از این محل فرار کردهاند.
او در مورد بیغولهها و خانههای مخروبه میگوید: اگر بیغوله و خانهها نیز تخریب شوند 10 تا 20 درصد مساله حل میشود. مهمترین مساله در محله دروازه غار فرهنگ مردم است که باید تغییر کند. بسیاری از معتادان این محله شهرستانی هستند و از شهرهای دیگر به این محله آمدهاند. شما یک بار شب و زمستان در این محله تردد کنید تا ببینید در پاتوقها و کنار خیابان یک عدهای خمار افتادهاند.
یک کودک افغانی نیز که در این محله زندگی میکند در مورد وضعیت محله میگوید: معتادان کاری به ما ندارند چرا که همیشه یک گوشه خمار افتادهاند اما چند نفر از آنها هستند که ما را اذیت میکنند. هر روز هم که میخواهیم در زمینهای فوتبال محله بازی کنیم پلیس معتادان را در این زمینها جمع آوری و نگهداری میکند و نمیشود در این زمینها بازی کرد.
ساعت 9 شب به بعد محله امنیت ندارد
دختر 18 سالهای که 5 سال از ازدواجش میگذرد و در این محله زندگی میکند در مورد امنیت محله برای زنان میگوید: در روز به علت این که گشتزنی پلیس وجود دارد و تردد زیاد است معتادان کاری با اهالی ندارند اما از ساعت 9 به بعد این محله هیچ امنیتی ندارد. پلیس در شب هم گشت زنی میکند اما به نظر من تعداد نیروهای پلیس برای گشت زنی کم است. معتادان نیز وقتی هوا تاریک میشود برای مصرف به کوچه و خیابان میریزند. امیدواریم پلیس، شهرداری یا هرجای دیگری که مسئول است برای یک بار مانند خاک سفید محله دروازه غار را هم پاکسازی کند.
زنان معتاد امنیت محله را از بین میبرند
پیرمردی که در محله مغازه خرید ضایعات دارد میگوید: نمیدانید زنها شبها در محله چه برو بیا و سر و صدایی راه میاندازند. حضور زنان معتاد باعث شیوع گسترش بیماریها از جمله ایدز در میان جوانان محله میشوند. زنان معتاد حاضرند برای دو گرم تریاک حتی در کنار خیابان تن فروشی کنند.