ایمان پیربرناش در روزنامه قانون نوشت:
مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه در آخرین اظهارات خود در خصوص نشست ژنو گفت: «اجازه نخواهیم داد موضوعی خارج از بحث هستهای در مذاکرات نهایی مطرح شود.» حالا اینکه دوستان چطور میخواهند اجازه ندهند کسی خارج از بحث صحبت کند را در زیر بخوانید:
داخلی - اتاق مذاکره – روزعراقچی به همراه بعیدی نژاد، وندی شرمن، هانس ویتر لوکاس، محمدنیا، وانگ مین، سایمون گس، هلگا اشمید، محمد امیری، سرگئی ریابکوف و کمالوندی در اتاق هستند و منتظرند تا کاترین اشتون و ظریف برسند. عراقچی مبصر شده و برای اینکه فضا را آرام نگه دارد، به سبک معلمان ایرانی اعلام میکند کسی حق نفس کشیدن ندارد. خانم وندی شرمن، نماینده آمریکا موضوع را جدی گرفته و به دلیل کمبود اکسیژن جان به جان آفرین تسلیم میکند. نماینده چین صداهایی از خودش درمیآورد و عراقچی هم خیلی ناگهانی در حالی که سمت دیگر اتاق را نگاه میکرد، گچ را به طرف مرد چینی پرتاب میکند.
عراقچی: صدای چی بود؟
وانگ مین: وای یو مو لو دو یی یا
عراقچی: خب اونو ولش کن. این صدا چی بود؟
محمدنیا: بابا این لهجش بود. هرچی بگه که ما نمیفهمیم.
عراقچی رو به کمالوندی: مرتضی پاشو یه دونه بزن تو سر این چینیه.
کمالوند بلند میشود و با کف دست طوری پشت گردن مرد چینی را هدف قرار میدهد که اگر اشتون این صحنه را میدید باید قید انرژی هستهای را میزدیم. حقیقتا ما با دست خالی همانقدر خطرناکیم که دیگر کشورها با انرژی غیرصلحآمیز هستهای. خلاصه یک صدایی از مرد چینی بلند میشود و عراقچی فاتحانه رو به محمدنیا میگوید:
- شنیدی؟ الان فهمیدی چی گفت؟
- این که چیزی نگفت.
- الان چیزی نگفت ولی جوری زدیش که صدای خاص درآورد. این هم کاری داره آخه؟ همیشه که نباید بری زبان خارجه بخونی. یه کمی از قوه تخیلت استفاده کن.
ریابکوف دستش را بالا میآورد که عراقچی به موقع مچش را میگیرد.
- ها؟ میخوای بحث رو عوض کنی؟ نه داداش. امروز فقط در مورد مسائل هستهای صحبت میکنیم.
- من فقط میخواستم اجازه بگیرم برم دستشویی.
- فکر کردی اینجا کجاست؟ دستشویی هم میخوای؟ دیگه چی؟ آب هویجی، کیک زردی؟
بعیدی نژاد که فامیلیاش به علت شباهت با یکی از آشنایان، لرزه به اندام آدم میاندازد، به عراقچی اشاره میکند که این روسه، با ماست. بحث بر سر دستشویی رفتن یا نرفتن ریابکوف ادامه دارد که در همین لحظه ظریف و اشتون وارد میشوند.
عراقچی: برپا.
ظریف: خواهش می کنم. بنشینید بچههای گلم.
اشتون: بله بچههای گلم، بنشینید.
ظریف: ولی اینو من گفتم ها.
اشتون: من و شما نداریم که جواد جان. اصلا من یه چیز دیگه میگم.
ناگهان چشمان عراقچي بیرون میزند و میگوید: وامصیبتا، واظریفا، واویلا لیلی، دوست دارم خیلی. تو لیلی من مجنون.
در این لحظات امیری به وسط میآید و مجلس را دست میگیرد. ظریف با چشمانش اشاره میکند خجالت بکشید.
امیری هم با چشمانش جواب میدهد: چشم.
عراقچی حرفش را تصحیح میکند: وامصیبتا، شما یه چیز دیگه میگین؟ میدونید خانم افخم بفهمه چقدر ناراحت میشه؟ مگه نمیدونید ایشون به ما سپرده نذاریم راجع به چیز دیگهای صحبت بشه؟ اصلا بگم خود خانم افخم بیاد؟
اشتون ناگهان يهطوریاش میشود که گویا به مردها عادت کرده و نمی تواند با زنها مذاکره فیستو فیس بکند. به خاطر همین با ترس میگوید: نه، خانم افخم نه، قول میدم انرژی هستهای رو به شما برگردونم. حالا استفاده صلح آمیز و غیر صلح آمیزش هم به خودتون ربط داره.
پس از تحقیقات خبرنگار طنزانه مشخص شد کاترین اشتون به این علت از خانم افخم میترسد که ایشان شبیه خانم بهداشت چهارم دبستانش است. گویا آن خانم بهداشت همیشه ناخن بچهها را نگاه میکرده و اشتون هم که همیشه ناخنهایش کثیف بوده اكثرا تنبيه ميشده. او از آن سال به بعد همیشه ناخنهایش را از ته میگیرد و بعد که بزرگتر شده ناخن میکارد، آن هم فرنچ شده. بله دوستان. دلیل ترس اشتون همین بوده و مدیونید اگر جز این فکر دیگری بکنید.