«رفتی و ده سال شد و بر من صدسال گذشت!
ده سال است که رفتی واین روزها….کاش می شد بگم، آنچه بنا نهادی ده سال جلوتر بردم. کاش می شد بگم، کاری که به من سپردی ده سال بزرگتر شده. کاش می شد بگم، دلخواسته هایی که برای آینده داشتی ده ساله شده.
کاش می شد نگم، بچه ها…گل آقا _که می گفتی میوه عمر توست_ چند سالی بیشتر دوام نیاورد، ماهنامه تعطیل شد، سالنامه شدنی نبود، دوهفته نامه به شماره ۲۱ نرسید، جشن فیلم های کمدی گل آقا تنها دوسال شدنی بود، کتاب ها در انتظار چاپ، روز به روزمانده تر می شود و انیمیشن هم نفس هایش به شماره افتاده است.
کاش میشد نمی گفتم، امروز نمی دانم به چه می گویند کار، نمی دانم کجا را خانه صدا کنم و چه وقت وقت زندگی است.کاش می شد نمی گفتم، که من مانده ام و … کاش….!
امشب شب آرزوهاست و من آرزوهایم را گم کرده ام….کاش می شد که نمی رفتی! … کاش!»